hadith115
Members-
تعداد ارسال ها
2 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
درباره hadith115
- تاریخ تولد تعیین نشده
دستاوردهای hadith115
Newbie (1/14)
0
اعتبار در سایت
-
تنم با دکتر حریری عایقبندی صنعت پیچیدهای نیست! بهروز مرباغي آقای دکتر محمد تقی حریری رضایی، که نزد اصحاب و شاگردانش به «دکتر حریری» معروف است، از معدود معماران کشور است که تخصص مستمر و مستند در خصوص عایقبندی ساختمان دارد. روزی تعریف میکرد که اگر فقط و فقط پشتبام خانههای تهران را درست عایقبندی کنیم، سالانه چند صد میلیارد صرفهجویی در انرژی خواهیم داشت، و با این پول چهها که نمیشود کرد. دکتر ویژگی مهم و با ارزش دیگری که دارد: استفاده امروزی از داناییهایی معماران گذشته. میگوید: «معماری پایدار، یعنی ترجمه دانایی معماری گذشته به زبان امروز». گپ و گفت زیبایی با ایشان داشتیم. تکه هایی از گفتگو را که به موضوع عایقبندی حرارتی ساختمان میپردازد، با هم میخوانیم. *** صنعت عایقبندی حرارتی ايران را در چه سطحي ميبينيد. عایقبندی حرارتی آنچنان صنعتي نيست. آنقدر ساده است كه حد و حساب ندارد. عايق حرارتي عموماً سه نوع است: ۱- پلي استايرن با تخته ماله سيمان يا با آجر ۲- پشم شيشه با تخته ماله سيمان يا آجر ۳- پشم سنگ با تخته ماله سيمان يا آجر عايق رطوبتي را (آن هم اگر درست اجرا شود كه قبل از انقلاب بهتر اجرا ميشده) از قيرگوني شروع ميكنيم. قديم كه قيرگوني نداشتيم. گاهگل با گل رس را دو هفته ميگذاشتند بماند و لگد ميزدند و عمل ميآوردند. وقتي آب ميخورد، سطحش غير قابل نفوذ ميشد. وقتي باران ميآمد، نمك ميپاشيدند و غلطك ميكشيدند و نمك به خاطر اين بود كه خزه و علف بيرون نزند. بعدها كه قير وارد شد، قير را خيلي نازك ميريختند و اين درست بود. قير نميشكند، هر چقدر نازك بزنيم، بهتر است. امروزه دو لايه گوني و سه لایه قیر میزنند. آن را باید نازک زد. در عایق رطوبتی جدید، قیرگونی نباید به بتن بچسبد. چرا؟ چون عایق رطوبتی و بتن ضريب انبساط و انقباض مختلفی دارند. وقتي روز آفتاب است، قير ميخواهد باز شود و بتن ميخواهد بيشتر باز شود. شب هوا سرد ميشود قير ميخواهد جمع شود، در صورتي كه زير سقف گرم است و سقف بايد يواش، يواش، جمع شود. ترك هاي دور سقف به خاطر همين است. اگر من يك لايه كاغذ کرافت بگذارم، بعد قير را بريزيم، هر دو (قیرگونی و بتن) ميتوانند كار كنند و هواكشي كنند. باید دقت کنیم، قيرگوني از پايين سوراخ ميشود نه از بالا. جاهايي كه خوب نچسبيده، فشار بخار آب كه از زير ميآيد باعث طبله شدن ميشود، شب هوا خنك ميشود، عرق ميكند، یخ می زند و حجمش بیشتر شده، به اندازه نوك سوزن ميتركاند و از همان جا آب وارد خانه ميشود، و شما نميتوانيد ببينيد. پس اگر زير آن هواكشی شود، نميتركد. زيرا از طریق لایه کاغذ که به بتن نچسبیده، هواکشی می کند. در حنوب کشور، در عمارتهای قدیمی، روشهای متفاوتی وجود داشت. در جنوب كشور، بايد سقف را دوپوش كار كرد. مثلاً دفتر شوراي شهر بوشهر (ساختمان اميريه) را دقت كنيد، از آن درسهاي عجيب و غريب ميگيريم. تختههايي كه جلو آمده براي سايهاندازی است و از چوب است. چون چوب ضريب هدایت حرارتي كم دارد و سوراخهايي در آن تعبیه شده، اگر گرما پشت آن سایبانهای چوبی جمع شود، از آن سوراخها بيرون میرود. اين دوپوشبودن به معناي آن است كه هم در جداره و هم در سقف به كار گرفته شود. در سقف، اول چوب گرد بهعنوان تیر بعد تختهكوبی و سپس كاهگل. روي كاهگل بته خار به ضخامت ۱۰سانتيمتر ميگذارند و سپس روي آن كاهگل ميكشند. الآن ما ميآييم