-
تعداد ارسال ها
37 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
4
فعالیت های امتیازی
-
elyartab از likecivil یک واکنش گرفت در سندروم سی سالگی را بشناسید
چند وقت پیش تو یکی از سایت ها مقاله خوبی با عنوان "سندروم سی سالگی" مطالعه کردم . به نظرم خیلی جالب اومد . مخصوصا برای ما دهه شصتی ها. به خوندنش می ارزه.
سندروم سی سالگی را بشناسید
گروهی بابت این تفکرات و احساسات دچار نوعی افسردگی، سردرگمی، تردید و احساس پوچی و اتلاف وقت و عمر میشوند و گروهی دیگر سیسالگی و حواشیاش را با آرامش بدرقه میکنند. شاید شما جزو کسانی باشید که سی سالگی را به خوبی و خوشی سپری کردهاند یا در حال گذراندنش هستند بدون آنکه خم به ابرو بیاورند. به شما تبریک میگوییم. شما جزو کسانی هستید که در زندگی انتخابهای کاملا صحیحی داشتهاید و در مورد وضعیت زندگی به ثبات رسیدهاید و اوضاعتان رو به راه است اما تعداد زیادی از سیسالهها دچار این نوع تفکرات و احساسات هستند که به آن سندروم سی سالگی میگویند.
سالهای پر دغدغه
یک روانشناس رشد به اسم دانیل لوینسون برای نخستین بار در مورد بحران سیسالگی صحبت کرد. او گفت آدمها در بعضی از «سالگی» هایشان دچار بحران میشوند؛ «بحران سی سالگی»، «بحران چهل سالگی» و «بحران پنجاه سالگی»! از نظر لوینسون این سنها مطلق نیستند. بهعنوان مثال بحران سی سالگی ممکن است بین سالهای ۲۸تا ۳۲سالگی اتفاق بیفتد. هر کدام از این بحرانها خصوصیات خودشان را دارند. بحران سی سالگی اما همراه است با حالاتی شبیه افسردگی، احساس ضرر و خسران شدید و مقایسه خود با دیگر همسالان، احساس اتلاف وقت، اتلاف عمر و سرزنش کردن خود، احساس پوچی و بیحوصلگی شدید، ناامیدی، عدم رضایت از زندگی، نگاه پوچگرایانه به جهان و محتویاتش، بالا رفتن گفتوگوی درونی، میل به خواب بهخصوص خواب صبحگاهی، کاهش انرژی، بیاشتهایی، بیتفاوتی در مسائل مهم، سستی، افراط وتفریط، زودرنجی وگوشهگیری. این سندروم بهصورت عادی و معمولی، تقریبا همهگیر است اما در بعضیها به شکل بحران نمایان میشود.
چرا سی سالگی؟
سی سالهها یک دهه را دویدهاند و به انواع و اقسام کارها و امور زندگیشان رسیدگی کردهاند. دهه بیست سالگی آنقدر پر مشغله هست که جوان وقت نمیکند زیاد دچار تردید و افسردگی و دغدغه شود. تمام ده سال گذشته به انتخاب رشته دانشگاهی و تحصیل، انتخاب جهانبینی و خطمشی زندگی، انتخاب شغل و کسب و کار، انتخاب همسر و بچهدار شدن و… گذشته و مهمترین انتخابهای زندگی که هر کدام برای عوض کردن مسیر یک زندگی کفایت میکند، در این دهه اتفاق افتاده. بگذریم از خط عوض کردنها و افراط و تفریطهایی که در دهه بیست زندگی با اغلب جوانها همراه است و حال در آستانه سی سالگی، زمانی که زندگی میرود تا روی ثبات و آرامش را ببیند، فرد دچار تردید میشود. ناگهان در سی سالگی این کرختی و افسردگی به جانمان میافتد. این بحران معنا از پی افسردگی و خستگی، تغییر را لازمه زندگی میدانداما نه تغییر در عقاید و شغل بلکه بنیادیتر، تغییر در روشها، نوع مواجهه با عقاید و نگاه به شغل. اگر نسبت به افکاری که در این دوران به شما هجوم میآورند آگاه نباشید و راههای برخورد و مقابله با آنها را ندانید قطعا نمیتوانید بهخودتان کمک کنید تا به ثبات برسید.
تردید
نخستین مسئله سی سالگی تردید است؛ تردید در مورد انتخابهای مهم زندگی و ذهنی که پر از سؤال است؛ «در این سی سال چه کار کردم؟» «آیا این رشته تحصیلیام همانی بود که باید میرفتم» «آیا علاقه و استعداد و توانایی و تخصص من در راستای همین کاری است که انجام میدهم؟» «چرا پزشک نشدم؟» «چرا هنر نخواندم؟» «کاش ارشد میخواندم» «چرا به این زودی ازدواج کردم؟» «چرا بچهدار شدم؟» «چرا بچهدار نشدم؟» «چرا خواستگارهایم را جواب کردم و درس خواندم؟» «چرا به شهر دیگری مهاجرت نکردم؟» «چرا نباید کارم را عوض کنم؟» این سؤالات حتی ممکن است پا از انتخابهای معمولی فرد هم فراتر گذاشته و به جنبههای اعتقادی وی کشیده شود. مثلا «چرا من از این دین پیروی میکنم؟» و… و در شرایط پیچیدهتر فرد شروع میکند به مقایسه کردن خود با دیگر هم سن و سالهایش؛ «فلانی را ببین، برای خودش کسی شد، من چرا نتوانستم مثل او باشم؟» «این همه درس خواندم به چه دردم خورد، فلانی که آرایشگر شده است که وضعش خیلی بهتر از من است» و… حاصل همه این سؤالها و مقایسهها و دغدغه و درگیریهای ذهنی این میشود که فرد فکر میکند آنگونه که لایقش بوده زندگی نکرده و در نتیجه این فکر دچار نوعی گرفتگی و کلافگی و بیحوصلگی میشود. این مرحله همان بحران سی سالگی است.
آرام باشید
اولین چیزی که در این شرایط به کمک سی سالهها میآید، این است که بدانند تنها نیستند و سیسالههای زیاد دیگری هم هستند که دچار این بحران شدهاند یا میشوند. در واقع تعدادمان آنقدر زیاد هست که مسئلهمان تبدیل به یک مسئله مورد نظر علم روانشناسی شود. سی سالهها در کل دنیا، برمیگردند و پشت سرشان را نگاه میکنند و این نخستین نگاه عمیق و متفکرانه به عمر رفته است و طبیعیترین واکنش به یک دهه دویدن، انتخاب و تصمیم. بعضیها دچار اضطراب و استرس و افسردگی میشوند و دم از پشیمانی میزنند اما باید بدانند که تنها نیستند و با سیل سیسالههای پردغدغه دیگر، در حال گذر از یک تونل سنی هستند، مثل دوره نوجوانی که ویژگی و مختصات خودش را دارد، این بحران و ویژگیها هم مربوط به سی سالگی است.
این یک فرصت خودشناسی است
حتما به غیراز افسردگی و بیحوصلگی و احساس پشیمانی راههای دیگری هم هست. از این موقعیت متفکرانه استفاده کنید و خودتان را بهتر بشناسید. هر بحرانی که در زندگی فردی ما رخ میدهد، باعثمیشود که ما از زاویهای نزدیکتر با خود واقعی مان روبهرو شویم. فرقی نمیکند این بحران مربوط به سن و سالمان باشد یا در پس مرگ عزیزی یا شکست در کاری. درهرحال در این مواقع بهتر میتوانیم از نگرشها، ارزشها، تواناییها، ضعفها و حسرتهای خودمان باخبر شویم و بهخودشناسی بهتری دست پیدا کنیم.
مفاهیم را دوباره برای خودتان تعریف کنید
اگر در مورد خطمشی و جهانبینیتان دچار دغدغه و تردید هستید بهترین راهحل رفتن بهدنبال حقیقت زندگی است. باید ببینید کجاها متعصب بودهاید، کجاها احساساتی برخورد کردهاید، چه مواقعی زیادی سهلگیر یا زیادی سختگیر بودهاید و کجاها بر اثر فشار دیگران دست به انتخاب و عکس العمل زدهاید. جهانبینیای که از شناسنامه آدمها یا تنها از پس عرف و وضعیت خانوادگی دربیاید و همراه با شناخت و تحقیق نباشد، طولی نمیکشد که در بسیاری از افراد تبدیل به یک بحران فکری و روحی میشود و چرا و اما و اگرهای زیادی را با خود به ارمغان میآورد. بنابراین سعی کنید تمام مفاهیمی که برایشان تعریف درست و حسابی نداشتهاید یا تعریفتان از آنها زیادی دندانگیر نبوده است را بازتعریف کنید. خدا، دین، تعهد، بندگی، عشق، زندگی، کار، اخلاق و… برای این کار نیاز به مشاوره با افراد متخصص اعم از مشاورههای دینی یا روانشناسی دارید. علاوه بر این مطالعه کتابهای مرتبط، شنیدن سخنرانی و… میتواند به شما کمک کند.
یک بحران دیگر نسازید
اغلب سی سالههای ایرانی ازدواج کردهاند و بچه دارند یا در آستانه پدر و مادر شدن هستند و اتفاقا همین مسئله هم ممکن است یکی از سؤالات حالایشان شود. نمیتوانیم به شما بگوییم که حالا دیگر کاری است که شده، بسوز و بساز و با آسانگیری و بیخیالی شرایط را طی کن. همه ما در زندگی مان لااقل بخش کوچکی را داریم که تنها متعلق بهخودمان است و تصمیمات در این بخش فقط و فقط برعهده خودمان است و حتی به نزدیکترین کسانمان ربطی ندارد اما حواستان هم باشد که اینجا حرف از مسئولیت و تعهد است و پای وجدان در میان است. مراقب باشید دست به کاری نزنید که در چهل سالگی دچار بحرانی دیگر بابت بدبخت کردن همسر و فرزندتان بشوید. شما یک سی ساله عاقل و کامل هستید که میتوانید شرایط را به جای حذف کردن اصلاح کنید. به جای تردید و اما و اگر بنا را بر اصلاح امور بگذارید و در جهت آرامش و صلح و عشق قدم بردارید که البته سی سالگی در این زمینه از تمام سالهای دیگر مستعدتر و مناسبتر است. خوب است بدانید خیلی آدمهای دیگر هم ممکن است دچار این تردیدها درباره همسرشان و انتخاب و تصمیمگیری درباره ازدواج خود شده باشند اما راه درست، حذف کردن و خراب کردن یک زندگی نیست. بدانید شما هروقت که بخواهید میتوانید زندگی خودتان را بسازید و به آن رونق بدهید. روانشناسان میگویند در هر دوره از زندگی آدم یک تکلیف مهم روانشناختی دارد و اگر آن را درست انجام دهد، به سلامت از آن دوره میگذرد وگرنه دچار بحران میشود. مهمترین تکلیف در سومین دهه عمر آدم، این است که بتواند با دیگران وارد رابطه صمیمانه جدی شود وگرنه منزوی میماند. مهمترین رابطه صمیمانه این دوره، رابطه با همسر است.
دست نگه دارید
سی سالههایی که دچار بحران میشوند معمولا برای جبران حس کاذب و بدشان و برای مقابله با کلافگی دست به کارهای نامعمول و عجیب و غریب میزنند. مثلا دست به سرمایهگذاریهایی میزنند که هیچ تجربهای در آن زمینه ندارند و چیزی از آن نمیدانند، زنان و مردان سیسالهای که دست به عملهای عجیب غریب زیبایی میزنند، خالکوبی میکنند، سعی میکنند خود را به انسان ایدهآل و آرمانی ذهن جوانیشان نزدیک کنند سی سالههایی هستند که کل سرمایهشان را تبدیل به دلار میکنند یا طلا و جواهر میخرند. اینها نشان میدهد که فرد دنبال یک احساس قدرت است و این کارها به او حس قدرت کاذبی را میدهد که به جنگ با احساس پشیمانی میرود. اگر سی سالهای هستید که میخواهید دست به چنین کارهای نامعمولی بزنید دست نگه دارید، مشورت کنید، مطالعه کنید و کمی بهخودتان زمان بدهید و مطمئن باشید حال سی سالگیتان با تصمیمهای نامعقول خوب نمیشود.
آرزوها و استعدادهایتان را صدا کنید
یکرؤیا و دغدغه شخصی، چیزی که همیشه دلتان میخواسته و استعدادش را داشتهاید، در ارتباط با شغل یا تحصیل، مهارت آموزی یا هنر و… درنظر بگیرید و دوباره برای بهدست آوردنش تلاش کنید. این مسئله هم به شما انرژی و انگیزه میدهد و هم ممکن است به تغییر مسیر و جهت زندگی به سمتی که علاقه و استعدادتان را به همراه دارد، بینجامد، علاوه بر این پرداختن به علایق شور و نشاط زندگی را افزایش میدهد و احساس موفقیت و اعتماد به نفس را بالا میبرد و فرد را از بحرانها نجات میدهد. اگر یک کار تازه را شروع کنید حتما حس بهتری پیدا میکنید. این کار تازه میتواند یادگیری یک هنر باشد یا ثبتنام در کلاسهای آموزشی که همیشه دوست داشتهاید آن را دنبال کنید.
اگر اوضاع اورژانسی است
اگر اوضاعتان اورژانسي شده و زمينگيرتان كرده و روز و شب در حال افسردگي و غم و غصه خوردن هستيد و كسالت و كلافگي آوارهتان كرده، دست دست نكنيد. از همين حالا تصميم بگيريد كه از زمين بلند شويد و بهخودتان كمك كنيد. به اين فكر كنيد كه اين سي سال گذشته چه خطاهايي مرتكب شدهايد كه باعث پشيمانيتان شده است. اگر قرار باشد همينطور افسرده و كلافه به زندگي خود ادامه بدهيد قطعا ۱۰سال ديگر به بحراني جديتر برخورد ميكنيد. بدترين كار نشستن و افسوسخوردن است. براي زندگي خود تصميمات جدي بگيريد تا با برنامه به آنها برسيد. از اين تفكرات و انديشههاي سيسالگي كه شما را ترسانده و تكانتان داده نهراسيد، ميتوانيد از آنها عبرت بگيريد. با خودتان فكر كنيد از اين به بعد عمرتان را چگونه از دست ندهيد. اين احساسات ميتواند پلي باشد كه شما را متوجه موقعيت خودتان كند و باعث شود كه براي ادامه زندگي خود نقشه بكشيد و برنامهريزي كنيد و با انگيزه جلو برويد. از اين بهاصطلاح بحران، يك پل بسازيد؛ پلي به سوي آيندهاي روشن.
سندروم سی سالگی دهه شصتی ها!
15 میلیون نفر از جمعیت کشور ما متولدین سالهای 60 تا 66 را تشکیل می دهند که این روزها سندروم سی سالگی را تجربه می کنند، در حالی که تعداد قابل توجهی از این تعداد به رغم گذشت سه دهه از زندگی شان، نه ازدواج کرده اند و نه استقلال مالی دارند.
در کشورهای غربی زمانی که دختر و پسر به سن قانونی 18 سالگی می رسند، با حمایت دولت زندگی مستقل خود را خارج از محل زندگی والدین آغاز می کنند. در کشور ما اما از آنجایی که عرف و سنت ها در تضاد با زندگی مجردی جوانان قرار دارد، ماجرای استقلال جوانان نه تنها در سنین هجده سالگی اتفاق نمی افتد بلکه جوانان دهه شصتی که این روزها در حوالی سی سالگی عمر می گذرانند هم هنوز در کنار خانواده به زندگی ادامه می دهند.
15 میلیون جوان دهه شصتی در حوالی سی سالگی
بر اساس آمارها 1832722 نفر متولد سال 66، 2256971 نفر متولد سال 65، 2031969 نفر متولد سال 64، 2068279 نفر متولد سال 63، 2203560 نفر متولد سال 62، 2097957 نفر متولد سال 61 و 2419951 نفر متولد سال 60 به طور کلی 15 میلیون جوان را تشکیل می دهند که این روزها در بازه سنی 28 تا 34 سالگی به سر می برند. ماجرای مشکلات متولدین دهه شصت مسئله ای است که در سالهای گذشته بارها از سوی جامعه شناسان مطرح شده است، نسلی که در روزگار اوج موالید پس از آغاز جنگ تحمیلی به دنیا آمدند و در سالهای مدرسه با کمبود محیط های تحصیلی و کلاس های دو تا سه شیفته روبرو شدند، نسلی که پس از پایان تحصیل با غول کنکور و محدودیت صندلی های دانشگاه ها روبرو شدند و پس از پایان تحصیل هم با نبود موقعیت شغلی مرتبط با رشته تحصیلی شان.
جامعه شناسان و روانشناسان بر این باورند که آدم ها در سن سی سالگی که میان 28 تا 33 سالگی متغیر است حال و هوای جدیدی را تجربه می کنند که در اصطلاح به آن بحران یا سندروم سی سالگی می گویند.
در هنگام ازدواج و تشکیل خانواده هم مشکلات مالی و بیکاری از یک سو و تضادهای خانواده های سنتی با ازدواج های مدرن از سوی دیگر باعث شد که این نسل در ازدواج هم با تراژدی سونامی طلاق در سالهای ابتدای ازدواج و جدایی های عاطفی روبرو شود. نسل سر خورده ای که در تمام سالهای زندگی صف شکن نسل های بعد بود و مرکز همه آزمون و خطاها قرار گرفت. این روزها اما متولدین این نسل پس از بحران های مختلفی که در ادوار مختلف زندگی شان تجربه کرده اند، در سن سی سالگی به سر می برند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنها نه ازدواج کرده اند و نه برنامه ای برای تشکیل زندگی مستقل در سر دارند.
سندروم سی سالگی
جامعه شناسان و روانشناسان بر این باورند که آدم ها در سن سی سالگی که میان 28 تا 33 سالگی متغیر است حال و هوای جدیدی را تجربه می کنند که در اصطلاح به آن بحران یا سندروم سی سالگی می گویند. بر اساس این حال و هوای جدید این افراد به مسائلی فکر می کند که پیشتر به آنها نمی اندیشند مانند اینکه آیا شغلی که این همه سال را صرف تلاش در آن کرده اند، واقعا شغلی مناسب برای آنها است، آیا ازدواج در سالهای دهه بیست سالگی برایشان زود نبوده و آیا این ازدواج انتظارات آنها از زندگی را مهیا کرده است؟جوانان در سندروم سی سالگی نگاهی به سالهای دهه بیست سالگی شان می اندازند دهه ای پر از انتخاب و تلاش و اتفاق که تمام زندگی آدم ها را تحت تاثیر قرار می دهد. در آستانه سی سالگی آدم ها به تردید می افتند اینکه آیا این انتخاب ها درست بوده است یا باید تغییری در زندگی شان ایجاد کنند. از طرف دیگر آدم هایی که در سالهای دهه سوم زندگی ازدواج نکرده اند به این فکر می افتند که با چنین وضعیتی تا چه زمانی باید در کنار پدر و مادر، روزگار بگذرانند.
افزایش اختلاف فرزندان و والدین در سالهای سی سالگی
یکی دیگر از مشکلاتی که معمولا دهه شصتی های مجرد با آن مواجه می شوند، اختلاف عقیده با والدینشان است، پدر و مادرها با افزایش سن دیگر حوصله ی سالهای جوانی را ندارند و از طرف دیگر جوانان نمی توانند با ایرادگیری ها و محدودیت های متعدد والدینشان بسازند و شاید به همین دلیل است که اختلافات و درگیری ها در خانه هایی که فرزندان دهه شصتی شان هنوز مجرد هستند، خیلی بیشتر از سایر خانواده ها است.
مقصر کیست؟
دهه شصتی ها پس از بحران های مختلفی که در ادوار مختلف زندگی شان تجربه کرده اند، در سن سی سالگی به سر می برند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنها نه ازدواج کرده اند و نه برنامه ای برای تشکیل زندگی مستقل در سر دارند! اما باید گفت که در میان این نسل 15 میلیون نفری، افراد موفقی دیده می شود که با تمام این بحران ها را پشت سر گذاشته اند، با تلاش پله های ترقی را طی کرده و برنامه ای هدفمندی برای خود دارند.
بسیاری از جوانان بر این باورند که سهم زیادی از عدم توانایی شان برای رشد کردن و رسیدن به اهداف شان مربوط به مسئولان مربوطه بوده است که شرایط را در جامعه فراهم نکرده اند. خارج از بحث قصور مسئولان در ایجاد امکانات و شرایط مناسب برای رشد جوانان، باید گفت اراده و تلاش این نسل در رسیدن به برنامه مشخص برای زندگی شان بی تاثیر نبوده است. درست است که شرایط دهه شصتی ها ایده آل نبوده و موانع بسیاری برای یافتن کار و ازدواج و دیگر موارد در زندگی وجود داشته اما خوب است، سهم اراده و پشتکار را که به وسیله آن می توان برنامه ای هدفمند برای زندگی تعیین کرد را در نظر قرار داد. همانطور که از قدیم گفته اند: «خواستن، توانستن است.»
نهادهای مسئول چاره ای بیندیشند
در حالی که جوانان دهه شصتی ما این روزها درکنار سندروم سی سالگی با مشکلات متعددی نظیر مجرد ماندن و بی کاری و مسائل مالی و طلاق روبرو هستند، مسئولان باید فکری به حال این حجم عظیم از جمیعت یک کشور کنند که به دلیل برخی از سهل انگاری ها با مشکلات متعدد رشد یافتند و این روزها در آستانه سی سالگی باز هم با تراژدی مصائب دست و پنجه نرم می کنند.
واقعیتی که ما در آن به سرمی بریم، همواره دستخوش ناراحتی هاست بنابراین ما برای رسیدن به اهداف مان باید با مشکلات و ناراحتی ها بجنگیم؛ جنگی واقعی و در متن زندگی و نه در خیال و اوهام. که اگر غیر از این باشد در زیر چرخ هایش له خواهیم شد.
-
elyartab به hyaghoobi2018 امتیاز داد در تحصیل مجدد در رشته دیگر
"ولی در رشته عمران فرضا اقدام به طراحی و اجرای یک سازه می نماییم، حالا جدای از اینکه چقدر طول میکشه تا این طرح به اجرا دربیاد و چقدر از طرح اصلی فاصله میگیره، به نظرم نتیجه کار یک سازه ای خواهد بود که شاید در نظر کارفرما بهینه ترین طرح آن با طرح معمولی دیگر تفاوت چندانی نداشته باشه و نهایتا مهم اینه که سازه فعلا سرپا هست تا زمانی که زلزله ای چیزی نیاد. یعنی میخوام بگم بین مهندس ماهر و غیر ماهر تفاوتی نیست و همین عامل باعث میشه در انسان انگیزه پیشرفت بمیره و هدفی نداشته باشه ."
با این جمله شما کاملا موافقم. این علتیه که منم از این رشته فراریم. اینکه یه کارگر زحمت کش کم سواد بگه من از توی مهندس بهتر بلدم، خیلی زور داره. ولی در رشته IT فقط کسی از این کار سردرمیاره که تحصیل کرده اون رشته باشه.
-
elyartab به admin امتیاز داد در تحصیل مجدد در رشته دیگر
باید در این زمینه آنالیز هزینه و فایده انجام بدهید. تحصیل در یک رشته دیگر و شروع از صفر تبعاً اقلاً 4 سال به زمان نیاز دارد؛ زمانی که شاید بتوان به نحو بهتری در همان رشته اول یا ادامه تحصیل داد و یا در حرفه مرتبط به آن پیش رفت و البته این ریسک هم وجود دارد که پس از 4 سال بازار کار رشته جدید آن چیزی که در تصور اولیه است نباشد. به عنوان یک گزینه دیگر میتوان به مهاجرت هم فکر کرد. رفتن به جایی که هم شرایط زندگی بهتر باشد و هم شرایط کاری برای رشته تحصیلی اول ما مناسبتر باشد. به هر حال به نظر میرسد که انتخاب راه در این مورد یک جواب قطعی نداشته باشد و برای آدمهای مختلف با شرایط مختلف جوابهای متفاوتی برای آن قابل تصور است
-
elyartab به miladsau امتیاز داد در نحوه شروع به کار بعد از اخذ پروانه
با سلام
در خصوص سوال شما همکارگرامی باید عرض کنم اگر واقعا تجربه کافی هم به لحاظ فنی هم حقوقی ندارید قیدش رو بزنید.وگرنه به درد سر های بزرگی بر می خورید.شما با مبلغ ناچیز 50 سال ساختمان را بیمه می کنید وهمیشه حتی گزارش کامل داده باشید یا نداده باشید همیشه یک بهانه ای برای متهم کردن شما هست.حالا شما مهندسین عزیز خودتون قضاوت کنید اگر می ارزه ....
متاسفانه مهندسین ناظر عزیز نمی دونن تو چه دامی افتادن مسئولیت سنگین در برابر چه در آمدی.قانون به شکلی نوشته شده که ناظر همیشه متهمه
دوست عزیز توصیه برادرانه من اینه کلا بیخیالش شوید یا پروانتونو حقوقی کنید.
-
elyartab به behzad.g امتیاز داد در نحوه شروع به کار بعد از اخذ پروانه
به سایت نشر نوآور سری بزنید کتابها اونجا هست امام کتاب همراه ناظرساختمان خوب هست توصیه میکنم حتما در ابتدای کار اون رو مطالعه بفرمایید
-
elyartab به admin امتیاز داد در نحوه شروع به کار بعد از اخذ پروانه
معمولاً نیازی نیست که همه چیز تک به تک کنترل شوند. کنترل معمولاً به صورت رندوم انجام میشود. از هر بخش مواردی را به صورت تصادفی کنترل کنید اگر درست بود نیازی به کنترل همه موارد نیست اما اگر ایراد بود موارد بیشتری را بررسی کنید تا مطمئن شوید آن مورد که رعایت نشده است اتفاقی بوده است. یک مورد که با دقت باید بررسی کنید روحیه مالک و مجری واقعی کار است که آیا دنبال اجرا بر اساس نقشه و ضوابط فنی است و یا اینکه بخواهد هر طور شده با فرار از ضوابط فنی و نادیده گرفتن جزییات نقشه از کیفیت بکاهد و کار را اقتصادی کند. معمولاً با کمی دقت با چند بار مواجهه با مالک و سر زدن به کار متوجه خواهید شد که چه نیتی وجود دارد و بر اساس آن تعداد دفعات سر زدن به کار و دقت در جزییات اجرا را تنظیم کنید. کاری که مجری ذیصلاح داشته باشد مسئولیت اصلی با مجری ذیصلاح است و درصد کمتری از مسئولیت پای مهندس ناظر. اگر به فواصل مناسب به کار سر بزنید ، به موقع و به درستی گزارش های دوره ای و گزارش تخلف را به مرجع قانونی ارایه کنید، معمولاً حتی اگر اتفاقی هم بیفتد مهندس ناظر از آن تبرئه میشود. اصول نامه نگاری و گزارش نویسی مساله مهمی است که به عنوان مهندس ناظر باید دقت داشته باشید تا در صورت وقوع اتفاقی ناخوشایند بتوانید از خود به صورت مستند دفاع کنید. در کل توصیه میکنم که نه آنقدر ترس به خودتان راه بدهید که از ورود به عرضه نظارت خودداری کنید و نه آنقدر مساله را ساده انگاری کنید که دچار اتفاقات و عواقب ناخوشایند در آینده بشوید و البته توجه داشته باشید که مبلغ حق الزحمه ای که برای شما طبق قانون نظام مهندسی در نظر گرفته میشود با لحاظ کردن همه این مسئولیتها و دردسرهاست و به همین جهت اگر کاری هم اخذ کردید طبق همان تعرفه دستمزد بگیرید. -
elyartab به admin امتیاز داد در نحوه شروع به کار بعد از اخذ پروانه
در مورد نظارت که بستگی به این دارد که در شهر شما کار ارجاع نظارت توسط نظام مهندسی انجام میشود یا خیر. اگر انجام میشود که تبعاً در سایت نظام مهندسی کارتابلی به شما داده میشود که از طریق آن باید ثبت نام کرده و نوع کارهایی که میخواهید به شما ارجاع شود از نظر محل ، متراژ ، نوع اسکلت و .... مشخص نمایید. در مورد اجرا هم که تبعاً ابتدا باید پروانه اشتغال به کار اجرا را اخذ نمایید. بعد از آن قاعدتاً یک سری دوره هم برای اجرا باید از طریق نظام مهندسی بگذرانید ولی برای نظارت دوره خاصی نیاز نیست. برای نظارت اگر ارجاع نظارت انجام نشود متاسفانه راهی نیست جز اینکه از طریق دفاتر و دلالان کار را اخذ نمایید که البته فرآیند مناسبی نیست و درصدی از دستمزد شما هم نصیب آنها خواهد شد. به اضافه اینکه ممکن است شرط و شروط خاصی هم خارج از چارچوب ضوابط فنی با شما بکنند. در مورد اجرا هم متاسفانه همین راه باید طی شود. مگر اینکه آشنا داشته باشید و یا رابطه هایی ایجاد کرده باشید که از طریق این رابطه ها بتوانید کار اخذ نمایید.
در مورد مساله نظارت به هر حال نکات و مسئولیتهای خاص خود را دارد. از همان ابتدای کار زمان تخریب باید به محل مراجعه کنید و کار را زیر نظر داشته باشید. بعد از آن هم که گودبرداری ، آرماتوربندی پی ، بتن ریزی ، اسکلت و ... باید به صورت مرتب به کار سر بزنید. تبعاً یک سری مراحل خاص هست که باید به نظام مهندسی یا شهرداری محل احداث ساختمان گزارش بدهید که این گزارشها و زمانهای آن شهر به شهر متفاوت است و جزییات آن را باید از نظام مهندسی شهرتان سوال کنید. غیر آن باید دقت نمایید که پیشرفت کار طبق ضوابط فنی و نقشه های تصویب شده و مهر و امضا شده توسط مهندس طراح و نظام مهندسی (یا شهرداری) پیش میرود و هر مرحله که با تخلفی مواجه شدید باید نامه نگاری های لازم با مهندس مجری و نظام مهندسی ( یا شهرداری ) را داشته باشید. در مورد جزییات و نکات مربوط به نظارت یک سری فایل آموزشی توسط نظام مهندسی استان تهران منتشر شده است که د رهمین سایت هم در دسترس است. پیشنهاد میکنم برای کار اول سراغ کارهای پیچیده نروید و کاری انتخاب کنید حتی الامکان فاقد طبقه زیرزمین و ترجیحاً فلزی که با سیستمهای معمول سازه ای احداث میشود. تبعاً در طول انجام کار با سوال از باتجربه ها و مطالعه منابع فنی میتوانید با ریزه کاریها بیشتر آشنا شوید و به کسب تجربه بپردازید. بعد از آن برای کارهای بعدی اعتماد به نفس و تجربه بیشتری خواهید داشت و کارهای بزرگتر و پیچیده تر هم میتوانید اخذ نمایید.
-
elyartab به behzad.g امتیاز داد در نحوه شروع به کار بعد از اخذ پروانه
در کل نظارت دوره نداره مگر از 3به2 و...برای شروع کار نظارت شما باید به عنوان ناظر برگه شروع عملیات ساختمانی رو به شهرداری با مهر و. امضاء تحویل بدید و چون اجرای ساختمان گردن مجری هست شما باید بعد از هر مرحله از کار برای کنترل مثل آرماتوربندی،آکس بندی،اجرای و پیاده سازی و....سر پروژه حاظر شده و کتبا به مجری تاییدیه بدید که کار اجرایی مطابق با نقشه اجرایی رعایت شده..و بیشتر برمیگرده به کتابهای تخصصی وآیین نامه های ساختمانی که مطالعه آن به همه توصیه میشه کتابهای اجرایی هم هست که اگه خواستید میتونم معرفی کنم
در باره اجرا که مجری زیرنظرناظر هست و مسئولیت اجرای درست کار به عهده مجری هست مجری هم باید برای هر مقطع از کاراز ناظرتاییدیه کتبی بامهر و امضاء بگیره
در کل صرف فقط پروانه اجرا نمیتونید نقشه امضاء بزنید چون باید صلاحیت سازنده حقیقی بگیرید که شرط اول آن قبولی در آزمون اجرا و گرفتن پروانه است
برای اجرا یک دوره داره که مسائل اجرایی حقوقی و فنی توضیح داده میشه
-
elyartab به sadeghalavi امتیاز داد در بهترین کتاب آموزشی برای SAP
همونطور که جناب دکتر جعفری فرمودن در حال حاضر با توجه به گستردگی این نرم افزار نمی توان منبع جامعی رو نام برد دراین زمینه، البته اگه زمینه کاری شما سازه های ساختمانی باشه نرم افزار ETABS کاملاً به این منظور اختصاصی سازی شده و مناسب تر هست
-
elyartab به admin امتیاز داد در بهترین کتاب آموزشی برای SAP
من خیلی در این مورد اطلاع ندارم این کتاب را قبلاً دیده بودم البته خیلی دقیق نگاه نکردم غیر این کتاب جدیدی در این مورد ندیدم :
Hidden Content
Give reaction or reply to this topic to see the hidden content. -
elyartab به mehdipanahi امتیاز داد در نحوه محاسبه مبلغ تجهیزکارگاه
سلام
پس از اعمال ضرايب (بالاسري، منطقه اي، ... ) به مبلغ برآورد، با توجه به رشته مورد نظر، مبلغ تجهيز كارگاه محاسبه شده و به آن اضافه مي شود. در مثال شما حالت ب) صحيح مي باشد.
موفق باشيد.
-
elyartab از likecivil یک واکنش گرفت در سندروم سی سالگی را بشناسید
بسیاری از این علائم در بین هم نسلی های ما شایع هست و یه جوری اپیدمی شده.
من خودم مثل شما و دوستان خودم خیلی از این علائم رو تجربه کردم و دارم تجربه میکنم.
-
elyartab از likecivil یک واکنش گرفت در سندروم سی سالگی را بشناسید
چند وقت پیش تو یکی از سایت ها مقاله خوبی با عنوان "سندروم سی سالگی" مطالعه کردم . به نظرم خیلی جالب اومد . مخصوصا برای ما دهه شصتی ها. به خوندنش می ارزه.
سندروم سی سالگی را بشناسید
گروهی بابت این تفکرات و احساسات دچار نوعی افسردگی، سردرگمی، تردید و احساس پوچی و اتلاف وقت و عمر میشوند و گروهی دیگر سیسالگی و حواشیاش را با آرامش بدرقه میکنند. شاید شما جزو کسانی باشید که سی سالگی را به خوبی و خوشی سپری کردهاند یا در حال گذراندنش هستند بدون آنکه خم به ابرو بیاورند. به شما تبریک میگوییم. شما جزو کسانی هستید که در زندگی انتخابهای کاملا صحیحی داشتهاید و در مورد وضعیت زندگی به ثبات رسیدهاید و اوضاعتان رو به راه است اما تعداد زیادی از سیسالهها دچار این نوع تفکرات و احساسات هستند که به آن سندروم سی سالگی میگویند.
سالهای پر دغدغه
یک روانشناس رشد به اسم دانیل لوینسون برای نخستین بار در مورد بحران سیسالگی صحبت کرد. او گفت آدمها در بعضی از «سالگی» هایشان دچار بحران میشوند؛ «بحران سی سالگی»، «بحران چهل سالگی» و «بحران پنجاه سالگی»! از نظر لوینسون این سنها مطلق نیستند. بهعنوان مثال بحران سی سالگی ممکن است بین سالهای ۲۸تا ۳۲سالگی اتفاق بیفتد. هر کدام از این بحرانها خصوصیات خودشان را دارند. بحران سی سالگی اما همراه است با حالاتی شبیه افسردگی، احساس ضرر و خسران شدید و مقایسه خود با دیگر همسالان، احساس اتلاف وقت، اتلاف عمر و سرزنش کردن خود، احساس پوچی و بیحوصلگی شدید، ناامیدی، عدم رضایت از زندگی، نگاه پوچگرایانه به جهان و محتویاتش، بالا رفتن گفتوگوی درونی، میل به خواب بهخصوص خواب صبحگاهی، کاهش انرژی، بیاشتهایی، بیتفاوتی در مسائل مهم، سستی، افراط وتفریط، زودرنجی وگوشهگیری. این سندروم بهصورت عادی و معمولی، تقریبا همهگیر است اما در بعضیها به شکل بحران نمایان میشود.
چرا سی سالگی؟
سی سالهها یک دهه را دویدهاند و به انواع و اقسام کارها و امور زندگیشان رسیدگی کردهاند. دهه بیست سالگی آنقدر پر مشغله هست که جوان وقت نمیکند زیاد دچار تردید و افسردگی و دغدغه شود. تمام ده سال گذشته به انتخاب رشته دانشگاهی و تحصیل، انتخاب جهانبینی و خطمشی زندگی، انتخاب شغل و کسب و کار، انتخاب همسر و بچهدار شدن و… گذشته و مهمترین انتخابهای زندگی که هر کدام برای عوض کردن مسیر یک زندگی کفایت میکند، در این دهه اتفاق افتاده. بگذریم از خط عوض کردنها و افراط و تفریطهایی که در دهه بیست زندگی با اغلب جوانها همراه است و حال در آستانه سی سالگی، زمانی که زندگی میرود تا روی ثبات و آرامش را ببیند، فرد دچار تردید میشود. ناگهان در سی سالگی این کرختی و افسردگی به جانمان میافتد. این بحران معنا از پی افسردگی و خستگی، تغییر را لازمه زندگی میدانداما نه تغییر در عقاید و شغل بلکه بنیادیتر، تغییر در روشها، نوع مواجهه با عقاید و نگاه به شغل. اگر نسبت به افکاری که در این دوران به شما هجوم میآورند آگاه نباشید و راههای برخورد و مقابله با آنها را ندانید قطعا نمیتوانید بهخودتان کمک کنید تا به ثبات برسید.
تردید
نخستین مسئله سی سالگی تردید است؛ تردید در مورد انتخابهای مهم زندگی و ذهنی که پر از سؤال است؛ «در این سی سال چه کار کردم؟» «آیا این رشته تحصیلیام همانی بود که باید میرفتم» «آیا علاقه و استعداد و توانایی و تخصص من در راستای همین کاری است که انجام میدهم؟» «چرا پزشک نشدم؟» «چرا هنر نخواندم؟» «کاش ارشد میخواندم» «چرا به این زودی ازدواج کردم؟» «چرا بچهدار شدم؟» «چرا بچهدار نشدم؟» «چرا خواستگارهایم را جواب کردم و درس خواندم؟» «چرا به شهر دیگری مهاجرت نکردم؟» «چرا نباید کارم را عوض کنم؟» این سؤالات حتی ممکن است پا از انتخابهای معمولی فرد هم فراتر گذاشته و به جنبههای اعتقادی وی کشیده شود. مثلا «چرا من از این دین پیروی میکنم؟» و… و در شرایط پیچیدهتر فرد شروع میکند به مقایسه کردن خود با دیگر هم سن و سالهایش؛ «فلانی را ببین، برای خودش کسی شد، من چرا نتوانستم مثل او باشم؟» «این همه درس خواندم به چه دردم خورد، فلانی که آرایشگر شده است که وضعش خیلی بهتر از من است» و… حاصل همه این سؤالها و مقایسهها و دغدغه و درگیریهای ذهنی این میشود که فرد فکر میکند آنگونه که لایقش بوده زندگی نکرده و در نتیجه این فکر دچار نوعی گرفتگی و کلافگی و بیحوصلگی میشود. این مرحله همان بحران سی سالگی است.
آرام باشید
اولین چیزی که در این شرایط به کمک سی سالهها میآید، این است که بدانند تنها نیستند و سیسالههای زیاد دیگری هم هستند که دچار این بحران شدهاند یا میشوند. در واقع تعدادمان آنقدر زیاد هست که مسئلهمان تبدیل به یک مسئله مورد نظر علم روانشناسی شود. سی سالهها در کل دنیا، برمیگردند و پشت سرشان را نگاه میکنند و این نخستین نگاه عمیق و متفکرانه به عمر رفته است و طبیعیترین واکنش به یک دهه دویدن، انتخاب و تصمیم. بعضیها دچار اضطراب و استرس و افسردگی میشوند و دم از پشیمانی میزنند اما باید بدانند که تنها نیستند و با سیل سیسالههای پردغدغه دیگر، در حال گذر از یک تونل سنی هستند، مثل دوره نوجوانی که ویژگی و مختصات خودش را دارد، این بحران و ویژگیها هم مربوط به سی سالگی است.
این یک فرصت خودشناسی است
حتما به غیراز افسردگی و بیحوصلگی و احساس پشیمانی راههای دیگری هم هست. از این موقعیت متفکرانه استفاده کنید و خودتان را بهتر بشناسید. هر بحرانی که در زندگی فردی ما رخ میدهد، باعثمیشود که ما از زاویهای نزدیکتر با خود واقعی مان روبهرو شویم. فرقی نمیکند این بحران مربوط به سن و سالمان باشد یا در پس مرگ عزیزی یا شکست در کاری. درهرحال در این مواقع بهتر میتوانیم از نگرشها، ارزشها، تواناییها، ضعفها و حسرتهای خودمان باخبر شویم و بهخودشناسی بهتری دست پیدا کنیم.
مفاهیم را دوباره برای خودتان تعریف کنید
اگر در مورد خطمشی و جهانبینیتان دچار دغدغه و تردید هستید بهترین راهحل رفتن بهدنبال حقیقت زندگی است. باید ببینید کجاها متعصب بودهاید، کجاها احساساتی برخورد کردهاید، چه مواقعی زیادی سهلگیر یا زیادی سختگیر بودهاید و کجاها بر اثر فشار دیگران دست به انتخاب و عکس العمل زدهاید. جهانبینیای که از شناسنامه آدمها یا تنها از پس عرف و وضعیت خانوادگی دربیاید و همراه با شناخت و تحقیق نباشد، طولی نمیکشد که در بسیاری از افراد تبدیل به یک بحران فکری و روحی میشود و چرا و اما و اگرهای زیادی را با خود به ارمغان میآورد. بنابراین سعی کنید تمام مفاهیمی که برایشان تعریف درست و حسابی نداشتهاید یا تعریفتان از آنها زیادی دندانگیر نبوده است را بازتعریف کنید. خدا، دین، تعهد، بندگی، عشق، زندگی، کار، اخلاق و… برای این کار نیاز به مشاوره با افراد متخصص اعم از مشاورههای دینی یا روانشناسی دارید. علاوه بر این مطالعه کتابهای مرتبط، شنیدن سخنرانی و… میتواند به شما کمک کند.
یک بحران دیگر نسازید
اغلب سی سالههای ایرانی ازدواج کردهاند و بچه دارند یا در آستانه پدر و مادر شدن هستند و اتفاقا همین مسئله هم ممکن است یکی از سؤالات حالایشان شود. نمیتوانیم به شما بگوییم که حالا دیگر کاری است که شده، بسوز و بساز و با آسانگیری و بیخیالی شرایط را طی کن. همه ما در زندگی مان لااقل بخش کوچکی را داریم که تنها متعلق بهخودمان است و تصمیمات در این بخش فقط و فقط برعهده خودمان است و حتی به نزدیکترین کسانمان ربطی ندارد اما حواستان هم باشد که اینجا حرف از مسئولیت و تعهد است و پای وجدان در میان است. مراقب باشید دست به کاری نزنید که در چهل سالگی دچار بحرانی دیگر بابت بدبخت کردن همسر و فرزندتان بشوید. شما یک سی ساله عاقل و کامل هستید که میتوانید شرایط را به جای حذف کردن اصلاح کنید. به جای تردید و اما و اگر بنا را بر اصلاح امور بگذارید و در جهت آرامش و صلح و عشق قدم بردارید که البته سی سالگی در این زمینه از تمام سالهای دیگر مستعدتر و مناسبتر است. خوب است بدانید خیلی آدمهای دیگر هم ممکن است دچار این تردیدها درباره همسرشان و انتخاب و تصمیمگیری درباره ازدواج خود شده باشند اما راه درست، حذف کردن و خراب کردن یک زندگی نیست. بدانید شما هروقت که بخواهید میتوانید زندگی خودتان را بسازید و به آن رونق بدهید. روانشناسان میگویند در هر دوره از زندگی آدم یک تکلیف مهم روانشناختی دارد و اگر آن را درست انجام دهد، به سلامت از آن دوره میگذرد وگرنه دچار بحران میشود. مهمترین تکلیف در سومین دهه عمر آدم، این است که بتواند با دیگران وارد رابطه صمیمانه جدی شود وگرنه منزوی میماند. مهمترین رابطه صمیمانه این دوره، رابطه با همسر است.
دست نگه دارید
سی سالههایی که دچار بحران میشوند معمولا برای جبران حس کاذب و بدشان و برای مقابله با کلافگی دست به کارهای نامعمول و عجیب و غریب میزنند. مثلا دست به سرمایهگذاریهایی میزنند که هیچ تجربهای در آن زمینه ندارند و چیزی از آن نمیدانند، زنان و مردان سیسالهای که دست به عملهای عجیب غریب زیبایی میزنند، خالکوبی میکنند، سعی میکنند خود را به انسان ایدهآل و آرمانی ذهن جوانیشان نزدیک کنند سی سالههایی هستند که کل سرمایهشان را تبدیل به دلار میکنند یا طلا و جواهر میخرند. اینها نشان میدهد که فرد دنبال یک احساس قدرت است و این کارها به او حس قدرت کاذبی را میدهد که به جنگ با احساس پشیمانی میرود. اگر سی سالهای هستید که میخواهید دست به چنین کارهای نامعمولی بزنید دست نگه دارید، مشورت کنید، مطالعه کنید و کمی بهخودتان زمان بدهید و مطمئن باشید حال سی سالگیتان با تصمیمهای نامعقول خوب نمیشود.
آرزوها و استعدادهایتان را صدا کنید
یکرؤیا و دغدغه شخصی، چیزی که همیشه دلتان میخواسته و استعدادش را داشتهاید، در ارتباط با شغل یا تحصیل، مهارت آموزی یا هنر و… درنظر بگیرید و دوباره برای بهدست آوردنش تلاش کنید. این مسئله هم به شما انرژی و انگیزه میدهد و هم ممکن است به تغییر مسیر و جهت زندگی به سمتی که علاقه و استعدادتان را به همراه دارد، بینجامد، علاوه بر این پرداختن به علایق شور و نشاط زندگی را افزایش میدهد و احساس موفقیت و اعتماد به نفس را بالا میبرد و فرد را از بحرانها نجات میدهد. اگر یک کار تازه را شروع کنید حتما حس بهتری پیدا میکنید. این کار تازه میتواند یادگیری یک هنر باشد یا ثبتنام در کلاسهای آموزشی که همیشه دوست داشتهاید آن را دنبال کنید.
اگر اوضاع اورژانسی است
اگر اوضاعتان اورژانسي شده و زمينگيرتان كرده و روز و شب در حال افسردگي و غم و غصه خوردن هستيد و كسالت و كلافگي آوارهتان كرده، دست دست نكنيد. از همين حالا تصميم بگيريد كه از زمين بلند شويد و بهخودتان كمك كنيد. به اين فكر كنيد كه اين سي سال گذشته چه خطاهايي مرتكب شدهايد كه باعث پشيمانيتان شده است. اگر قرار باشد همينطور افسرده و كلافه به زندگي خود ادامه بدهيد قطعا ۱۰سال ديگر به بحراني جديتر برخورد ميكنيد. بدترين كار نشستن و افسوسخوردن است. براي زندگي خود تصميمات جدي بگيريد تا با برنامه به آنها برسيد. از اين تفكرات و انديشههاي سيسالگي كه شما را ترسانده و تكانتان داده نهراسيد، ميتوانيد از آنها عبرت بگيريد. با خودتان فكر كنيد از اين به بعد عمرتان را چگونه از دست ندهيد. اين احساسات ميتواند پلي باشد كه شما را متوجه موقعيت خودتان كند و باعث شود كه براي ادامه زندگي خود نقشه بكشيد و برنامهريزي كنيد و با انگيزه جلو برويد. از اين بهاصطلاح بحران، يك پل بسازيد؛ پلي به سوي آيندهاي روشن.
سندروم سی سالگی دهه شصتی ها!
15 میلیون نفر از جمعیت کشور ما متولدین سالهای 60 تا 66 را تشکیل می دهند که این روزها سندروم سی سالگی را تجربه می کنند، در حالی که تعداد قابل توجهی از این تعداد به رغم گذشت سه دهه از زندگی شان، نه ازدواج کرده اند و نه استقلال مالی دارند.
در کشورهای غربی زمانی که دختر و پسر به سن قانونی 18 سالگی می رسند، با حمایت دولت زندگی مستقل خود را خارج از محل زندگی والدین آغاز می کنند. در کشور ما اما از آنجایی که عرف و سنت ها در تضاد با زندگی مجردی جوانان قرار دارد، ماجرای استقلال جوانان نه تنها در سنین هجده سالگی اتفاق نمی افتد بلکه جوانان دهه شصتی که این روزها در حوالی سی سالگی عمر می گذرانند هم هنوز در کنار خانواده به زندگی ادامه می دهند.
15 میلیون جوان دهه شصتی در حوالی سی سالگی
بر اساس آمارها 1832722 نفر متولد سال 66، 2256971 نفر متولد سال 65، 2031969 نفر متولد سال 64، 2068279 نفر متولد سال 63، 2203560 نفر متولد سال 62، 2097957 نفر متولد سال 61 و 2419951 نفر متولد سال 60 به طور کلی 15 میلیون جوان را تشکیل می دهند که این روزها در بازه سنی 28 تا 34 سالگی به سر می برند. ماجرای مشکلات متولدین دهه شصت مسئله ای است که در سالهای گذشته بارها از سوی جامعه شناسان مطرح شده است، نسلی که در روزگار اوج موالید پس از آغاز جنگ تحمیلی به دنیا آمدند و در سالهای مدرسه با کمبود محیط های تحصیلی و کلاس های دو تا سه شیفته روبرو شدند، نسلی که پس از پایان تحصیل با غول کنکور و محدودیت صندلی های دانشگاه ها روبرو شدند و پس از پایان تحصیل هم با نبود موقعیت شغلی مرتبط با رشته تحصیلی شان.
جامعه شناسان و روانشناسان بر این باورند که آدم ها در سن سی سالگی که میان 28 تا 33 سالگی متغیر است حال و هوای جدیدی را تجربه می کنند که در اصطلاح به آن بحران یا سندروم سی سالگی می گویند.
در هنگام ازدواج و تشکیل خانواده هم مشکلات مالی و بیکاری از یک سو و تضادهای خانواده های سنتی با ازدواج های مدرن از سوی دیگر باعث شد که این نسل در ازدواج هم با تراژدی سونامی طلاق در سالهای ابتدای ازدواج و جدایی های عاطفی روبرو شود. نسل سر خورده ای که در تمام سالهای زندگی صف شکن نسل های بعد بود و مرکز همه آزمون و خطاها قرار گرفت. این روزها اما متولدین این نسل پس از بحران های مختلفی که در ادوار مختلف زندگی شان تجربه کرده اند، در سن سی سالگی به سر می برند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنها نه ازدواج کرده اند و نه برنامه ای برای تشکیل زندگی مستقل در سر دارند.
سندروم سی سالگی
جامعه شناسان و روانشناسان بر این باورند که آدم ها در سن سی سالگی که میان 28 تا 33 سالگی متغیر است حال و هوای جدیدی را تجربه می کنند که در اصطلاح به آن بحران یا سندروم سی سالگی می گویند. بر اساس این حال و هوای جدید این افراد به مسائلی فکر می کند که پیشتر به آنها نمی اندیشند مانند اینکه آیا شغلی که این همه سال را صرف تلاش در آن کرده اند، واقعا شغلی مناسب برای آنها است، آیا ازدواج در سالهای دهه بیست سالگی برایشان زود نبوده و آیا این ازدواج انتظارات آنها از زندگی را مهیا کرده است؟جوانان در سندروم سی سالگی نگاهی به سالهای دهه بیست سالگی شان می اندازند دهه ای پر از انتخاب و تلاش و اتفاق که تمام زندگی آدم ها را تحت تاثیر قرار می دهد. در آستانه سی سالگی آدم ها به تردید می افتند اینکه آیا این انتخاب ها درست بوده است یا باید تغییری در زندگی شان ایجاد کنند. از طرف دیگر آدم هایی که در سالهای دهه سوم زندگی ازدواج نکرده اند به این فکر می افتند که با چنین وضعیتی تا چه زمانی باید در کنار پدر و مادر، روزگار بگذرانند.
افزایش اختلاف فرزندان و والدین در سالهای سی سالگی
یکی دیگر از مشکلاتی که معمولا دهه شصتی های مجرد با آن مواجه می شوند، اختلاف عقیده با والدینشان است، پدر و مادرها با افزایش سن دیگر حوصله ی سالهای جوانی را ندارند و از طرف دیگر جوانان نمی توانند با ایرادگیری ها و محدودیت های متعدد والدینشان بسازند و شاید به همین دلیل است که اختلافات و درگیری ها در خانه هایی که فرزندان دهه شصتی شان هنوز مجرد هستند، خیلی بیشتر از سایر خانواده ها است.
مقصر کیست؟
دهه شصتی ها پس از بحران های مختلفی که در ادوار مختلف زندگی شان تجربه کرده اند، در سن سی سالگی به سر می برند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنها نه ازدواج کرده اند و نه برنامه ای برای تشکیل زندگی مستقل در سر دارند! اما باید گفت که در میان این نسل 15 میلیون نفری، افراد موفقی دیده می شود که با تمام این بحران ها را پشت سر گذاشته اند، با تلاش پله های ترقی را طی کرده و برنامه ای هدفمندی برای خود دارند.
بسیاری از جوانان بر این باورند که سهم زیادی از عدم توانایی شان برای رشد کردن و رسیدن به اهداف شان مربوط به مسئولان مربوطه بوده است که شرایط را در جامعه فراهم نکرده اند. خارج از بحث قصور مسئولان در ایجاد امکانات و شرایط مناسب برای رشد جوانان، باید گفت اراده و تلاش این نسل در رسیدن به برنامه مشخص برای زندگی شان بی تاثیر نبوده است. درست است که شرایط دهه شصتی ها ایده آل نبوده و موانع بسیاری برای یافتن کار و ازدواج و دیگر موارد در زندگی وجود داشته اما خوب است، سهم اراده و پشتکار را که به وسیله آن می توان برنامه ای هدفمند برای زندگی تعیین کرد را در نظر قرار داد. همانطور که از قدیم گفته اند: «خواستن، توانستن است.»
نهادهای مسئول چاره ای بیندیشند
در حالی که جوانان دهه شصتی ما این روزها درکنار سندروم سی سالگی با مشکلات متعددی نظیر مجرد ماندن و بی کاری و مسائل مالی و طلاق روبرو هستند، مسئولان باید فکری به حال این حجم عظیم از جمیعت یک کشور کنند که به دلیل برخی از سهل انگاری ها با مشکلات متعدد رشد یافتند و این روزها در آستانه سی سالگی باز هم با تراژدی مصائب دست و پنجه نرم می کنند.
واقعیتی که ما در آن به سرمی بریم، همواره دستخوش ناراحتی هاست بنابراین ما برای رسیدن به اهداف مان باید با مشکلات و ناراحتی ها بجنگیم؛ جنگی واقعی و در متن زندگی و نه در خیال و اوهام. که اگر غیر از این باشد در زیر چرخ هایش له خواهیم شد.
-
elyartab از likecivil یک واکنش گرفت در سندروم سی سالگی را بشناسید
چند وقت پیش تو یکی از سایت ها مقاله خوبی با عنوان "سندروم سی سالگی" مطالعه کردم . به نظرم خیلی جالب اومد . مخصوصا برای ما دهه شصتی ها. به خوندنش می ارزه.
سندروم سی سالگی را بشناسید
گروهی بابت این تفکرات و احساسات دچار نوعی افسردگی، سردرگمی، تردید و احساس پوچی و اتلاف وقت و عمر میشوند و گروهی دیگر سیسالگی و حواشیاش را با آرامش بدرقه میکنند. شاید شما جزو کسانی باشید که سی سالگی را به خوبی و خوشی سپری کردهاند یا در حال گذراندنش هستند بدون آنکه خم به ابرو بیاورند. به شما تبریک میگوییم. شما جزو کسانی هستید که در زندگی انتخابهای کاملا صحیحی داشتهاید و در مورد وضعیت زندگی به ثبات رسیدهاید و اوضاعتان رو به راه است اما تعداد زیادی از سیسالهها دچار این نوع تفکرات و احساسات هستند که به آن سندروم سی سالگی میگویند.
سالهای پر دغدغه
یک روانشناس رشد به اسم دانیل لوینسون برای نخستین بار در مورد بحران سیسالگی صحبت کرد. او گفت آدمها در بعضی از «سالگی» هایشان دچار بحران میشوند؛ «بحران سی سالگی»، «بحران چهل سالگی» و «بحران پنجاه سالگی»! از نظر لوینسون این سنها مطلق نیستند. بهعنوان مثال بحران سی سالگی ممکن است بین سالهای ۲۸تا ۳۲سالگی اتفاق بیفتد. هر کدام از این بحرانها خصوصیات خودشان را دارند. بحران سی سالگی اما همراه است با حالاتی شبیه افسردگی، احساس ضرر و خسران شدید و مقایسه خود با دیگر همسالان، احساس اتلاف وقت، اتلاف عمر و سرزنش کردن خود، احساس پوچی و بیحوصلگی شدید، ناامیدی، عدم رضایت از زندگی، نگاه پوچگرایانه به جهان و محتویاتش، بالا رفتن گفتوگوی درونی، میل به خواب بهخصوص خواب صبحگاهی، کاهش انرژی، بیاشتهایی، بیتفاوتی در مسائل مهم، سستی، افراط وتفریط، زودرنجی وگوشهگیری. این سندروم بهصورت عادی و معمولی، تقریبا همهگیر است اما در بعضیها به شکل بحران نمایان میشود.
چرا سی سالگی؟
سی سالهها یک دهه را دویدهاند و به انواع و اقسام کارها و امور زندگیشان رسیدگی کردهاند. دهه بیست سالگی آنقدر پر مشغله هست که جوان وقت نمیکند زیاد دچار تردید و افسردگی و دغدغه شود. تمام ده سال گذشته به انتخاب رشته دانشگاهی و تحصیل، انتخاب جهانبینی و خطمشی زندگی، انتخاب شغل و کسب و کار، انتخاب همسر و بچهدار شدن و… گذشته و مهمترین انتخابهای زندگی که هر کدام برای عوض کردن مسیر یک زندگی کفایت میکند، در این دهه اتفاق افتاده. بگذریم از خط عوض کردنها و افراط و تفریطهایی که در دهه بیست زندگی با اغلب جوانها همراه است و حال در آستانه سی سالگی، زمانی که زندگی میرود تا روی ثبات و آرامش را ببیند، فرد دچار تردید میشود. ناگهان در سی سالگی این کرختی و افسردگی به جانمان میافتد. این بحران معنا از پی افسردگی و خستگی، تغییر را لازمه زندگی میدانداما نه تغییر در عقاید و شغل بلکه بنیادیتر، تغییر در روشها، نوع مواجهه با عقاید و نگاه به شغل. اگر نسبت به افکاری که در این دوران به شما هجوم میآورند آگاه نباشید و راههای برخورد و مقابله با آنها را ندانید قطعا نمیتوانید بهخودتان کمک کنید تا به ثبات برسید.
تردید
نخستین مسئله سی سالگی تردید است؛ تردید در مورد انتخابهای مهم زندگی و ذهنی که پر از سؤال است؛ «در این سی سال چه کار کردم؟» «آیا این رشته تحصیلیام همانی بود که باید میرفتم» «آیا علاقه و استعداد و توانایی و تخصص من در راستای همین کاری است که انجام میدهم؟» «چرا پزشک نشدم؟» «چرا هنر نخواندم؟» «کاش ارشد میخواندم» «چرا به این زودی ازدواج کردم؟» «چرا بچهدار شدم؟» «چرا بچهدار نشدم؟» «چرا خواستگارهایم را جواب کردم و درس خواندم؟» «چرا به شهر دیگری مهاجرت نکردم؟» «چرا نباید کارم را عوض کنم؟» این سؤالات حتی ممکن است پا از انتخابهای معمولی فرد هم فراتر گذاشته و به جنبههای اعتقادی وی کشیده شود. مثلا «چرا من از این دین پیروی میکنم؟» و… و در شرایط پیچیدهتر فرد شروع میکند به مقایسه کردن خود با دیگر هم سن و سالهایش؛ «فلانی را ببین، برای خودش کسی شد، من چرا نتوانستم مثل او باشم؟» «این همه درس خواندم به چه دردم خورد، فلانی که آرایشگر شده است که وضعش خیلی بهتر از من است» و… حاصل همه این سؤالها و مقایسهها و دغدغه و درگیریهای ذهنی این میشود که فرد فکر میکند آنگونه که لایقش بوده زندگی نکرده و در نتیجه این فکر دچار نوعی گرفتگی و کلافگی و بیحوصلگی میشود. این مرحله همان بحران سی سالگی است.
آرام باشید
اولین چیزی که در این شرایط به کمک سی سالهها میآید، این است که بدانند تنها نیستند و سیسالههای زیاد دیگری هم هستند که دچار این بحران شدهاند یا میشوند. در واقع تعدادمان آنقدر زیاد هست که مسئلهمان تبدیل به یک مسئله مورد نظر علم روانشناسی شود. سی سالهها در کل دنیا، برمیگردند و پشت سرشان را نگاه میکنند و این نخستین نگاه عمیق و متفکرانه به عمر رفته است و طبیعیترین واکنش به یک دهه دویدن، انتخاب و تصمیم. بعضیها دچار اضطراب و استرس و افسردگی میشوند و دم از پشیمانی میزنند اما باید بدانند که تنها نیستند و با سیل سیسالههای پردغدغه دیگر، در حال گذر از یک تونل سنی هستند، مثل دوره نوجوانی که ویژگی و مختصات خودش را دارد، این بحران و ویژگیها هم مربوط به سی سالگی است.
این یک فرصت خودشناسی است
حتما به غیراز افسردگی و بیحوصلگی و احساس پشیمانی راههای دیگری هم هست. از این موقعیت متفکرانه استفاده کنید و خودتان را بهتر بشناسید. هر بحرانی که در زندگی فردی ما رخ میدهد، باعثمیشود که ما از زاویهای نزدیکتر با خود واقعی مان روبهرو شویم. فرقی نمیکند این بحران مربوط به سن و سالمان باشد یا در پس مرگ عزیزی یا شکست در کاری. درهرحال در این مواقع بهتر میتوانیم از نگرشها، ارزشها، تواناییها، ضعفها و حسرتهای خودمان باخبر شویم و بهخودشناسی بهتری دست پیدا کنیم.
مفاهیم را دوباره برای خودتان تعریف کنید
اگر در مورد خطمشی و جهانبینیتان دچار دغدغه و تردید هستید بهترین راهحل رفتن بهدنبال حقیقت زندگی است. باید ببینید کجاها متعصب بودهاید، کجاها احساساتی برخورد کردهاید، چه مواقعی زیادی سهلگیر یا زیادی سختگیر بودهاید و کجاها بر اثر فشار دیگران دست به انتخاب و عکس العمل زدهاید. جهانبینیای که از شناسنامه آدمها یا تنها از پس عرف و وضعیت خانوادگی دربیاید و همراه با شناخت و تحقیق نباشد، طولی نمیکشد که در بسیاری از افراد تبدیل به یک بحران فکری و روحی میشود و چرا و اما و اگرهای زیادی را با خود به ارمغان میآورد. بنابراین سعی کنید تمام مفاهیمی که برایشان تعریف درست و حسابی نداشتهاید یا تعریفتان از آنها زیادی دندانگیر نبوده است را بازتعریف کنید. خدا، دین، تعهد، بندگی، عشق، زندگی، کار، اخلاق و… برای این کار نیاز به مشاوره با افراد متخصص اعم از مشاورههای دینی یا روانشناسی دارید. علاوه بر این مطالعه کتابهای مرتبط، شنیدن سخنرانی و… میتواند به شما کمک کند.
یک بحران دیگر نسازید
اغلب سی سالههای ایرانی ازدواج کردهاند و بچه دارند یا در آستانه پدر و مادر شدن هستند و اتفاقا همین مسئله هم ممکن است یکی از سؤالات حالایشان شود. نمیتوانیم به شما بگوییم که حالا دیگر کاری است که شده، بسوز و بساز و با آسانگیری و بیخیالی شرایط را طی کن. همه ما در زندگی مان لااقل بخش کوچکی را داریم که تنها متعلق بهخودمان است و تصمیمات در این بخش فقط و فقط برعهده خودمان است و حتی به نزدیکترین کسانمان ربطی ندارد اما حواستان هم باشد که اینجا حرف از مسئولیت و تعهد است و پای وجدان در میان است. مراقب باشید دست به کاری نزنید که در چهل سالگی دچار بحرانی دیگر بابت بدبخت کردن همسر و فرزندتان بشوید. شما یک سی ساله عاقل و کامل هستید که میتوانید شرایط را به جای حذف کردن اصلاح کنید. به جای تردید و اما و اگر بنا را بر اصلاح امور بگذارید و در جهت آرامش و صلح و عشق قدم بردارید که البته سی سالگی در این زمینه از تمام سالهای دیگر مستعدتر و مناسبتر است. خوب است بدانید خیلی آدمهای دیگر هم ممکن است دچار این تردیدها درباره همسرشان و انتخاب و تصمیمگیری درباره ازدواج خود شده باشند اما راه درست، حذف کردن و خراب کردن یک زندگی نیست. بدانید شما هروقت که بخواهید میتوانید زندگی خودتان را بسازید و به آن رونق بدهید. روانشناسان میگویند در هر دوره از زندگی آدم یک تکلیف مهم روانشناختی دارد و اگر آن را درست انجام دهد، به سلامت از آن دوره میگذرد وگرنه دچار بحران میشود. مهمترین تکلیف در سومین دهه عمر آدم، این است که بتواند با دیگران وارد رابطه صمیمانه جدی شود وگرنه منزوی میماند. مهمترین رابطه صمیمانه این دوره، رابطه با همسر است.
دست نگه دارید
سی سالههایی که دچار بحران میشوند معمولا برای جبران حس کاذب و بدشان و برای مقابله با کلافگی دست به کارهای نامعمول و عجیب و غریب میزنند. مثلا دست به سرمایهگذاریهایی میزنند که هیچ تجربهای در آن زمینه ندارند و چیزی از آن نمیدانند، زنان و مردان سیسالهای که دست به عملهای عجیب غریب زیبایی میزنند، خالکوبی میکنند، سعی میکنند خود را به انسان ایدهآل و آرمانی ذهن جوانیشان نزدیک کنند سی سالههایی هستند که کل سرمایهشان را تبدیل به دلار میکنند یا طلا و جواهر میخرند. اینها نشان میدهد که فرد دنبال یک احساس قدرت است و این کارها به او حس قدرت کاذبی را میدهد که به جنگ با احساس پشیمانی میرود. اگر سی سالهای هستید که میخواهید دست به چنین کارهای نامعمولی بزنید دست نگه دارید، مشورت کنید، مطالعه کنید و کمی بهخودتان زمان بدهید و مطمئن باشید حال سی سالگیتان با تصمیمهای نامعقول خوب نمیشود.
آرزوها و استعدادهایتان را صدا کنید
یکرؤیا و دغدغه شخصی، چیزی که همیشه دلتان میخواسته و استعدادش را داشتهاید، در ارتباط با شغل یا تحصیل، مهارت آموزی یا هنر و… درنظر بگیرید و دوباره برای بهدست آوردنش تلاش کنید. این مسئله هم به شما انرژی و انگیزه میدهد و هم ممکن است به تغییر مسیر و جهت زندگی به سمتی که علاقه و استعدادتان را به همراه دارد، بینجامد، علاوه بر این پرداختن به علایق شور و نشاط زندگی را افزایش میدهد و احساس موفقیت و اعتماد به نفس را بالا میبرد و فرد را از بحرانها نجات میدهد. اگر یک کار تازه را شروع کنید حتما حس بهتری پیدا میکنید. این کار تازه میتواند یادگیری یک هنر باشد یا ثبتنام در کلاسهای آموزشی که همیشه دوست داشتهاید آن را دنبال کنید.
اگر اوضاع اورژانسی است
اگر اوضاعتان اورژانسي شده و زمينگيرتان كرده و روز و شب در حال افسردگي و غم و غصه خوردن هستيد و كسالت و كلافگي آوارهتان كرده، دست دست نكنيد. از همين حالا تصميم بگيريد كه از زمين بلند شويد و بهخودتان كمك كنيد. به اين فكر كنيد كه اين سي سال گذشته چه خطاهايي مرتكب شدهايد كه باعث پشيمانيتان شده است. اگر قرار باشد همينطور افسرده و كلافه به زندگي خود ادامه بدهيد قطعا ۱۰سال ديگر به بحراني جديتر برخورد ميكنيد. بدترين كار نشستن و افسوسخوردن است. براي زندگي خود تصميمات جدي بگيريد تا با برنامه به آنها برسيد. از اين تفكرات و انديشههاي سيسالگي كه شما را ترسانده و تكانتان داده نهراسيد، ميتوانيد از آنها عبرت بگيريد. با خودتان فكر كنيد از اين به بعد عمرتان را چگونه از دست ندهيد. اين احساسات ميتواند پلي باشد كه شما را متوجه موقعيت خودتان كند و باعث شود كه براي ادامه زندگي خود نقشه بكشيد و برنامهريزي كنيد و با انگيزه جلو برويد. از اين بهاصطلاح بحران، يك پل بسازيد؛ پلي به سوي آيندهاي روشن.
سندروم سی سالگی دهه شصتی ها!
15 میلیون نفر از جمعیت کشور ما متولدین سالهای 60 تا 66 را تشکیل می دهند که این روزها سندروم سی سالگی را تجربه می کنند، در حالی که تعداد قابل توجهی از این تعداد به رغم گذشت سه دهه از زندگی شان، نه ازدواج کرده اند و نه استقلال مالی دارند.
در کشورهای غربی زمانی که دختر و پسر به سن قانونی 18 سالگی می رسند، با حمایت دولت زندگی مستقل خود را خارج از محل زندگی والدین آغاز می کنند. در کشور ما اما از آنجایی که عرف و سنت ها در تضاد با زندگی مجردی جوانان قرار دارد، ماجرای استقلال جوانان نه تنها در سنین هجده سالگی اتفاق نمی افتد بلکه جوانان دهه شصتی که این روزها در حوالی سی سالگی عمر می گذرانند هم هنوز در کنار خانواده به زندگی ادامه می دهند.
15 میلیون جوان دهه شصتی در حوالی سی سالگی
بر اساس آمارها 1832722 نفر متولد سال 66، 2256971 نفر متولد سال 65، 2031969 نفر متولد سال 64، 2068279 نفر متولد سال 63، 2203560 نفر متولد سال 62، 2097957 نفر متولد سال 61 و 2419951 نفر متولد سال 60 به طور کلی 15 میلیون جوان را تشکیل می دهند که این روزها در بازه سنی 28 تا 34 سالگی به سر می برند. ماجرای مشکلات متولدین دهه شصت مسئله ای است که در سالهای گذشته بارها از سوی جامعه شناسان مطرح شده است، نسلی که در روزگار اوج موالید پس از آغاز جنگ تحمیلی به دنیا آمدند و در سالهای مدرسه با کمبود محیط های تحصیلی و کلاس های دو تا سه شیفته روبرو شدند، نسلی که پس از پایان تحصیل با غول کنکور و محدودیت صندلی های دانشگاه ها روبرو شدند و پس از پایان تحصیل هم با نبود موقعیت شغلی مرتبط با رشته تحصیلی شان.
جامعه شناسان و روانشناسان بر این باورند که آدم ها در سن سی سالگی که میان 28 تا 33 سالگی متغیر است حال و هوای جدیدی را تجربه می کنند که در اصطلاح به آن بحران یا سندروم سی سالگی می گویند.
در هنگام ازدواج و تشکیل خانواده هم مشکلات مالی و بیکاری از یک سو و تضادهای خانواده های سنتی با ازدواج های مدرن از سوی دیگر باعث شد که این نسل در ازدواج هم با تراژدی سونامی طلاق در سالهای ابتدای ازدواج و جدایی های عاطفی روبرو شود. نسل سر خورده ای که در تمام سالهای زندگی صف شکن نسل های بعد بود و مرکز همه آزمون و خطاها قرار گرفت. این روزها اما متولدین این نسل پس از بحران های مختلفی که در ادوار مختلف زندگی شان تجربه کرده اند، در سن سی سالگی به سر می برند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنها نه ازدواج کرده اند و نه برنامه ای برای تشکیل زندگی مستقل در سر دارند.
سندروم سی سالگی
جامعه شناسان و روانشناسان بر این باورند که آدم ها در سن سی سالگی که میان 28 تا 33 سالگی متغیر است حال و هوای جدیدی را تجربه می کنند که در اصطلاح به آن بحران یا سندروم سی سالگی می گویند. بر اساس این حال و هوای جدید این افراد به مسائلی فکر می کند که پیشتر به آنها نمی اندیشند مانند اینکه آیا شغلی که این همه سال را صرف تلاش در آن کرده اند، واقعا شغلی مناسب برای آنها است، آیا ازدواج در سالهای دهه بیست سالگی برایشان زود نبوده و آیا این ازدواج انتظارات آنها از زندگی را مهیا کرده است؟جوانان در سندروم سی سالگی نگاهی به سالهای دهه بیست سالگی شان می اندازند دهه ای پر از انتخاب و تلاش و اتفاق که تمام زندگی آدم ها را تحت تاثیر قرار می دهد. در آستانه سی سالگی آدم ها به تردید می افتند اینکه آیا این انتخاب ها درست بوده است یا باید تغییری در زندگی شان ایجاد کنند. از طرف دیگر آدم هایی که در سالهای دهه سوم زندگی ازدواج نکرده اند به این فکر می افتند که با چنین وضعیتی تا چه زمانی باید در کنار پدر و مادر، روزگار بگذرانند.
افزایش اختلاف فرزندان و والدین در سالهای سی سالگی
یکی دیگر از مشکلاتی که معمولا دهه شصتی های مجرد با آن مواجه می شوند، اختلاف عقیده با والدینشان است، پدر و مادرها با افزایش سن دیگر حوصله ی سالهای جوانی را ندارند و از طرف دیگر جوانان نمی توانند با ایرادگیری ها و محدودیت های متعدد والدینشان بسازند و شاید به همین دلیل است که اختلافات و درگیری ها در خانه هایی که فرزندان دهه شصتی شان هنوز مجرد هستند، خیلی بیشتر از سایر خانواده ها است.
مقصر کیست؟
دهه شصتی ها پس از بحران های مختلفی که در ادوار مختلف زندگی شان تجربه کرده اند، در سن سی سالگی به سر می برند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنها نه ازدواج کرده اند و نه برنامه ای برای تشکیل زندگی مستقل در سر دارند! اما باید گفت که در میان این نسل 15 میلیون نفری، افراد موفقی دیده می شود که با تمام این بحران ها را پشت سر گذاشته اند، با تلاش پله های ترقی را طی کرده و برنامه ای هدفمندی برای خود دارند.
بسیاری از جوانان بر این باورند که سهم زیادی از عدم توانایی شان برای رشد کردن و رسیدن به اهداف شان مربوط به مسئولان مربوطه بوده است که شرایط را در جامعه فراهم نکرده اند. خارج از بحث قصور مسئولان در ایجاد امکانات و شرایط مناسب برای رشد جوانان، باید گفت اراده و تلاش این نسل در رسیدن به برنامه مشخص برای زندگی شان بی تاثیر نبوده است. درست است که شرایط دهه شصتی ها ایده آل نبوده و موانع بسیاری برای یافتن کار و ازدواج و دیگر موارد در زندگی وجود داشته اما خوب است، سهم اراده و پشتکار را که به وسیله آن می توان برنامه ای هدفمند برای زندگی تعیین کرد را در نظر قرار داد. همانطور که از قدیم گفته اند: «خواستن، توانستن است.»
نهادهای مسئول چاره ای بیندیشند
در حالی که جوانان دهه شصتی ما این روزها درکنار سندروم سی سالگی با مشکلات متعددی نظیر مجرد ماندن و بی کاری و مسائل مالی و طلاق روبرو هستند، مسئولان باید فکری به حال این حجم عظیم از جمیعت یک کشور کنند که به دلیل برخی از سهل انگاری ها با مشکلات متعدد رشد یافتند و این روزها در آستانه سی سالگی باز هم با تراژدی مصائب دست و پنجه نرم می کنند.
واقعیتی که ما در آن به سرمی بریم، همواره دستخوش ناراحتی هاست بنابراین ما برای رسیدن به اهداف مان باید با مشکلات و ناراحتی ها بجنگیم؛ جنگی واقعی و در متن زندگی و نه در خیال و اوهام. که اگر غیر از این باشد در زیر چرخ هایش له خواهیم شد.
-
elyartab به likecivil امتیاز داد در سندروم سی سالگی را بشناسید
اول اینکه مطلبتون بسیار بسیار عالی بود.
من دقیقا تمام علائم این متن رو دارم.متاسفانه دهه شستی ها با انفجار جمعیت روبرو بودن و همچنان هستن که امکانات به نسبت متعادل به همشون نمیرسید و نمیرسه و همینطور میرن جلو.
-
elyartab از likecivil یک واکنش گرفت در سندروم سی سالگی را بشناسید
چند وقت پیش تو یکی از سایت ها مقاله خوبی با عنوان "سندروم سی سالگی" مطالعه کردم . به نظرم خیلی جالب اومد . مخصوصا برای ما دهه شصتی ها. به خوندنش می ارزه.
سندروم سی سالگی را بشناسید
گروهی بابت این تفکرات و احساسات دچار نوعی افسردگی، سردرگمی، تردید و احساس پوچی و اتلاف وقت و عمر میشوند و گروهی دیگر سیسالگی و حواشیاش را با آرامش بدرقه میکنند. شاید شما جزو کسانی باشید که سی سالگی را به خوبی و خوشی سپری کردهاند یا در حال گذراندنش هستند بدون آنکه خم به ابرو بیاورند. به شما تبریک میگوییم. شما جزو کسانی هستید که در زندگی انتخابهای کاملا صحیحی داشتهاید و در مورد وضعیت زندگی به ثبات رسیدهاید و اوضاعتان رو به راه است اما تعداد زیادی از سیسالهها دچار این نوع تفکرات و احساسات هستند که به آن سندروم سی سالگی میگویند.
سالهای پر دغدغه
یک روانشناس رشد به اسم دانیل لوینسون برای نخستین بار در مورد بحران سیسالگی صحبت کرد. او گفت آدمها در بعضی از «سالگی» هایشان دچار بحران میشوند؛ «بحران سی سالگی»، «بحران چهل سالگی» و «بحران پنجاه سالگی»! از نظر لوینسون این سنها مطلق نیستند. بهعنوان مثال بحران سی سالگی ممکن است بین سالهای ۲۸تا ۳۲سالگی اتفاق بیفتد. هر کدام از این بحرانها خصوصیات خودشان را دارند. بحران سی سالگی اما همراه است با حالاتی شبیه افسردگی، احساس ضرر و خسران شدید و مقایسه خود با دیگر همسالان، احساس اتلاف وقت، اتلاف عمر و سرزنش کردن خود، احساس پوچی و بیحوصلگی شدید، ناامیدی، عدم رضایت از زندگی، نگاه پوچگرایانه به جهان و محتویاتش، بالا رفتن گفتوگوی درونی، میل به خواب بهخصوص خواب صبحگاهی، کاهش انرژی، بیاشتهایی، بیتفاوتی در مسائل مهم، سستی، افراط وتفریط، زودرنجی وگوشهگیری. این سندروم بهصورت عادی و معمولی، تقریبا همهگیر است اما در بعضیها به شکل بحران نمایان میشود.
چرا سی سالگی؟
سی سالهها یک دهه را دویدهاند و به انواع و اقسام کارها و امور زندگیشان رسیدگی کردهاند. دهه بیست سالگی آنقدر پر مشغله هست که جوان وقت نمیکند زیاد دچار تردید و افسردگی و دغدغه شود. تمام ده سال گذشته به انتخاب رشته دانشگاهی و تحصیل، انتخاب جهانبینی و خطمشی زندگی، انتخاب شغل و کسب و کار، انتخاب همسر و بچهدار شدن و… گذشته و مهمترین انتخابهای زندگی که هر کدام برای عوض کردن مسیر یک زندگی کفایت میکند، در این دهه اتفاق افتاده. بگذریم از خط عوض کردنها و افراط و تفریطهایی که در دهه بیست زندگی با اغلب جوانها همراه است و حال در آستانه سی سالگی، زمانی که زندگی میرود تا روی ثبات و آرامش را ببیند، فرد دچار تردید میشود. ناگهان در سی سالگی این کرختی و افسردگی به جانمان میافتد. این بحران معنا از پی افسردگی و خستگی، تغییر را لازمه زندگی میدانداما نه تغییر در عقاید و شغل بلکه بنیادیتر، تغییر در روشها، نوع مواجهه با عقاید و نگاه به شغل. اگر نسبت به افکاری که در این دوران به شما هجوم میآورند آگاه نباشید و راههای برخورد و مقابله با آنها را ندانید قطعا نمیتوانید بهخودتان کمک کنید تا به ثبات برسید.
تردید
نخستین مسئله سی سالگی تردید است؛ تردید در مورد انتخابهای مهم زندگی و ذهنی که پر از سؤال است؛ «در این سی سال چه کار کردم؟» «آیا این رشته تحصیلیام همانی بود که باید میرفتم» «آیا علاقه و استعداد و توانایی و تخصص من در راستای همین کاری است که انجام میدهم؟» «چرا پزشک نشدم؟» «چرا هنر نخواندم؟» «کاش ارشد میخواندم» «چرا به این زودی ازدواج کردم؟» «چرا بچهدار شدم؟» «چرا بچهدار نشدم؟» «چرا خواستگارهایم را جواب کردم و درس خواندم؟» «چرا به شهر دیگری مهاجرت نکردم؟» «چرا نباید کارم را عوض کنم؟» این سؤالات حتی ممکن است پا از انتخابهای معمولی فرد هم فراتر گذاشته و به جنبههای اعتقادی وی کشیده شود. مثلا «چرا من از این دین پیروی میکنم؟» و… و در شرایط پیچیدهتر فرد شروع میکند به مقایسه کردن خود با دیگر هم سن و سالهایش؛ «فلانی را ببین، برای خودش کسی شد، من چرا نتوانستم مثل او باشم؟» «این همه درس خواندم به چه دردم خورد، فلانی که آرایشگر شده است که وضعش خیلی بهتر از من است» و… حاصل همه این سؤالها و مقایسهها و دغدغه و درگیریهای ذهنی این میشود که فرد فکر میکند آنگونه که لایقش بوده زندگی نکرده و در نتیجه این فکر دچار نوعی گرفتگی و کلافگی و بیحوصلگی میشود. این مرحله همان بحران سی سالگی است.
آرام باشید
اولین چیزی که در این شرایط به کمک سی سالهها میآید، این است که بدانند تنها نیستند و سیسالههای زیاد دیگری هم هستند که دچار این بحران شدهاند یا میشوند. در واقع تعدادمان آنقدر زیاد هست که مسئلهمان تبدیل به یک مسئله مورد نظر علم روانشناسی شود. سی سالهها در کل دنیا، برمیگردند و پشت سرشان را نگاه میکنند و این نخستین نگاه عمیق و متفکرانه به عمر رفته است و طبیعیترین واکنش به یک دهه دویدن، انتخاب و تصمیم. بعضیها دچار اضطراب و استرس و افسردگی میشوند و دم از پشیمانی میزنند اما باید بدانند که تنها نیستند و با سیل سیسالههای پردغدغه دیگر، در حال گذر از یک تونل سنی هستند، مثل دوره نوجوانی که ویژگی و مختصات خودش را دارد، این بحران و ویژگیها هم مربوط به سی سالگی است.
این یک فرصت خودشناسی است
حتما به غیراز افسردگی و بیحوصلگی و احساس پشیمانی راههای دیگری هم هست. از این موقعیت متفکرانه استفاده کنید و خودتان را بهتر بشناسید. هر بحرانی که در زندگی فردی ما رخ میدهد، باعثمیشود که ما از زاویهای نزدیکتر با خود واقعی مان روبهرو شویم. فرقی نمیکند این بحران مربوط به سن و سالمان باشد یا در پس مرگ عزیزی یا شکست در کاری. درهرحال در این مواقع بهتر میتوانیم از نگرشها، ارزشها، تواناییها، ضعفها و حسرتهای خودمان باخبر شویم و بهخودشناسی بهتری دست پیدا کنیم.
مفاهیم را دوباره برای خودتان تعریف کنید
اگر در مورد خطمشی و جهانبینیتان دچار دغدغه و تردید هستید بهترین راهحل رفتن بهدنبال حقیقت زندگی است. باید ببینید کجاها متعصب بودهاید، کجاها احساساتی برخورد کردهاید، چه مواقعی زیادی سهلگیر یا زیادی سختگیر بودهاید و کجاها بر اثر فشار دیگران دست به انتخاب و عکس العمل زدهاید. جهانبینیای که از شناسنامه آدمها یا تنها از پس عرف و وضعیت خانوادگی دربیاید و همراه با شناخت و تحقیق نباشد، طولی نمیکشد که در بسیاری از افراد تبدیل به یک بحران فکری و روحی میشود و چرا و اما و اگرهای زیادی را با خود به ارمغان میآورد. بنابراین سعی کنید تمام مفاهیمی که برایشان تعریف درست و حسابی نداشتهاید یا تعریفتان از آنها زیادی دندانگیر نبوده است را بازتعریف کنید. خدا، دین، تعهد، بندگی، عشق، زندگی، کار، اخلاق و… برای این کار نیاز به مشاوره با افراد متخصص اعم از مشاورههای دینی یا روانشناسی دارید. علاوه بر این مطالعه کتابهای مرتبط، شنیدن سخنرانی و… میتواند به شما کمک کند.
یک بحران دیگر نسازید
اغلب سی سالههای ایرانی ازدواج کردهاند و بچه دارند یا در آستانه پدر و مادر شدن هستند و اتفاقا همین مسئله هم ممکن است یکی از سؤالات حالایشان شود. نمیتوانیم به شما بگوییم که حالا دیگر کاری است که شده، بسوز و بساز و با آسانگیری و بیخیالی شرایط را طی کن. همه ما در زندگی مان لااقل بخش کوچکی را داریم که تنها متعلق بهخودمان است و تصمیمات در این بخش فقط و فقط برعهده خودمان است و حتی به نزدیکترین کسانمان ربطی ندارد اما حواستان هم باشد که اینجا حرف از مسئولیت و تعهد است و پای وجدان در میان است. مراقب باشید دست به کاری نزنید که در چهل سالگی دچار بحرانی دیگر بابت بدبخت کردن همسر و فرزندتان بشوید. شما یک سی ساله عاقل و کامل هستید که میتوانید شرایط را به جای حذف کردن اصلاح کنید. به جای تردید و اما و اگر بنا را بر اصلاح امور بگذارید و در جهت آرامش و صلح و عشق قدم بردارید که البته سی سالگی در این زمینه از تمام سالهای دیگر مستعدتر و مناسبتر است. خوب است بدانید خیلی آدمهای دیگر هم ممکن است دچار این تردیدها درباره همسرشان و انتخاب و تصمیمگیری درباره ازدواج خود شده باشند اما راه درست، حذف کردن و خراب کردن یک زندگی نیست. بدانید شما هروقت که بخواهید میتوانید زندگی خودتان را بسازید و به آن رونق بدهید. روانشناسان میگویند در هر دوره از زندگی آدم یک تکلیف مهم روانشناختی دارد و اگر آن را درست انجام دهد، به سلامت از آن دوره میگذرد وگرنه دچار بحران میشود. مهمترین تکلیف در سومین دهه عمر آدم، این است که بتواند با دیگران وارد رابطه صمیمانه جدی شود وگرنه منزوی میماند. مهمترین رابطه صمیمانه این دوره، رابطه با همسر است.
دست نگه دارید
سی سالههایی که دچار بحران میشوند معمولا برای جبران حس کاذب و بدشان و برای مقابله با کلافگی دست به کارهای نامعمول و عجیب و غریب میزنند. مثلا دست به سرمایهگذاریهایی میزنند که هیچ تجربهای در آن زمینه ندارند و چیزی از آن نمیدانند، زنان و مردان سیسالهای که دست به عملهای عجیب غریب زیبایی میزنند، خالکوبی میکنند، سعی میکنند خود را به انسان ایدهآل و آرمانی ذهن جوانیشان نزدیک کنند سی سالههایی هستند که کل سرمایهشان را تبدیل به دلار میکنند یا طلا و جواهر میخرند. اینها نشان میدهد که فرد دنبال یک احساس قدرت است و این کارها به او حس قدرت کاذبی را میدهد که به جنگ با احساس پشیمانی میرود. اگر سی سالهای هستید که میخواهید دست به چنین کارهای نامعمولی بزنید دست نگه دارید، مشورت کنید، مطالعه کنید و کمی بهخودتان زمان بدهید و مطمئن باشید حال سی سالگیتان با تصمیمهای نامعقول خوب نمیشود.
آرزوها و استعدادهایتان را صدا کنید
یکرؤیا و دغدغه شخصی، چیزی که همیشه دلتان میخواسته و استعدادش را داشتهاید، در ارتباط با شغل یا تحصیل، مهارت آموزی یا هنر و… درنظر بگیرید و دوباره برای بهدست آوردنش تلاش کنید. این مسئله هم به شما انرژی و انگیزه میدهد و هم ممکن است به تغییر مسیر و جهت زندگی به سمتی که علاقه و استعدادتان را به همراه دارد، بینجامد، علاوه بر این پرداختن به علایق شور و نشاط زندگی را افزایش میدهد و احساس موفقیت و اعتماد به نفس را بالا میبرد و فرد را از بحرانها نجات میدهد. اگر یک کار تازه را شروع کنید حتما حس بهتری پیدا میکنید. این کار تازه میتواند یادگیری یک هنر باشد یا ثبتنام در کلاسهای آموزشی که همیشه دوست داشتهاید آن را دنبال کنید.
اگر اوضاع اورژانسی است
اگر اوضاعتان اورژانسي شده و زمينگيرتان كرده و روز و شب در حال افسردگي و غم و غصه خوردن هستيد و كسالت و كلافگي آوارهتان كرده، دست دست نكنيد. از همين حالا تصميم بگيريد كه از زمين بلند شويد و بهخودتان كمك كنيد. به اين فكر كنيد كه اين سي سال گذشته چه خطاهايي مرتكب شدهايد كه باعث پشيمانيتان شده است. اگر قرار باشد همينطور افسرده و كلافه به زندگي خود ادامه بدهيد قطعا ۱۰سال ديگر به بحراني جديتر برخورد ميكنيد. بدترين كار نشستن و افسوسخوردن است. براي زندگي خود تصميمات جدي بگيريد تا با برنامه به آنها برسيد. از اين تفكرات و انديشههاي سيسالگي كه شما را ترسانده و تكانتان داده نهراسيد، ميتوانيد از آنها عبرت بگيريد. با خودتان فكر كنيد از اين به بعد عمرتان را چگونه از دست ندهيد. اين احساسات ميتواند پلي باشد كه شما را متوجه موقعيت خودتان كند و باعث شود كه براي ادامه زندگي خود نقشه بكشيد و برنامهريزي كنيد و با انگيزه جلو برويد. از اين بهاصطلاح بحران، يك پل بسازيد؛ پلي به سوي آيندهاي روشن.
سندروم سی سالگی دهه شصتی ها!
15 میلیون نفر از جمعیت کشور ما متولدین سالهای 60 تا 66 را تشکیل می دهند که این روزها سندروم سی سالگی را تجربه می کنند، در حالی که تعداد قابل توجهی از این تعداد به رغم گذشت سه دهه از زندگی شان، نه ازدواج کرده اند و نه استقلال مالی دارند.
در کشورهای غربی زمانی که دختر و پسر به سن قانونی 18 سالگی می رسند، با حمایت دولت زندگی مستقل خود را خارج از محل زندگی والدین آغاز می کنند. در کشور ما اما از آنجایی که عرف و سنت ها در تضاد با زندگی مجردی جوانان قرار دارد، ماجرای استقلال جوانان نه تنها در سنین هجده سالگی اتفاق نمی افتد بلکه جوانان دهه شصتی که این روزها در حوالی سی سالگی عمر می گذرانند هم هنوز در کنار خانواده به زندگی ادامه می دهند.
15 میلیون جوان دهه شصتی در حوالی سی سالگی
بر اساس آمارها 1832722 نفر متولد سال 66، 2256971 نفر متولد سال 65، 2031969 نفر متولد سال 64، 2068279 نفر متولد سال 63، 2203560 نفر متولد سال 62، 2097957 نفر متولد سال 61 و 2419951 نفر متولد سال 60 به طور کلی 15 میلیون جوان را تشکیل می دهند که این روزها در بازه سنی 28 تا 34 سالگی به سر می برند. ماجرای مشکلات متولدین دهه شصت مسئله ای است که در سالهای گذشته بارها از سوی جامعه شناسان مطرح شده است، نسلی که در روزگار اوج موالید پس از آغاز جنگ تحمیلی به دنیا آمدند و در سالهای مدرسه با کمبود محیط های تحصیلی و کلاس های دو تا سه شیفته روبرو شدند، نسلی که پس از پایان تحصیل با غول کنکور و محدودیت صندلی های دانشگاه ها روبرو شدند و پس از پایان تحصیل هم با نبود موقعیت شغلی مرتبط با رشته تحصیلی شان.
جامعه شناسان و روانشناسان بر این باورند که آدم ها در سن سی سالگی که میان 28 تا 33 سالگی متغیر است حال و هوای جدیدی را تجربه می کنند که در اصطلاح به آن بحران یا سندروم سی سالگی می گویند.
در هنگام ازدواج و تشکیل خانواده هم مشکلات مالی و بیکاری از یک سو و تضادهای خانواده های سنتی با ازدواج های مدرن از سوی دیگر باعث شد که این نسل در ازدواج هم با تراژدی سونامی طلاق در سالهای ابتدای ازدواج و جدایی های عاطفی روبرو شود. نسل سر خورده ای که در تمام سالهای زندگی صف شکن نسل های بعد بود و مرکز همه آزمون و خطاها قرار گرفت. این روزها اما متولدین این نسل پس از بحران های مختلفی که در ادوار مختلف زندگی شان تجربه کرده اند، در سن سی سالگی به سر می برند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنها نه ازدواج کرده اند و نه برنامه ای برای تشکیل زندگی مستقل در سر دارند.
سندروم سی سالگی
جامعه شناسان و روانشناسان بر این باورند که آدم ها در سن سی سالگی که میان 28 تا 33 سالگی متغیر است حال و هوای جدیدی را تجربه می کنند که در اصطلاح به آن بحران یا سندروم سی سالگی می گویند. بر اساس این حال و هوای جدید این افراد به مسائلی فکر می کند که پیشتر به آنها نمی اندیشند مانند اینکه آیا شغلی که این همه سال را صرف تلاش در آن کرده اند، واقعا شغلی مناسب برای آنها است، آیا ازدواج در سالهای دهه بیست سالگی برایشان زود نبوده و آیا این ازدواج انتظارات آنها از زندگی را مهیا کرده است؟جوانان در سندروم سی سالگی نگاهی به سالهای دهه بیست سالگی شان می اندازند دهه ای پر از انتخاب و تلاش و اتفاق که تمام زندگی آدم ها را تحت تاثیر قرار می دهد. در آستانه سی سالگی آدم ها به تردید می افتند اینکه آیا این انتخاب ها درست بوده است یا باید تغییری در زندگی شان ایجاد کنند. از طرف دیگر آدم هایی که در سالهای دهه سوم زندگی ازدواج نکرده اند به این فکر می افتند که با چنین وضعیتی تا چه زمانی باید در کنار پدر و مادر، روزگار بگذرانند.
افزایش اختلاف فرزندان و والدین در سالهای سی سالگی
یکی دیگر از مشکلاتی که معمولا دهه شصتی های مجرد با آن مواجه می شوند، اختلاف عقیده با والدینشان است، پدر و مادرها با افزایش سن دیگر حوصله ی سالهای جوانی را ندارند و از طرف دیگر جوانان نمی توانند با ایرادگیری ها و محدودیت های متعدد والدینشان بسازند و شاید به همین دلیل است که اختلافات و درگیری ها در خانه هایی که فرزندان دهه شصتی شان هنوز مجرد هستند، خیلی بیشتر از سایر خانواده ها است.
مقصر کیست؟
دهه شصتی ها پس از بحران های مختلفی که در ادوار مختلف زندگی شان تجربه کرده اند، در سن سی سالگی به سر می برند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنها نه ازدواج کرده اند و نه برنامه ای برای تشکیل زندگی مستقل در سر دارند! اما باید گفت که در میان این نسل 15 میلیون نفری، افراد موفقی دیده می شود که با تمام این بحران ها را پشت سر گذاشته اند، با تلاش پله های ترقی را طی کرده و برنامه ای هدفمندی برای خود دارند.
بسیاری از جوانان بر این باورند که سهم زیادی از عدم توانایی شان برای رشد کردن و رسیدن به اهداف شان مربوط به مسئولان مربوطه بوده است که شرایط را در جامعه فراهم نکرده اند. خارج از بحث قصور مسئولان در ایجاد امکانات و شرایط مناسب برای رشد جوانان، باید گفت اراده و تلاش این نسل در رسیدن به برنامه مشخص برای زندگی شان بی تاثیر نبوده است. درست است که شرایط دهه شصتی ها ایده آل نبوده و موانع بسیاری برای یافتن کار و ازدواج و دیگر موارد در زندگی وجود داشته اما خوب است، سهم اراده و پشتکار را که به وسیله آن می توان برنامه ای هدفمند برای زندگی تعیین کرد را در نظر قرار داد. همانطور که از قدیم گفته اند: «خواستن، توانستن است.»
نهادهای مسئول چاره ای بیندیشند
در حالی که جوانان دهه شصتی ما این روزها درکنار سندروم سی سالگی با مشکلات متعددی نظیر مجرد ماندن و بی کاری و مسائل مالی و طلاق روبرو هستند، مسئولان باید فکری به حال این حجم عظیم از جمیعت یک کشور کنند که به دلیل برخی از سهل انگاری ها با مشکلات متعدد رشد یافتند و این روزها در آستانه سی سالگی باز هم با تراژدی مصائب دست و پنجه نرم می کنند.
واقعیتی که ما در آن به سرمی بریم، همواره دستخوش ناراحتی هاست بنابراین ما برای رسیدن به اهداف مان باید با مشکلات و ناراحتی ها بجنگیم؛ جنگی واقعی و در متن زندگی و نه در خیال و اوهام. که اگر غیر از این باشد در زیر چرخ هایش له خواهیم شد.
-
elyartab از likecivil یک واکنش گرفت در سندروم سی سالگی را بشناسید
چند وقت پیش تو یکی از سایت ها مقاله خوبی با عنوان "سندروم سی سالگی" مطالعه کردم . به نظرم خیلی جالب اومد . مخصوصا برای ما دهه شصتی ها. به خوندنش می ارزه.
سندروم سی سالگی را بشناسید
گروهی بابت این تفکرات و احساسات دچار نوعی افسردگی، سردرگمی، تردید و احساس پوچی و اتلاف وقت و عمر میشوند و گروهی دیگر سیسالگی و حواشیاش را با آرامش بدرقه میکنند. شاید شما جزو کسانی باشید که سی سالگی را به خوبی و خوشی سپری کردهاند یا در حال گذراندنش هستند بدون آنکه خم به ابرو بیاورند. به شما تبریک میگوییم. شما جزو کسانی هستید که در زندگی انتخابهای کاملا صحیحی داشتهاید و در مورد وضعیت زندگی به ثبات رسیدهاید و اوضاعتان رو به راه است اما تعداد زیادی از سیسالهها دچار این نوع تفکرات و احساسات هستند که به آن سندروم سی سالگی میگویند.
سالهای پر دغدغه
یک روانشناس رشد به اسم دانیل لوینسون برای نخستین بار در مورد بحران سیسالگی صحبت کرد. او گفت آدمها در بعضی از «سالگی» هایشان دچار بحران میشوند؛ «بحران سی سالگی»، «بحران چهل سالگی» و «بحران پنجاه سالگی»! از نظر لوینسون این سنها مطلق نیستند. بهعنوان مثال بحران سی سالگی ممکن است بین سالهای ۲۸تا ۳۲سالگی اتفاق بیفتد. هر کدام از این بحرانها خصوصیات خودشان را دارند. بحران سی سالگی اما همراه است با حالاتی شبیه افسردگی، احساس ضرر و خسران شدید و مقایسه خود با دیگر همسالان، احساس اتلاف وقت، اتلاف عمر و سرزنش کردن خود، احساس پوچی و بیحوصلگی شدید، ناامیدی، عدم رضایت از زندگی، نگاه پوچگرایانه به جهان و محتویاتش، بالا رفتن گفتوگوی درونی، میل به خواب بهخصوص خواب صبحگاهی، کاهش انرژی، بیاشتهایی، بیتفاوتی در مسائل مهم، سستی، افراط وتفریط، زودرنجی وگوشهگیری. این سندروم بهصورت عادی و معمولی، تقریبا همهگیر است اما در بعضیها به شکل بحران نمایان میشود.
چرا سی سالگی؟
سی سالهها یک دهه را دویدهاند و به انواع و اقسام کارها و امور زندگیشان رسیدگی کردهاند. دهه بیست سالگی آنقدر پر مشغله هست که جوان وقت نمیکند زیاد دچار تردید و افسردگی و دغدغه شود. تمام ده سال گذشته به انتخاب رشته دانشگاهی و تحصیل، انتخاب جهانبینی و خطمشی زندگی، انتخاب شغل و کسب و کار، انتخاب همسر و بچهدار شدن و… گذشته و مهمترین انتخابهای زندگی که هر کدام برای عوض کردن مسیر یک زندگی کفایت میکند، در این دهه اتفاق افتاده. بگذریم از خط عوض کردنها و افراط و تفریطهایی که در دهه بیست زندگی با اغلب جوانها همراه است و حال در آستانه سی سالگی، زمانی که زندگی میرود تا روی ثبات و آرامش را ببیند، فرد دچار تردید میشود. ناگهان در سی سالگی این کرختی و افسردگی به جانمان میافتد. این بحران معنا از پی افسردگی و خستگی، تغییر را لازمه زندگی میدانداما نه تغییر در عقاید و شغل بلکه بنیادیتر، تغییر در روشها، نوع مواجهه با عقاید و نگاه به شغل. اگر نسبت به افکاری که در این دوران به شما هجوم میآورند آگاه نباشید و راههای برخورد و مقابله با آنها را ندانید قطعا نمیتوانید بهخودتان کمک کنید تا به ثبات برسید.
تردید
نخستین مسئله سی سالگی تردید است؛ تردید در مورد انتخابهای مهم زندگی و ذهنی که پر از سؤال است؛ «در این سی سال چه کار کردم؟» «آیا این رشته تحصیلیام همانی بود که باید میرفتم» «آیا علاقه و استعداد و توانایی و تخصص من در راستای همین کاری است که انجام میدهم؟» «چرا پزشک نشدم؟» «چرا هنر نخواندم؟» «کاش ارشد میخواندم» «چرا به این زودی ازدواج کردم؟» «چرا بچهدار شدم؟» «چرا بچهدار نشدم؟» «چرا خواستگارهایم را جواب کردم و درس خواندم؟» «چرا به شهر دیگری مهاجرت نکردم؟» «چرا نباید کارم را عوض کنم؟» این سؤالات حتی ممکن است پا از انتخابهای معمولی فرد هم فراتر گذاشته و به جنبههای اعتقادی وی کشیده شود. مثلا «چرا من از این دین پیروی میکنم؟» و… و در شرایط پیچیدهتر فرد شروع میکند به مقایسه کردن خود با دیگر هم سن و سالهایش؛ «فلانی را ببین، برای خودش کسی شد، من چرا نتوانستم مثل او باشم؟» «این همه درس خواندم به چه دردم خورد، فلانی که آرایشگر شده است که وضعش خیلی بهتر از من است» و… حاصل همه این سؤالها و مقایسهها و دغدغه و درگیریهای ذهنی این میشود که فرد فکر میکند آنگونه که لایقش بوده زندگی نکرده و در نتیجه این فکر دچار نوعی گرفتگی و کلافگی و بیحوصلگی میشود. این مرحله همان بحران سی سالگی است.
آرام باشید
اولین چیزی که در این شرایط به کمک سی سالهها میآید، این است که بدانند تنها نیستند و سیسالههای زیاد دیگری هم هستند که دچار این بحران شدهاند یا میشوند. در واقع تعدادمان آنقدر زیاد هست که مسئلهمان تبدیل به یک مسئله مورد نظر علم روانشناسی شود. سی سالهها در کل دنیا، برمیگردند و پشت سرشان را نگاه میکنند و این نخستین نگاه عمیق و متفکرانه به عمر رفته است و طبیعیترین واکنش به یک دهه دویدن، انتخاب و تصمیم. بعضیها دچار اضطراب و استرس و افسردگی میشوند و دم از پشیمانی میزنند اما باید بدانند که تنها نیستند و با سیل سیسالههای پردغدغه دیگر، در حال گذر از یک تونل سنی هستند، مثل دوره نوجوانی که ویژگی و مختصات خودش را دارد، این بحران و ویژگیها هم مربوط به سی سالگی است.
این یک فرصت خودشناسی است
حتما به غیراز افسردگی و بیحوصلگی و احساس پشیمانی راههای دیگری هم هست. از این موقعیت متفکرانه استفاده کنید و خودتان را بهتر بشناسید. هر بحرانی که در زندگی فردی ما رخ میدهد، باعثمیشود که ما از زاویهای نزدیکتر با خود واقعی مان روبهرو شویم. فرقی نمیکند این بحران مربوط به سن و سالمان باشد یا در پس مرگ عزیزی یا شکست در کاری. درهرحال در این مواقع بهتر میتوانیم از نگرشها، ارزشها، تواناییها، ضعفها و حسرتهای خودمان باخبر شویم و بهخودشناسی بهتری دست پیدا کنیم.
مفاهیم را دوباره برای خودتان تعریف کنید
اگر در مورد خطمشی و جهانبینیتان دچار دغدغه و تردید هستید بهترین راهحل رفتن بهدنبال حقیقت زندگی است. باید ببینید کجاها متعصب بودهاید، کجاها احساساتی برخورد کردهاید، چه مواقعی زیادی سهلگیر یا زیادی سختگیر بودهاید و کجاها بر اثر فشار دیگران دست به انتخاب و عکس العمل زدهاید. جهانبینیای که از شناسنامه آدمها یا تنها از پس عرف و وضعیت خانوادگی دربیاید و همراه با شناخت و تحقیق نباشد، طولی نمیکشد که در بسیاری از افراد تبدیل به یک بحران فکری و روحی میشود و چرا و اما و اگرهای زیادی را با خود به ارمغان میآورد. بنابراین سعی کنید تمام مفاهیمی که برایشان تعریف درست و حسابی نداشتهاید یا تعریفتان از آنها زیادی دندانگیر نبوده است را بازتعریف کنید. خدا، دین، تعهد، بندگی، عشق، زندگی، کار، اخلاق و… برای این کار نیاز به مشاوره با افراد متخصص اعم از مشاورههای دینی یا روانشناسی دارید. علاوه بر این مطالعه کتابهای مرتبط، شنیدن سخنرانی و… میتواند به شما کمک کند.
یک بحران دیگر نسازید
اغلب سی سالههای ایرانی ازدواج کردهاند و بچه دارند یا در آستانه پدر و مادر شدن هستند و اتفاقا همین مسئله هم ممکن است یکی از سؤالات حالایشان شود. نمیتوانیم به شما بگوییم که حالا دیگر کاری است که شده، بسوز و بساز و با آسانگیری و بیخیالی شرایط را طی کن. همه ما در زندگی مان لااقل بخش کوچکی را داریم که تنها متعلق بهخودمان است و تصمیمات در این بخش فقط و فقط برعهده خودمان است و حتی به نزدیکترین کسانمان ربطی ندارد اما حواستان هم باشد که اینجا حرف از مسئولیت و تعهد است و پای وجدان در میان است. مراقب باشید دست به کاری نزنید که در چهل سالگی دچار بحرانی دیگر بابت بدبخت کردن همسر و فرزندتان بشوید. شما یک سی ساله عاقل و کامل هستید که میتوانید شرایط را به جای حذف کردن اصلاح کنید. به جای تردید و اما و اگر بنا را بر اصلاح امور بگذارید و در جهت آرامش و صلح و عشق قدم بردارید که البته سی سالگی در این زمینه از تمام سالهای دیگر مستعدتر و مناسبتر است. خوب است بدانید خیلی آدمهای دیگر هم ممکن است دچار این تردیدها درباره همسرشان و انتخاب و تصمیمگیری درباره ازدواج خود شده باشند اما راه درست، حذف کردن و خراب کردن یک زندگی نیست. بدانید شما هروقت که بخواهید میتوانید زندگی خودتان را بسازید و به آن رونق بدهید. روانشناسان میگویند در هر دوره از زندگی آدم یک تکلیف مهم روانشناختی دارد و اگر آن را درست انجام دهد، به سلامت از آن دوره میگذرد وگرنه دچار بحران میشود. مهمترین تکلیف در سومین دهه عمر آدم، این است که بتواند با دیگران وارد رابطه صمیمانه جدی شود وگرنه منزوی میماند. مهمترین رابطه صمیمانه این دوره، رابطه با همسر است.
دست نگه دارید
سی سالههایی که دچار بحران میشوند معمولا برای جبران حس کاذب و بدشان و برای مقابله با کلافگی دست به کارهای نامعمول و عجیب و غریب میزنند. مثلا دست به سرمایهگذاریهایی میزنند که هیچ تجربهای در آن زمینه ندارند و چیزی از آن نمیدانند، زنان و مردان سیسالهای که دست به عملهای عجیب غریب زیبایی میزنند، خالکوبی میکنند، سعی میکنند خود را به انسان ایدهآل و آرمانی ذهن جوانیشان نزدیک کنند سی سالههایی هستند که کل سرمایهشان را تبدیل به دلار میکنند یا طلا و جواهر میخرند. اینها نشان میدهد که فرد دنبال یک احساس قدرت است و این کارها به او حس قدرت کاذبی را میدهد که به جنگ با احساس پشیمانی میرود. اگر سی سالهای هستید که میخواهید دست به چنین کارهای نامعمولی بزنید دست نگه دارید، مشورت کنید، مطالعه کنید و کمی بهخودتان زمان بدهید و مطمئن باشید حال سی سالگیتان با تصمیمهای نامعقول خوب نمیشود.
آرزوها و استعدادهایتان را صدا کنید
یکرؤیا و دغدغه شخصی، چیزی که همیشه دلتان میخواسته و استعدادش را داشتهاید، در ارتباط با شغل یا تحصیل، مهارت آموزی یا هنر و… درنظر بگیرید و دوباره برای بهدست آوردنش تلاش کنید. این مسئله هم به شما انرژی و انگیزه میدهد و هم ممکن است به تغییر مسیر و جهت زندگی به سمتی که علاقه و استعدادتان را به همراه دارد، بینجامد، علاوه بر این پرداختن به علایق شور و نشاط زندگی را افزایش میدهد و احساس موفقیت و اعتماد به نفس را بالا میبرد و فرد را از بحرانها نجات میدهد. اگر یک کار تازه را شروع کنید حتما حس بهتری پیدا میکنید. این کار تازه میتواند یادگیری یک هنر باشد یا ثبتنام در کلاسهای آموزشی که همیشه دوست داشتهاید آن را دنبال کنید.
اگر اوضاع اورژانسی است
اگر اوضاعتان اورژانسي شده و زمينگيرتان كرده و روز و شب در حال افسردگي و غم و غصه خوردن هستيد و كسالت و كلافگي آوارهتان كرده، دست دست نكنيد. از همين حالا تصميم بگيريد كه از زمين بلند شويد و بهخودتان كمك كنيد. به اين فكر كنيد كه اين سي سال گذشته چه خطاهايي مرتكب شدهايد كه باعث پشيمانيتان شده است. اگر قرار باشد همينطور افسرده و كلافه به زندگي خود ادامه بدهيد قطعا ۱۰سال ديگر به بحراني جديتر برخورد ميكنيد. بدترين كار نشستن و افسوسخوردن است. براي زندگي خود تصميمات جدي بگيريد تا با برنامه به آنها برسيد. از اين تفكرات و انديشههاي سيسالگي كه شما را ترسانده و تكانتان داده نهراسيد، ميتوانيد از آنها عبرت بگيريد. با خودتان فكر كنيد از اين به بعد عمرتان را چگونه از دست ندهيد. اين احساسات ميتواند پلي باشد كه شما را متوجه موقعيت خودتان كند و باعث شود كه براي ادامه زندگي خود نقشه بكشيد و برنامهريزي كنيد و با انگيزه جلو برويد. از اين بهاصطلاح بحران، يك پل بسازيد؛ پلي به سوي آيندهاي روشن.
سندروم سی سالگی دهه شصتی ها!
15 میلیون نفر از جمعیت کشور ما متولدین سالهای 60 تا 66 را تشکیل می دهند که این روزها سندروم سی سالگی را تجربه می کنند، در حالی که تعداد قابل توجهی از این تعداد به رغم گذشت سه دهه از زندگی شان، نه ازدواج کرده اند و نه استقلال مالی دارند.
در کشورهای غربی زمانی که دختر و پسر به سن قانونی 18 سالگی می رسند، با حمایت دولت زندگی مستقل خود را خارج از محل زندگی والدین آغاز می کنند. در کشور ما اما از آنجایی که عرف و سنت ها در تضاد با زندگی مجردی جوانان قرار دارد، ماجرای استقلال جوانان نه تنها در سنین هجده سالگی اتفاق نمی افتد بلکه جوانان دهه شصتی که این روزها در حوالی سی سالگی عمر می گذرانند هم هنوز در کنار خانواده به زندگی ادامه می دهند.
15 میلیون جوان دهه شصتی در حوالی سی سالگی
بر اساس آمارها 1832722 نفر متولد سال 66، 2256971 نفر متولد سال 65، 2031969 نفر متولد سال 64، 2068279 نفر متولد سال 63، 2203560 نفر متولد سال 62، 2097957 نفر متولد سال 61 و 2419951 نفر متولد سال 60 به طور کلی 15 میلیون جوان را تشکیل می دهند که این روزها در بازه سنی 28 تا 34 سالگی به سر می برند. ماجرای مشکلات متولدین دهه شصت مسئله ای است که در سالهای گذشته بارها از سوی جامعه شناسان مطرح شده است، نسلی که در روزگار اوج موالید پس از آغاز جنگ تحمیلی به دنیا آمدند و در سالهای مدرسه با کمبود محیط های تحصیلی و کلاس های دو تا سه شیفته روبرو شدند، نسلی که پس از پایان تحصیل با غول کنکور و محدودیت صندلی های دانشگاه ها روبرو شدند و پس از پایان تحصیل هم با نبود موقعیت شغلی مرتبط با رشته تحصیلی شان.
جامعه شناسان و روانشناسان بر این باورند که آدم ها در سن سی سالگی که میان 28 تا 33 سالگی متغیر است حال و هوای جدیدی را تجربه می کنند که در اصطلاح به آن بحران یا سندروم سی سالگی می گویند.
در هنگام ازدواج و تشکیل خانواده هم مشکلات مالی و بیکاری از یک سو و تضادهای خانواده های سنتی با ازدواج های مدرن از سوی دیگر باعث شد که این نسل در ازدواج هم با تراژدی سونامی طلاق در سالهای ابتدای ازدواج و جدایی های عاطفی روبرو شود. نسل سر خورده ای که در تمام سالهای زندگی صف شکن نسل های بعد بود و مرکز همه آزمون و خطاها قرار گرفت. این روزها اما متولدین این نسل پس از بحران های مختلفی که در ادوار مختلف زندگی شان تجربه کرده اند، در سن سی سالگی به سر می برند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنها نه ازدواج کرده اند و نه برنامه ای برای تشکیل زندگی مستقل در سر دارند.
سندروم سی سالگی
جامعه شناسان و روانشناسان بر این باورند که آدم ها در سن سی سالگی که میان 28 تا 33 سالگی متغیر است حال و هوای جدیدی را تجربه می کنند که در اصطلاح به آن بحران یا سندروم سی سالگی می گویند. بر اساس این حال و هوای جدید این افراد به مسائلی فکر می کند که پیشتر به آنها نمی اندیشند مانند اینکه آیا شغلی که این همه سال را صرف تلاش در آن کرده اند، واقعا شغلی مناسب برای آنها است، آیا ازدواج در سالهای دهه بیست سالگی برایشان زود نبوده و آیا این ازدواج انتظارات آنها از زندگی را مهیا کرده است؟جوانان در سندروم سی سالگی نگاهی به سالهای دهه بیست سالگی شان می اندازند دهه ای پر از انتخاب و تلاش و اتفاق که تمام زندگی آدم ها را تحت تاثیر قرار می دهد. در آستانه سی سالگی آدم ها به تردید می افتند اینکه آیا این انتخاب ها درست بوده است یا باید تغییری در زندگی شان ایجاد کنند. از طرف دیگر آدم هایی که در سالهای دهه سوم زندگی ازدواج نکرده اند به این فکر می افتند که با چنین وضعیتی تا چه زمانی باید در کنار پدر و مادر، روزگار بگذرانند.
افزایش اختلاف فرزندان و والدین در سالهای سی سالگی
یکی دیگر از مشکلاتی که معمولا دهه شصتی های مجرد با آن مواجه می شوند، اختلاف عقیده با والدینشان است، پدر و مادرها با افزایش سن دیگر حوصله ی سالهای جوانی را ندارند و از طرف دیگر جوانان نمی توانند با ایرادگیری ها و محدودیت های متعدد والدینشان بسازند و شاید به همین دلیل است که اختلافات و درگیری ها در خانه هایی که فرزندان دهه شصتی شان هنوز مجرد هستند، خیلی بیشتر از سایر خانواده ها است.
مقصر کیست؟
دهه شصتی ها پس از بحران های مختلفی که در ادوار مختلف زندگی شان تجربه کرده اند، در سن سی سالگی به سر می برند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنها نه ازدواج کرده اند و نه برنامه ای برای تشکیل زندگی مستقل در سر دارند! اما باید گفت که در میان این نسل 15 میلیون نفری، افراد موفقی دیده می شود که با تمام این بحران ها را پشت سر گذاشته اند، با تلاش پله های ترقی را طی کرده و برنامه ای هدفمندی برای خود دارند.
بسیاری از جوانان بر این باورند که سهم زیادی از عدم توانایی شان برای رشد کردن و رسیدن به اهداف شان مربوط به مسئولان مربوطه بوده است که شرایط را در جامعه فراهم نکرده اند. خارج از بحث قصور مسئولان در ایجاد امکانات و شرایط مناسب برای رشد جوانان، باید گفت اراده و تلاش این نسل در رسیدن به برنامه مشخص برای زندگی شان بی تاثیر نبوده است. درست است که شرایط دهه شصتی ها ایده آل نبوده و موانع بسیاری برای یافتن کار و ازدواج و دیگر موارد در زندگی وجود داشته اما خوب است، سهم اراده و پشتکار را که به وسیله آن می توان برنامه ای هدفمند برای زندگی تعیین کرد را در نظر قرار داد. همانطور که از قدیم گفته اند: «خواستن، توانستن است.»
نهادهای مسئول چاره ای بیندیشند
در حالی که جوانان دهه شصتی ما این روزها درکنار سندروم سی سالگی با مشکلات متعددی نظیر مجرد ماندن و بی کاری و مسائل مالی و طلاق روبرو هستند، مسئولان باید فکری به حال این حجم عظیم از جمیعت یک کشور کنند که به دلیل برخی از سهل انگاری ها با مشکلات متعدد رشد یافتند و این روزها در آستانه سی سالگی باز هم با تراژدی مصائب دست و پنجه نرم می کنند.
واقعیتی که ما در آن به سرمی بریم، همواره دستخوش ناراحتی هاست بنابراین ما برای رسیدن به اهداف مان باید با مشکلات و ناراحتی ها بجنگیم؛ جنگی واقعی و در متن زندگی و نه در خیال و اوهام. که اگر غیر از این باشد در زیر چرخ هایش له خواهیم شد.
-
elyartab از likecivil یک واکنش گرفت در سندروم سی سالگی را بشناسید
چند وقت پیش تو یکی از سایت ها مقاله خوبی با عنوان "سندروم سی سالگی" مطالعه کردم . به نظرم خیلی جالب اومد . مخصوصا برای ما دهه شصتی ها. به خوندنش می ارزه.
سندروم سی سالگی را بشناسید
گروهی بابت این تفکرات و احساسات دچار نوعی افسردگی، سردرگمی، تردید و احساس پوچی و اتلاف وقت و عمر میشوند و گروهی دیگر سیسالگی و حواشیاش را با آرامش بدرقه میکنند. شاید شما جزو کسانی باشید که سی سالگی را به خوبی و خوشی سپری کردهاند یا در حال گذراندنش هستند بدون آنکه خم به ابرو بیاورند. به شما تبریک میگوییم. شما جزو کسانی هستید که در زندگی انتخابهای کاملا صحیحی داشتهاید و در مورد وضعیت زندگی به ثبات رسیدهاید و اوضاعتان رو به راه است اما تعداد زیادی از سیسالهها دچار این نوع تفکرات و احساسات هستند که به آن سندروم سی سالگی میگویند.
سالهای پر دغدغه
یک روانشناس رشد به اسم دانیل لوینسون برای نخستین بار در مورد بحران سیسالگی صحبت کرد. او گفت آدمها در بعضی از «سالگی» هایشان دچار بحران میشوند؛ «بحران سی سالگی»، «بحران چهل سالگی» و «بحران پنجاه سالگی»! از نظر لوینسون این سنها مطلق نیستند. بهعنوان مثال بحران سی سالگی ممکن است بین سالهای ۲۸تا ۳۲سالگی اتفاق بیفتد. هر کدام از این بحرانها خصوصیات خودشان را دارند. بحران سی سالگی اما همراه است با حالاتی شبیه افسردگی، احساس ضرر و خسران شدید و مقایسه خود با دیگر همسالان، احساس اتلاف وقت، اتلاف عمر و سرزنش کردن خود، احساس پوچی و بیحوصلگی شدید، ناامیدی، عدم رضایت از زندگی، نگاه پوچگرایانه به جهان و محتویاتش، بالا رفتن گفتوگوی درونی، میل به خواب بهخصوص خواب صبحگاهی، کاهش انرژی، بیاشتهایی، بیتفاوتی در مسائل مهم، سستی، افراط وتفریط، زودرنجی وگوشهگیری. این سندروم بهصورت عادی و معمولی، تقریبا همهگیر است اما در بعضیها به شکل بحران نمایان میشود.
چرا سی سالگی؟
سی سالهها یک دهه را دویدهاند و به انواع و اقسام کارها و امور زندگیشان رسیدگی کردهاند. دهه بیست سالگی آنقدر پر مشغله هست که جوان وقت نمیکند زیاد دچار تردید و افسردگی و دغدغه شود. تمام ده سال گذشته به انتخاب رشته دانشگاهی و تحصیل، انتخاب جهانبینی و خطمشی زندگی، انتخاب شغل و کسب و کار، انتخاب همسر و بچهدار شدن و… گذشته و مهمترین انتخابهای زندگی که هر کدام برای عوض کردن مسیر یک زندگی کفایت میکند، در این دهه اتفاق افتاده. بگذریم از خط عوض کردنها و افراط و تفریطهایی که در دهه بیست زندگی با اغلب جوانها همراه است و حال در آستانه سی سالگی، زمانی که زندگی میرود تا روی ثبات و آرامش را ببیند، فرد دچار تردید میشود. ناگهان در سی سالگی این کرختی و افسردگی به جانمان میافتد. این بحران معنا از پی افسردگی و خستگی، تغییر را لازمه زندگی میدانداما نه تغییر در عقاید و شغل بلکه بنیادیتر، تغییر در روشها، نوع مواجهه با عقاید و نگاه به شغل. اگر نسبت به افکاری که در این دوران به شما هجوم میآورند آگاه نباشید و راههای برخورد و مقابله با آنها را ندانید قطعا نمیتوانید بهخودتان کمک کنید تا به ثبات برسید.
تردید
نخستین مسئله سی سالگی تردید است؛ تردید در مورد انتخابهای مهم زندگی و ذهنی که پر از سؤال است؛ «در این سی سال چه کار کردم؟» «آیا این رشته تحصیلیام همانی بود که باید میرفتم» «آیا علاقه و استعداد و توانایی و تخصص من در راستای همین کاری است که انجام میدهم؟» «چرا پزشک نشدم؟» «چرا هنر نخواندم؟» «کاش ارشد میخواندم» «چرا به این زودی ازدواج کردم؟» «چرا بچهدار شدم؟» «چرا بچهدار نشدم؟» «چرا خواستگارهایم را جواب کردم و درس خواندم؟» «چرا به شهر دیگری مهاجرت نکردم؟» «چرا نباید کارم را عوض کنم؟» این سؤالات حتی ممکن است پا از انتخابهای معمولی فرد هم فراتر گذاشته و به جنبههای اعتقادی وی کشیده شود. مثلا «چرا من از این دین پیروی میکنم؟» و… و در شرایط پیچیدهتر فرد شروع میکند به مقایسه کردن خود با دیگر هم سن و سالهایش؛ «فلانی را ببین، برای خودش کسی شد، من چرا نتوانستم مثل او باشم؟» «این همه درس خواندم به چه دردم خورد، فلانی که آرایشگر شده است که وضعش خیلی بهتر از من است» و… حاصل همه این سؤالها و مقایسهها و دغدغه و درگیریهای ذهنی این میشود که فرد فکر میکند آنگونه که لایقش بوده زندگی نکرده و در نتیجه این فکر دچار نوعی گرفتگی و کلافگی و بیحوصلگی میشود. این مرحله همان بحران سی سالگی است.
آرام باشید
اولین چیزی که در این شرایط به کمک سی سالهها میآید، این است که بدانند تنها نیستند و سیسالههای زیاد دیگری هم هستند که دچار این بحران شدهاند یا میشوند. در واقع تعدادمان آنقدر زیاد هست که مسئلهمان تبدیل به یک مسئله مورد نظر علم روانشناسی شود. سی سالهها در کل دنیا، برمیگردند و پشت سرشان را نگاه میکنند و این نخستین نگاه عمیق و متفکرانه به عمر رفته است و طبیعیترین واکنش به یک دهه دویدن، انتخاب و تصمیم. بعضیها دچار اضطراب و استرس و افسردگی میشوند و دم از پشیمانی میزنند اما باید بدانند که تنها نیستند و با سیل سیسالههای پردغدغه دیگر، در حال گذر از یک تونل سنی هستند، مثل دوره نوجوانی که ویژگی و مختصات خودش را دارد، این بحران و ویژگیها هم مربوط به سی سالگی است.
این یک فرصت خودشناسی است
حتما به غیراز افسردگی و بیحوصلگی و احساس پشیمانی راههای دیگری هم هست. از این موقعیت متفکرانه استفاده کنید و خودتان را بهتر بشناسید. هر بحرانی که در زندگی فردی ما رخ میدهد، باعثمیشود که ما از زاویهای نزدیکتر با خود واقعی مان روبهرو شویم. فرقی نمیکند این بحران مربوط به سن و سالمان باشد یا در پس مرگ عزیزی یا شکست در کاری. درهرحال در این مواقع بهتر میتوانیم از نگرشها، ارزشها، تواناییها، ضعفها و حسرتهای خودمان باخبر شویم و بهخودشناسی بهتری دست پیدا کنیم.
مفاهیم را دوباره برای خودتان تعریف کنید
اگر در مورد خطمشی و جهانبینیتان دچار دغدغه و تردید هستید بهترین راهحل رفتن بهدنبال حقیقت زندگی است. باید ببینید کجاها متعصب بودهاید، کجاها احساساتی برخورد کردهاید، چه مواقعی زیادی سهلگیر یا زیادی سختگیر بودهاید و کجاها بر اثر فشار دیگران دست به انتخاب و عکس العمل زدهاید. جهانبینیای که از شناسنامه آدمها یا تنها از پس عرف و وضعیت خانوادگی دربیاید و همراه با شناخت و تحقیق نباشد، طولی نمیکشد که در بسیاری از افراد تبدیل به یک بحران فکری و روحی میشود و چرا و اما و اگرهای زیادی را با خود به ارمغان میآورد. بنابراین سعی کنید تمام مفاهیمی که برایشان تعریف درست و حسابی نداشتهاید یا تعریفتان از آنها زیادی دندانگیر نبوده است را بازتعریف کنید. خدا، دین، تعهد، بندگی، عشق، زندگی، کار، اخلاق و… برای این کار نیاز به مشاوره با افراد متخصص اعم از مشاورههای دینی یا روانشناسی دارید. علاوه بر این مطالعه کتابهای مرتبط، شنیدن سخنرانی و… میتواند به شما کمک کند.
یک بحران دیگر نسازید
اغلب سی سالههای ایرانی ازدواج کردهاند و بچه دارند یا در آستانه پدر و مادر شدن هستند و اتفاقا همین مسئله هم ممکن است یکی از سؤالات حالایشان شود. نمیتوانیم به شما بگوییم که حالا دیگر کاری است که شده، بسوز و بساز و با آسانگیری و بیخیالی شرایط را طی کن. همه ما در زندگی مان لااقل بخش کوچکی را داریم که تنها متعلق بهخودمان است و تصمیمات در این بخش فقط و فقط برعهده خودمان است و حتی به نزدیکترین کسانمان ربطی ندارد اما حواستان هم باشد که اینجا حرف از مسئولیت و تعهد است و پای وجدان در میان است. مراقب باشید دست به کاری نزنید که در چهل سالگی دچار بحرانی دیگر بابت بدبخت کردن همسر و فرزندتان بشوید. شما یک سی ساله عاقل و کامل هستید که میتوانید شرایط را به جای حذف کردن اصلاح کنید. به جای تردید و اما و اگر بنا را بر اصلاح امور بگذارید و در جهت آرامش و صلح و عشق قدم بردارید که البته سی سالگی در این زمینه از تمام سالهای دیگر مستعدتر و مناسبتر است. خوب است بدانید خیلی آدمهای دیگر هم ممکن است دچار این تردیدها درباره همسرشان و انتخاب و تصمیمگیری درباره ازدواج خود شده باشند اما راه درست، حذف کردن و خراب کردن یک زندگی نیست. بدانید شما هروقت که بخواهید میتوانید زندگی خودتان را بسازید و به آن رونق بدهید. روانشناسان میگویند در هر دوره از زندگی آدم یک تکلیف مهم روانشناختی دارد و اگر آن را درست انجام دهد، به سلامت از آن دوره میگذرد وگرنه دچار بحران میشود. مهمترین تکلیف در سومین دهه عمر آدم، این است که بتواند با دیگران وارد رابطه صمیمانه جدی شود وگرنه منزوی میماند. مهمترین رابطه صمیمانه این دوره، رابطه با همسر است.
دست نگه دارید
سی سالههایی که دچار بحران میشوند معمولا برای جبران حس کاذب و بدشان و برای مقابله با کلافگی دست به کارهای نامعمول و عجیب و غریب میزنند. مثلا دست به سرمایهگذاریهایی میزنند که هیچ تجربهای در آن زمینه ندارند و چیزی از آن نمیدانند، زنان و مردان سیسالهای که دست به عملهای عجیب غریب زیبایی میزنند، خالکوبی میکنند، سعی میکنند خود را به انسان ایدهآل و آرمانی ذهن جوانیشان نزدیک کنند سی سالههایی هستند که کل سرمایهشان را تبدیل به دلار میکنند یا طلا و جواهر میخرند. اینها نشان میدهد که فرد دنبال یک احساس قدرت است و این کارها به او حس قدرت کاذبی را میدهد که به جنگ با احساس پشیمانی میرود. اگر سی سالهای هستید که میخواهید دست به چنین کارهای نامعمولی بزنید دست نگه دارید، مشورت کنید، مطالعه کنید و کمی بهخودتان زمان بدهید و مطمئن باشید حال سی سالگیتان با تصمیمهای نامعقول خوب نمیشود.
آرزوها و استعدادهایتان را صدا کنید
یکرؤیا و دغدغه شخصی، چیزی که همیشه دلتان میخواسته و استعدادش را داشتهاید، در ارتباط با شغل یا تحصیل، مهارت آموزی یا هنر و… درنظر بگیرید و دوباره برای بهدست آوردنش تلاش کنید. این مسئله هم به شما انرژی و انگیزه میدهد و هم ممکن است به تغییر مسیر و جهت زندگی به سمتی که علاقه و استعدادتان را به همراه دارد، بینجامد، علاوه بر این پرداختن به علایق شور و نشاط زندگی را افزایش میدهد و احساس موفقیت و اعتماد به نفس را بالا میبرد و فرد را از بحرانها نجات میدهد. اگر یک کار تازه را شروع کنید حتما حس بهتری پیدا میکنید. این کار تازه میتواند یادگیری یک هنر باشد یا ثبتنام در کلاسهای آموزشی که همیشه دوست داشتهاید آن را دنبال کنید.
اگر اوضاع اورژانسی است
اگر اوضاعتان اورژانسي شده و زمينگيرتان كرده و روز و شب در حال افسردگي و غم و غصه خوردن هستيد و كسالت و كلافگي آوارهتان كرده، دست دست نكنيد. از همين حالا تصميم بگيريد كه از زمين بلند شويد و بهخودتان كمك كنيد. به اين فكر كنيد كه اين سي سال گذشته چه خطاهايي مرتكب شدهايد كه باعث پشيمانيتان شده است. اگر قرار باشد همينطور افسرده و كلافه به زندگي خود ادامه بدهيد قطعا ۱۰سال ديگر به بحراني جديتر برخورد ميكنيد. بدترين كار نشستن و افسوسخوردن است. براي زندگي خود تصميمات جدي بگيريد تا با برنامه به آنها برسيد. از اين تفكرات و انديشههاي سيسالگي كه شما را ترسانده و تكانتان داده نهراسيد، ميتوانيد از آنها عبرت بگيريد. با خودتان فكر كنيد از اين به بعد عمرتان را چگونه از دست ندهيد. اين احساسات ميتواند پلي باشد كه شما را متوجه موقعيت خودتان كند و باعث شود كه براي ادامه زندگي خود نقشه بكشيد و برنامهريزي كنيد و با انگيزه جلو برويد. از اين بهاصطلاح بحران، يك پل بسازيد؛ پلي به سوي آيندهاي روشن.
سندروم سی سالگی دهه شصتی ها!
15 میلیون نفر از جمعیت کشور ما متولدین سالهای 60 تا 66 را تشکیل می دهند که این روزها سندروم سی سالگی را تجربه می کنند، در حالی که تعداد قابل توجهی از این تعداد به رغم گذشت سه دهه از زندگی شان، نه ازدواج کرده اند و نه استقلال مالی دارند.
در کشورهای غربی زمانی که دختر و پسر به سن قانونی 18 سالگی می رسند، با حمایت دولت زندگی مستقل خود را خارج از محل زندگی والدین آغاز می کنند. در کشور ما اما از آنجایی که عرف و سنت ها در تضاد با زندگی مجردی جوانان قرار دارد، ماجرای استقلال جوانان نه تنها در سنین هجده سالگی اتفاق نمی افتد بلکه جوانان دهه شصتی که این روزها در حوالی سی سالگی عمر می گذرانند هم هنوز در کنار خانواده به زندگی ادامه می دهند.
15 میلیون جوان دهه شصتی در حوالی سی سالگی
بر اساس آمارها 1832722 نفر متولد سال 66، 2256971 نفر متولد سال 65، 2031969 نفر متولد سال 64، 2068279 نفر متولد سال 63، 2203560 نفر متولد سال 62، 2097957 نفر متولد سال 61 و 2419951 نفر متولد سال 60 به طور کلی 15 میلیون جوان را تشکیل می دهند که این روزها در بازه سنی 28 تا 34 سالگی به سر می برند. ماجرای مشکلات متولدین دهه شصت مسئله ای است که در سالهای گذشته بارها از سوی جامعه شناسان مطرح شده است، نسلی که در روزگار اوج موالید پس از آغاز جنگ تحمیلی به دنیا آمدند و در سالهای مدرسه با کمبود محیط های تحصیلی و کلاس های دو تا سه شیفته روبرو شدند، نسلی که پس از پایان تحصیل با غول کنکور و محدودیت صندلی های دانشگاه ها روبرو شدند و پس از پایان تحصیل هم با نبود موقعیت شغلی مرتبط با رشته تحصیلی شان.
جامعه شناسان و روانشناسان بر این باورند که آدم ها در سن سی سالگی که میان 28 تا 33 سالگی متغیر است حال و هوای جدیدی را تجربه می کنند که در اصطلاح به آن بحران یا سندروم سی سالگی می گویند.
در هنگام ازدواج و تشکیل خانواده هم مشکلات مالی و بیکاری از یک سو و تضادهای خانواده های سنتی با ازدواج های مدرن از سوی دیگر باعث شد که این نسل در ازدواج هم با تراژدی سونامی طلاق در سالهای ابتدای ازدواج و جدایی های عاطفی روبرو شود. نسل سر خورده ای که در تمام سالهای زندگی صف شکن نسل های بعد بود و مرکز همه آزمون و خطاها قرار گرفت. این روزها اما متولدین این نسل پس از بحران های مختلفی که در ادوار مختلف زندگی شان تجربه کرده اند، در سن سی سالگی به سر می برند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنها نه ازدواج کرده اند و نه برنامه ای برای تشکیل زندگی مستقل در سر دارند.
سندروم سی سالگی
جامعه شناسان و روانشناسان بر این باورند که آدم ها در سن سی سالگی که میان 28 تا 33 سالگی متغیر است حال و هوای جدیدی را تجربه می کنند که در اصطلاح به آن بحران یا سندروم سی سالگی می گویند. بر اساس این حال و هوای جدید این افراد به مسائلی فکر می کند که پیشتر به آنها نمی اندیشند مانند اینکه آیا شغلی که این همه سال را صرف تلاش در آن کرده اند، واقعا شغلی مناسب برای آنها است، آیا ازدواج در سالهای دهه بیست سالگی برایشان زود نبوده و آیا این ازدواج انتظارات آنها از زندگی را مهیا کرده است؟جوانان در سندروم سی سالگی نگاهی به سالهای دهه بیست سالگی شان می اندازند دهه ای پر از انتخاب و تلاش و اتفاق که تمام زندگی آدم ها را تحت تاثیر قرار می دهد. در آستانه سی سالگی آدم ها به تردید می افتند اینکه آیا این انتخاب ها درست بوده است یا باید تغییری در زندگی شان ایجاد کنند. از طرف دیگر آدم هایی که در سالهای دهه سوم زندگی ازدواج نکرده اند به این فکر می افتند که با چنین وضعیتی تا چه زمانی باید در کنار پدر و مادر، روزگار بگذرانند.
افزایش اختلاف فرزندان و والدین در سالهای سی سالگی
یکی دیگر از مشکلاتی که معمولا دهه شصتی های مجرد با آن مواجه می شوند، اختلاف عقیده با والدینشان است، پدر و مادرها با افزایش سن دیگر حوصله ی سالهای جوانی را ندارند و از طرف دیگر جوانان نمی توانند با ایرادگیری ها و محدودیت های متعدد والدینشان بسازند و شاید به همین دلیل است که اختلافات و درگیری ها در خانه هایی که فرزندان دهه شصتی شان هنوز مجرد هستند، خیلی بیشتر از سایر خانواده ها است.
مقصر کیست؟
دهه شصتی ها پس از بحران های مختلفی که در ادوار مختلف زندگی شان تجربه کرده اند، در سن سی سالگی به سر می برند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنها نه ازدواج کرده اند و نه برنامه ای برای تشکیل زندگی مستقل در سر دارند! اما باید گفت که در میان این نسل 15 میلیون نفری، افراد موفقی دیده می شود که با تمام این بحران ها را پشت سر گذاشته اند، با تلاش پله های ترقی را طی کرده و برنامه ای هدفمندی برای خود دارند.
بسیاری از جوانان بر این باورند که سهم زیادی از عدم توانایی شان برای رشد کردن و رسیدن به اهداف شان مربوط به مسئولان مربوطه بوده است که شرایط را در جامعه فراهم نکرده اند. خارج از بحث قصور مسئولان در ایجاد امکانات و شرایط مناسب برای رشد جوانان، باید گفت اراده و تلاش این نسل در رسیدن به برنامه مشخص برای زندگی شان بی تاثیر نبوده است. درست است که شرایط دهه شصتی ها ایده آل نبوده و موانع بسیاری برای یافتن کار و ازدواج و دیگر موارد در زندگی وجود داشته اما خوب است، سهم اراده و پشتکار را که به وسیله آن می توان برنامه ای هدفمند برای زندگی تعیین کرد را در نظر قرار داد. همانطور که از قدیم گفته اند: «خواستن، توانستن است.»
نهادهای مسئول چاره ای بیندیشند
در حالی که جوانان دهه شصتی ما این روزها درکنار سندروم سی سالگی با مشکلات متعددی نظیر مجرد ماندن و بی کاری و مسائل مالی و طلاق روبرو هستند، مسئولان باید فکری به حال این حجم عظیم از جمیعت یک کشور کنند که به دلیل برخی از سهل انگاری ها با مشکلات متعدد رشد یافتند و این روزها در آستانه سی سالگی باز هم با تراژدی مصائب دست و پنجه نرم می کنند.
واقعیتی که ما در آن به سرمی بریم، همواره دستخوش ناراحتی هاست بنابراین ما برای رسیدن به اهداف مان باید با مشکلات و ناراحتی ها بجنگیم؛ جنگی واقعی و در متن زندگی و نه در خیال و اوهام. که اگر غیر از این باشد در زیر چرخ هایش له خواهیم شد.
-
elyartab از likecivil یک واکنش گرفت در سندروم سی سالگی را بشناسید
چند وقت پیش تو یکی از سایت ها مقاله خوبی با عنوان "سندروم سی سالگی" مطالعه کردم . به نظرم خیلی جالب اومد . مخصوصا برای ما دهه شصتی ها. به خوندنش می ارزه.
سندروم سی سالگی را بشناسید
گروهی بابت این تفکرات و احساسات دچار نوعی افسردگی، سردرگمی، تردید و احساس پوچی و اتلاف وقت و عمر میشوند و گروهی دیگر سیسالگی و حواشیاش را با آرامش بدرقه میکنند. شاید شما جزو کسانی باشید که سی سالگی را به خوبی و خوشی سپری کردهاند یا در حال گذراندنش هستند بدون آنکه خم به ابرو بیاورند. به شما تبریک میگوییم. شما جزو کسانی هستید که در زندگی انتخابهای کاملا صحیحی داشتهاید و در مورد وضعیت زندگی به ثبات رسیدهاید و اوضاعتان رو به راه است اما تعداد زیادی از سیسالهها دچار این نوع تفکرات و احساسات هستند که به آن سندروم سی سالگی میگویند.
سالهای پر دغدغه
یک روانشناس رشد به اسم دانیل لوینسون برای نخستین بار در مورد بحران سیسالگی صحبت کرد. او گفت آدمها در بعضی از «سالگی» هایشان دچار بحران میشوند؛ «بحران سی سالگی»، «بحران چهل سالگی» و «بحران پنجاه سالگی»! از نظر لوینسون این سنها مطلق نیستند. بهعنوان مثال بحران سی سالگی ممکن است بین سالهای ۲۸تا ۳۲سالگی اتفاق بیفتد. هر کدام از این بحرانها خصوصیات خودشان را دارند. بحران سی سالگی اما همراه است با حالاتی شبیه افسردگی، احساس ضرر و خسران شدید و مقایسه خود با دیگر همسالان، احساس اتلاف وقت، اتلاف عمر و سرزنش کردن خود، احساس پوچی و بیحوصلگی شدید، ناامیدی، عدم رضایت از زندگی، نگاه پوچگرایانه به جهان و محتویاتش، بالا رفتن گفتوگوی درونی، میل به خواب بهخصوص خواب صبحگاهی، کاهش انرژی، بیاشتهایی، بیتفاوتی در مسائل مهم، سستی، افراط وتفریط، زودرنجی وگوشهگیری. این سندروم بهصورت عادی و معمولی، تقریبا همهگیر است اما در بعضیها به شکل بحران نمایان میشود.
چرا سی سالگی؟
سی سالهها یک دهه را دویدهاند و به انواع و اقسام کارها و امور زندگیشان رسیدگی کردهاند. دهه بیست سالگی آنقدر پر مشغله هست که جوان وقت نمیکند زیاد دچار تردید و افسردگی و دغدغه شود. تمام ده سال گذشته به انتخاب رشته دانشگاهی و تحصیل، انتخاب جهانبینی و خطمشی زندگی، انتخاب شغل و کسب و کار، انتخاب همسر و بچهدار شدن و… گذشته و مهمترین انتخابهای زندگی که هر کدام برای عوض کردن مسیر یک زندگی کفایت میکند، در این دهه اتفاق افتاده. بگذریم از خط عوض کردنها و افراط و تفریطهایی که در دهه بیست زندگی با اغلب جوانها همراه است و حال در آستانه سی سالگی، زمانی که زندگی میرود تا روی ثبات و آرامش را ببیند، فرد دچار تردید میشود. ناگهان در سی سالگی این کرختی و افسردگی به جانمان میافتد. این بحران معنا از پی افسردگی و خستگی، تغییر را لازمه زندگی میدانداما نه تغییر در عقاید و شغل بلکه بنیادیتر، تغییر در روشها، نوع مواجهه با عقاید و نگاه به شغل. اگر نسبت به افکاری که در این دوران به شما هجوم میآورند آگاه نباشید و راههای برخورد و مقابله با آنها را ندانید قطعا نمیتوانید بهخودتان کمک کنید تا به ثبات برسید.
تردید
نخستین مسئله سی سالگی تردید است؛ تردید در مورد انتخابهای مهم زندگی و ذهنی که پر از سؤال است؛ «در این سی سال چه کار کردم؟» «آیا این رشته تحصیلیام همانی بود که باید میرفتم» «آیا علاقه و استعداد و توانایی و تخصص من در راستای همین کاری است که انجام میدهم؟» «چرا پزشک نشدم؟» «چرا هنر نخواندم؟» «کاش ارشد میخواندم» «چرا به این زودی ازدواج کردم؟» «چرا بچهدار شدم؟» «چرا بچهدار نشدم؟» «چرا خواستگارهایم را جواب کردم و درس خواندم؟» «چرا به شهر دیگری مهاجرت نکردم؟» «چرا نباید کارم را عوض کنم؟» این سؤالات حتی ممکن است پا از انتخابهای معمولی فرد هم فراتر گذاشته و به جنبههای اعتقادی وی کشیده شود. مثلا «چرا من از این دین پیروی میکنم؟» و… و در شرایط پیچیدهتر فرد شروع میکند به مقایسه کردن خود با دیگر هم سن و سالهایش؛ «فلانی را ببین، برای خودش کسی شد، من چرا نتوانستم مثل او باشم؟» «این همه درس خواندم به چه دردم خورد، فلانی که آرایشگر شده است که وضعش خیلی بهتر از من است» و… حاصل همه این سؤالها و مقایسهها و دغدغه و درگیریهای ذهنی این میشود که فرد فکر میکند آنگونه که لایقش بوده زندگی نکرده و در نتیجه این فکر دچار نوعی گرفتگی و کلافگی و بیحوصلگی میشود. این مرحله همان بحران سی سالگی است.
آرام باشید
اولین چیزی که در این شرایط به کمک سی سالهها میآید، این است که بدانند تنها نیستند و سیسالههای زیاد دیگری هم هستند که دچار این بحران شدهاند یا میشوند. در واقع تعدادمان آنقدر زیاد هست که مسئلهمان تبدیل به یک مسئله مورد نظر علم روانشناسی شود. سی سالهها در کل دنیا، برمیگردند و پشت سرشان را نگاه میکنند و این نخستین نگاه عمیق و متفکرانه به عمر رفته است و طبیعیترین واکنش به یک دهه دویدن، انتخاب و تصمیم. بعضیها دچار اضطراب و استرس و افسردگی میشوند و دم از پشیمانی میزنند اما باید بدانند که تنها نیستند و با سیل سیسالههای پردغدغه دیگر، در حال گذر از یک تونل سنی هستند، مثل دوره نوجوانی که ویژگی و مختصات خودش را دارد، این بحران و ویژگیها هم مربوط به سی سالگی است.
این یک فرصت خودشناسی است
حتما به غیراز افسردگی و بیحوصلگی و احساس پشیمانی راههای دیگری هم هست. از این موقعیت متفکرانه استفاده کنید و خودتان را بهتر بشناسید. هر بحرانی که در زندگی فردی ما رخ میدهد، باعثمیشود که ما از زاویهای نزدیکتر با خود واقعی مان روبهرو شویم. فرقی نمیکند این بحران مربوط به سن و سالمان باشد یا در پس مرگ عزیزی یا شکست در کاری. درهرحال در این مواقع بهتر میتوانیم از نگرشها، ارزشها، تواناییها، ضعفها و حسرتهای خودمان باخبر شویم و بهخودشناسی بهتری دست پیدا کنیم.
مفاهیم را دوباره برای خودتان تعریف کنید
اگر در مورد خطمشی و جهانبینیتان دچار دغدغه و تردید هستید بهترین راهحل رفتن بهدنبال حقیقت زندگی است. باید ببینید کجاها متعصب بودهاید، کجاها احساساتی برخورد کردهاید، چه مواقعی زیادی سهلگیر یا زیادی سختگیر بودهاید و کجاها بر اثر فشار دیگران دست به انتخاب و عکس العمل زدهاید. جهانبینیای که از شناسنامه آدمها یا تنها از پس عرف و وضعیت خانوادگی دربیاید و همراه با شناخت و تحقیق نباشد، طولی نمیکشد که در بسیاری از افراد تبدیل به یک بحران فکری و روحی میشود و چرا و اما و اگرهای زیادی را با خود به ارمغان میآورد. بنابراین سعی کنید تمام مفاهیمی که برایشان تعریف درست و حسابی نداشتهاید یا تعریفتان از آنها زیادی دندانگیر نبوده است را بازتعریف کنید. خدا، دین، تعهد، بندگی، عشق، زندگی، کار، اخلاق و… برای این کار نیاز به مشاوره با افراد متخصص اعم از مشاورههای دینی یا روانشناسی دارید. علاوه بر این مطالعه کتابهای مرتبط، شنیدن سخنرانی و… میتواند به شما کمک کند.
یک بحران دیگر نسازید
اغلب سی سالههای ایرانی ازدواج کردهاند و بچه دارند یا در آستانه پدر و مادر شدن هستند و اتفاقا همین مسئله هم ممکن است یکی از سؤالات حالایشان شود. نمیتوانیم به شما بگوییم که حالا دیگر کاری است که شده، بسوز و بساز و با آسانگیری و بیخیالی شرایط را طی کن. همه ما در زندگی مان لااقل بخش کوچکی را داریم که تنها متعلق بهخودمان است و تصمیمات در این بخش فقط و فقط برعهده خودمان است و حتی به نزدیکترین کسانمان ربطی ندارد اما حواستان هم باشد که اینجا حرف از مسئولیت و تعهد است و پای وجدان در میان است. مراقب باشید دست به کاری نزنید که در چهل سالگی دچار بحرانی دیگر بابت بدبخت کردن همسر و فرزندتان بشوید. شما یک سی ساله عاقل و کامل هستید که میتوانید شرایط را به جای حذف کردن اصلاح کنید. به جای تردید و اما و اگر بنا را بر اصلاح امور بگذارید و در جهت آرامش و صلح و عشق قدم بردارید که البته سی سالگی در این زمینه از تمام سالهای دیگر مستعدتر و مناسبتر است. خوب است بدانید خیلی آدمهای دیگر هم ممکن است دچار این تردیدها درباره همسرشان و انتخاب و تصمیمگیری درباره ازدواج خود شده باشند اما راه درست، حذف کردن و خراب کردن یک زندگی نیست. بدانید شما هروقت که بخواهید میتوانید زندگی خودتان را بسازید و به آن رونق بدهید. روانشناسان میگویند در هر دوره از زندگی آدم یک تکلیف مهم روانشناختی دارد و اگر آن را درست انجام دهد، به سلامت از آن دوره میگذرد وگرنه دچار بحران میشود. مهمترین تکلیف در سومین دهه عمر آدم، این است که بتواند با دیگران وارد رابطه صمیمانه جدی شود وگرنه منزوی میماند. مهمترین رابطه صمیمانه این دوره، رابطه با همسر است.
دست نگه دارید
سی سالههایی که دچار بحران میشوند معمولا برای جبران حس کاذب و بدشان و برای مقابله با کلافگی دست به کارهای نامعمول و عجیب و غریب میزنند. مثلا دست به سرمایهگذاریهایی میزنند که هیچ تجربهای در آن زمینه ندارند و چیزی از آن نمیدانند، زنان و مردان سیسالهای که دست به عملهای عجیب غریب زیبایی میزنند، خالکوبی میکنند، سعی میکنند خود را به انسان ایدهآل و آرمانی ذهن جوانیشان نزدیک کنند سی سالههایی هستند که کل سرمایهشان را تبدیل به دلار میکنند یا طلا و جواهر میخرند. اینها نشان میدهد که فرد دنبال یک احساس قدرت است و این کارها به او حس قدرت کاذبی را میدهد که به جنگ با احساس پشیمانی میرود. اگر سی سالهای هستید که میخواهید دست به چنین کارهای نامعمولی بزنید دست نگه دارید، مشورت کنید، مطالعه کنید و کمی بهخودتان زمان بدهید و مطمئن باشید حال سی سالگیتان با تصمیمهای نامعقول خوب نمیشود.
آرزوها و استعدادهایتان را صدا کنید
یکرؤیا و دغدغه شخصی، چیزی که همیشه دلتان میخواسته و استعدادش را داشتهاید، در ارتباط با شغل یا تحصیل، مهارت آموزی یا هنر و… درنظر بگیرید و دوباره برای بهدست آوردنش تلاش کنید. این مسئله هم به شما انرژی و انگیزه میدهد و هم ممکن است به تغییر مسیر و جهت زندگی به سمتی که علاقه و استعدادتان را به همراه دارد، بینجامد، علاوه بر این پرداختن به علایق شور و نشاط زندگی را افزایش میدهد و احساس موفقیت و اعتماد به نفس را بالا میبرد و فرد را از بحرانها نجات میدهد. اگر یک کار تازه را شروع کنید حتما حس بهتری پیدا میکنید. این کار تازه میتواند یادگیری یک هنر باشد یا ثبتنام در کلاسهای آموزشی که همیشه دوست داشتهاید آن را دنبال کنید.
اگر اوضاع اورژانسی است
اگر اوضاعتان اورژانسي شده و زمينگيرتان كرده و روز و شب در حال افسردگي و غم و غصه خوردن هستيد و كسالت و كلافگي آوارهتان كرده، دست دست نكنيد. از همين حالا تصميم بگيريد كه از زمين بلند شويد و بهخودتان كمك كنيد. به اين فكر كنيد كه اين سي سال گذشته چه خطاهايي مرتكب شدهايد كه باعث پشيمانيتان شده است. اگر قرار باشد همينطور افسرده و كلافه به زندگي خود ادامه بدهيد قطعا ۱۰سال ديگر به بحراني جديتر برخورد ميكنيد. بدترين كار نشستن و افسوسخوردن است. براي زندگي خود تصميمات جدي بگيريد تا با برنامه به آنها برسيد. از اين تفكرات و انديشههاي سيسالگي كه شما را ترسانده و تكانتان داده نهراسيد، ميتوانيد از آنها عبرت بگيريد. با خودتان فكر كنيد از اين به بعد عمرتان را چگونه از دست ندهيد. اين احساسات ميتواند پلي باشد كه شما را متوجه موقعيت خودتان كند و باعث شود كه براي ادامه زندگي خود نقشه بكشيد و برنامهريزي كنيد و با انگيزه جلو برويد. از اين بهاصطلاح بحران، يك پل بسازيد؛ پلي به سوي آيندهاي روشن.
سندروم سی سالگی دهه شصتی ها!
15 میلیون نفر از جمعیت کشور ما متولدین سالهای 60 تا 66 را تشکیل می دهند که این روزها سندروم سی سالگی را تجربه می کنند، در حالی که تعداد قابل توجهی از این تعداد به رغم گذشت سه دهه از زندگی شان، نه ازدواج کرده اند و نه استقلال مالی دارند.
در کشورهای غربی زمانی که دختر و پسر به سن قانونی 18 سالگی می رسند، با حمایت دولت زندگی مستقل خود را خارج از محل زندگی والدین آغاز می کنند. در کشور ما اما از آنجایی که عرف و سنت ها در تضاد با زندگی مجردی جوانان قرار دارد، ماجرای استقلال جوانان نه تنها در سنین هجده سالگی اتفاق نمی افتد بلکه جوانان دهه شصتی که این روزها در حوالی سی سالگی عمر می گذرانند هم هنوز در کنار خانواده به زندگی ادامه می دهند.
15 میلیون جوان دهه شصتی در حوالی سی سالگی
بر اساس آمارها 1832722 نفر متولد سال 66، 2256971 نفر متولد سال 65، 2031969 نفر متولد سال 64، 2068279 نفر متولد سال 63، 2203560 نفر متولد سال 62، 2097957 نفر متولد سال 61 و 2419951 نفر متولد سال 60 به طور کلی 15 میلیون جوان را تشکیل می دهند که این روزها در بازه سنی 28 تا 34 سالگی به سر می برند. ماجرای مشکلات متولدین دهه شصت مسئله ای است که در سالهای گذشته بارها از سوی جامعه شناسان مطرح شده است، نسلی که در روزگار اوج موالید پس از آغاز جنگ تحمیلی به دنیا آمدند و در سالهای مدرسه با کمبود محیط های تحصیلی و کلاس های دو تا سه شیفته روبرو شدند، نسلی که پس از پایان تحصیل با غول کنکور و محدودیت صندلی های دانشگاه ها روبرو شدند و پس از پایان تحصیل هم با نبود موقعیت شغلی مرتبط با رشته تحصیلی شان.
جامعه شناسان و روانشناسان بر این باورند که آدم ها در سن سی سالگی که میان 28 تا 33 سالگی متغیر است حال و هوای جدیدی را تجربه می کنند که در اصطلاح به آن بحران یا سندروم سی سالگی می گویند.
در هنگام ازدواج و تشکیل خانواده هم مشکلات مالی و بیکاری از یک سو و تضادهای خانواده های سنتی با ازدواج های مدرن از سوی دیگر باعث شد که این نسل در ازدواج هم با تراژدی سونامی طلاق در سالهای ابتدای ازدواج و جدایی های عاطفی روبرو شود. نسل سر خورده ای که در تمام سالهای زندگی صف شکن نسل های بعد بود و مرکز همه آزمون و خطاها قرار گرفت. این روزها اما متولدین این نسل پس از بحران های مختلفی که در ادوار مختلف زندگی شان تجربه کرده اند، در سن سی سالگی به سر می برند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنها نه ازدواج کرده اند و نه برنامه ای برای تشکیل زندگی مستقل در سر دارند.
سندروم سی سالگی
جامعه شناسان و روانشناسان بر این باورند که آدم ها در سن سی سالگی که میان 28 تا 33 سالگی متغیر است حال و هوای جدیدی را تجربه می کنند که در اصطلاح به آن بحران یا سندروم سی سالگی می گویند. بر اساس این حال و هوای جدید این افراد به مسائلی فکر می کند که پیشتر به آنها نمی اندیشند مانند اینکه آیا شغلی که این همه سال را صرف تلاش در آن کرده اند، واقعا شغلی مناسب برای آنها است، آیا ازدواج در سالهای دهه بیست سالگی برایشان زود نبوده و آیا این ازدواج انتظارات آنها از زندگی را مهیا کرده است؟جوانان در سندروم سی سالگی نگاهی به سالهای دهه بیست سالگی شان می اندازند دهه ای پر از انتخاب و تلاش و اتفاق که تمام زندگی آدم ها را تحت تاثیر قرار می دهد. در آستانه سی سالگی آدم ها به تردید می افتند اینکه آیا این انتخاب ها درست بوده است یا باید تغییری در زندگی شان ایجاد کنند. از طرف دیگر آدم هایی که در سالهای دهه سوم زندگی ازدواج نکرده اند به این فکر می افتند که با چنین وضعیتی تا چه زمانی باید در کنار پدر و مادر، روزگار بگذرانند.
افزایش اختلاف فرزندان و والدین در سالهای سی سالگی
یکی دیگر از مشکلاتی که معمولا دهه شصتی های مجرد با آن مواجه می شوند، اختلاف عقیده با والدینشان است، پدر و مادرها با افزایش سن دیگر حوصله ی سالهای جوانی را ندارند و از طرف دیگر جوانان نمی توانند با ایرادگیری ها و محدودیت های متعدد والدینشان بسازند و شاید به همین دلیل است که اختلافات و درگیری ها در خانه هایی که فرزندان دهه شصتی شان هنوز مجرد هستند، خیلی بیشتر از سایر خانواده ها است.
مقصر کیست؟
دهه شصتی ها پس از بحران های مختلفی که در ادوار مختلف زندگی شان تجربه کرده اند، در سن سی سالگی به سر می برند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنها نه ازدواج کرده اند و نه برنامه ای برای تشکیل زندگی مستقل در سر دارند! اما باید گفت که در میان این نسل 15 میلیون نفری، افراد موفقی دیده می شود که با تمام این بحران ها را پشت سر گذاشته اند، با تلاش پله های ترقی را طی کرده و برنامه ای هدفمندی برای خود دارند.
بسیاری از جوانان بر این باورند که سهم زیادی از عدم توانایی شان برای رشد کردن و رسیدن به اهداف شان مربوط به مسئولان مربوطه بوده است که شرایط را در جامعه فراهم نکرده اند. خارج از بحث قصور مسئولان در ایجاد امکانات و شرایط مناسب برای رشد جوانان، باید گفت اراده و تلاش این نسل در رسیدن به برنامه مشخص برای زندگی شان بی تاثیر نبوده است. درست است که شرایط دهه شصتی ها ایده آل نبوده و موانع بسیاری برای یافتن کار و ازدواج و دیگر موارد در زندگی وجود داشته اما خوب است، سهم اراده و پشتکار را که به وسیله آن می توان برنامه ای هدفمند برای زندگی تعیین کرد را در نظر قرار داد. همانطور که از قدیم گفته اند: «خواستن، توانستن است.»
نهادهای مسئول چاره ای بیندیشند
در حالی که جوانان دهه شصتی ما این روزها درکنار سندروم سی سالگی با مشکلات متعددی نظیر مجرد ماندن و بی کاری و مسائل مالی و طلاق روبرو هستند، مسئولان باید فکری به حال این حجم عظیم از جمیعت یک کشور کنند که به دلیل برخی از سهل انگاری ها با مشکلات متعدد رشد یافتند و این روزها در آستانه سی سالگی باز هم با تراژدی مصائب دست و پنجه نرم می کنند.
واقعیتی که ما در آن به سرمی بریم، همواره دستخوش ناراحتی هاست بنابراین ما برای رسیدن به اهداف مان باید با مشکلات و ناراحتی ها بجنگیم؛ جنگی واقعی و در متن زندگی و نه در خیال و اوهام. که اگر غیر از این باشد در زیر چرخ هایش له خواهیم شد.
-
elyartab به rshahi امتیاز داد در هنگام وقوع فشار منفی در خط انتقال ثقلی چه اتفاقی رخ میده؟
ببینید، همان مثال خودتان
اختلاف ارتفاع شروع و پایان لوله 10 متر
فرضاً با دبی 50 l/s افت اصطکاکی لوله میشود 20 متر. در نتیجه به فرموده شما اتنهای خط فشار منفی میشود.
ولی در اصل این انرژی است که باعث چریان میشود. و درنتیحه دبی در خط کم میشود به نحوی که مقدار افت اصطکاکی برابر 10 متر شود. مثلا دبی میشود 35 l/s
-
elyartab به mkabiri امتیاز داد در روش طراحی دستی مخزن بتنی
با سلام
به طور کلی طراحی مخازن به صورت دستی می باشد. استفاده از نرم افزار SAP2000 جهت سهولت آنالیز مخزن و تعیین نیروها و مدل سازی بکپارچه مخزن با پی و به ویژه آنالیز حرارتی و همچنین تعیین دقیق رفتار دیوارها بسیار مناسب است.
پس از استخراج نیروها می تونید اجزای مخزن شامل پی، دیوار، سقف واتصال اجزا به همدیگرو طراحی کنید.
فنداسیون مخازن مانند فنداسیون های گسترده و ستونها هم که مثل ستونهای ساختمانی با استفاده از نمودارهای اندرکنش و یا روش ساده شده مکگرگور میشه طراحی کرد. همچنین لزومی به استفاده از ضوابط شکل پذیری متوسط به بالا در طراحی ستونها با توجه به ضریب رفتار پایین مخازن نمی باشد.(که این به معنی عدم نیاز به طراحی لرزه ای نیست)
دیوارها در برابر نیروهای عمود بر صفحه آنها مانند دال و در برابر نیروهای موازی با صفحه آنها به صورت دیوار برشی طراحی می شوند.
در طراحی سقف اگر از نقشه های تیپ مخازن نشریه 125 استفاده می کنید بایستی نحوه انتقال نیرو از سقف (دیافراگم) به دیوارها و همچنین تغییر مکان سقف با توجه وجود درز انبساط بین دیوار و سقف را کنترل کنید. در این حالت به نظر من بایستی بین درز دیوار و سقف از نئوپرن استفاده کنید.
کنترل های لغزش و واژگونی هم فراموش نکنید.
همچنین به نظر من استفاده از 123 چندان معقول به نظر نمیرسه. روشی که من اخیرا استفاده می کنم استفاده از آیین نامه طراحی لرزه ای سازه های نفتی برای بارگذاری (با توجه به همخوانی آن با استاندارد 2800) و طراحی مخزن با استفاده از ACI350-06 هست.
خوشحال میشم نظر همکاران و دوستان را درباره مواردی که ذکر کردم بدونم.
-
elyartab به rshahi امتیاز داد در هنگام وقوع فشار منفی در خط انتقال ثقلی چه اتفاقی رخ میده؟
با سلام
بله جریان خواهیم داشت، منتهی نه با دبی که شما محاسبه کردید. بلکه با دبی که فشار لازم را برای جبران افت مسیر تامین میکند.
اگر نیاز به توضیح بیشتر داشتید بفرمائید، تا با یک مثال بگویم.
-
elyartab به Ghahramani امتیاز داد در رفتار نامناسب کارکنان نظام مهندسی آذربایجان شرقی
من حرف دلم را می گم الان. رفتار اکثر کارمندان ادارات تبریز اصلا خوب نیست. خیلی مغرور هستند و اهمیتی به شهرستانی ها نمی دهند.
تازگی ها سرقت هم زیاد شده تو تبریز. دیروز جلوی چشمان من و مادرم شیشه ماشینم را شکستند و کیف پول و مدارک مادرم را به سرقت بردند.
حالم به هم می خوره.
-
elyartab به alirezarafatfar امتیاز داد در رفتار نامناسب کارکنان نظام مهندسی آذربایجان شرقی
رشته های مرتبط و غیر مرتبط را نظام یک استان نمیتونه اعلام کنه .قانون و وزارت خونه در این مورد تصمیم میگیره و نظام فقط اجرا میتونه کنه .
نظام که پروانه را صادر نمیکنه .
باید بگم بیخود ترین نظام نظام خوزستانه .هرکی به هرکیه .
اگر وارد نظام بشید انگار وارد دبیرستان دخترانه شدید . هر اقایی تو اتاقش4 تا خانم هست و.......من که نفهمیدم اینکه هر بخش را یک اقا قرار دادند به عنوان مسول ...مثلا مهندسان ناظر و عضویت و کنترل نظارت و......هرکدام یک اقا مسوله که هیچ وقت نیست یا با جمعی از دوستان در اتاق خصوصی مشغول حرف و بقول معروف جلسه هستند . و این خانم ها هم دقیقا حکم کارشناس ارشد را دارند ولی در عمل هیچ کاری ازشون ساخته نیست .
هر معضلی که شامل جامعه بیچاره ایران میشه همه و همه در نظام خوزستان موجود است .
Hidden Content
Give reaction or reply to this topic to see the hidden content. -
elyartab به Ardawan امتیاز داد در با صلاحیت محاسبات پایه 3 چه میشود کرد ؟
من یه سوال دارم از همه پایه سه ای های عزیز
اگر این پایه سه یک ریال و ده شاهی ارزش نداره و به درد قاب گرفتن میخوره
پس چرا این همه بازار دلال ها آزمون های نظام مهندسی رو داغ میکنید با انواع کلاس رفتن و کتاب های کمک آموزشی خریدن و غیرع
واقعا تا کی باید کیسه پول بشید برای دهه چهلی ها و پنجاهی های گرامی
که با برگزاری کلاسای آموزشی و دوره های فشرده نظام مهندسی
بازار کار کار این عزیزان رو سکه کنید و خرج کلاسهایی برید ک این عزیزان به عنوان اساتید برگذار میکنن
و آزمون نظام رو هر دفعه از دفعه قبل سخت تر...
آدم نگاه میکنه به سوالات ده پونزده سال پیش نظام مهندسی و کنکور ها خندش میگیره از آسونی
که عزیزان دهه چهل و پنجاه گذروندن
الان این عزیزان شدن اساتید دهه شصت و هفتادیا واقعا خنده داره والا برای "یک قاب عکس طعمه شدن"
......
منظورم خدایی نکرده به اساتید بزرگوارم دهه چهل و پنجاه سایت ایرانسازه نیست
جسارتا برداشت بد نشه
ولی خدایی حقیقت هست...
دوستون دارم