روي سقف بتني چوب شلاقي ميگذاريم، سپس چوب چارتراش ۱۰در۵ موازي هم ميگذاريم سپس عايقبندي حرارتی میکنیم. اين سقف دوپوش است. در بافت بوشهر جريان هوا هميشه بايد حركت كند و مصالح اكثراً چوب است و چوب هم در هوای مرطوب بوشهر سالمتر میماند. در جنوب ايران يا ساختمان خيلي سبك است كه از چوب يا حصير يا برگ خرما ساخته شده يا با ديوارهاي سنگي و بسیار سنگین است. آنهايي كه سنگ كار كردهاند، ميدانستند با سازه سنگین چه رفتاری بکنند، وگرنه زندگی در آن محیط غیر قابل تحمل میشد. شب پنجره را باز ميكردند و هواي خنك وارد ساختمان ميشد، روز پنجرهها را ميبستند. ساختمان و ديوارها كه در شب خنكشده، داخل خانه را خنك نگه میداشت. در روز، آفتاب هم از ديوارهاي كلفتي كه داشت وارد ساختمان نميشد و براي كنترل آفتاب از كركره چوبي استفاده ميكردند. زمستان آن را بالا ميزدند تا گرما وارد شود و تابستان آن را پايين ميآورند تا از ورود آفتاب جلوگيري كنند، ميتوان به جای کرکره، جلوی پنجره حصیر آویخت. علاوه بر نوع بازشو ها و مصالح مورد استفاده در آنها، از پوشش خاص آهکی (شیرآهک) هم بر روی جدارهها استفاده میکردند که اولاً حرارت را جذب نمیکرد، دوماً، مانند پوسته تخم مرغ قابل شستشو بود. در قديم حوضچههايي ميساختند و آهك ميريختند در آن. حوضچهاي هم پايين بود. در حوضچه بالایی آهک را با آب مخلوط میکردند. آب ميريختند درون حوضچه بالا. وقتی آب زلال ميشد، دریچه حوضچه را باز ميكردند كه بریزد به حوضچه پایینی؛ ميشد شير آهك. آن را به عنوان رنگ به ساختمان ميزدند، سفید مثل پوست تخممرغ بود و مثل سنگ سخت ميشد. ديوارهاي بافت بوشهر از سنگهاي لايهلايه مرجاني و با ملاتي است كه خودشان ساروج ميگويند، ولي احتمالاً ساروج نيست چون پوك شدهاند، احتمالاً آهكي است. بهر حال اين ملاتها پوك شدهاند و در حال پودر شدن هستند. براي دوام اين ساختمانها چه بايد كرد؟ بايد بتن به آن تزريق كنيم. البته اگر شير آهك كار ميكردند مثل سنگ ميشد و الآن خراب نميشد. شايد هم به دليل اين است که آهک را شكوفا نشده به كار بردهاند. شما روشهاي سنتي ايزوله حرارتي را در برخي پروژههايتان استفاده كردهايد. توضيح ميدهید؟ من در طراحي بانكي در وين در سال ۸۰ ميلادي، در زير زمين دوم آن يك متر كف را بالا آوردم. چون زيرزمين آنجا ارتفاع زياد دارد. ما باد را با سرعتm/s 6 گرفتيم و وارد زيرزمين كرديم و با سرعت cm/s 15 در کف حرکت دادیم و باعث تبادل حرارتی شدیم. هوای خنکشده را وارد فضاهاي ساختمان كرديم. ما با اين كار و استفاده از كف ۱۰۰% كولر و ۵۰% گرمايش را حذف كرديم. مانند كاري كه در شودانهاي دزفول و بادگيرها انجام ميشد. در واقع علم قديم را به علم جديد ترجمه كرديم. مثل شكسپير كه آثارش را به Old Enghlish سرود ولي مردم آن را به زبان New Enghlish تبديل ميكنند و ميخوانند. يك روز تابستان براي سركشي به داخل تونلها رفتيم، داخل تونل خيس بود، ولي هوايي را كه بالا ميرفت اندازه گرفتيم، خشك بود. متوجه شديم اين كورهها مثل كولر عمل ميكنند. چون هواي بيرون شرجي است. «رنتسو پيانو» هم اين كار را درپوتسدام آلمان انجام دادهاست. در آلمان و اتريش در خانههاي كوچك هم همين كار را ميكنند. در واقع، تمام مسئله، گرداندن باد در كف است، ولي آنقدر بايد آرام بچرخد كه با كف تبادل حرارتي كند. در اینجا، كف زمين حکم مبدل حرارتی را دارد. همين كار را من در طراحي ويلايي در فيروزكوه براي دوستم در سال ۶۳ انجام دادم. روبه روي ويلا رودخانه بود. از کنار رودخانه هوا را با لولههای به قطر ۵۰ سانتیمتر در زیر کف ساختمان چرخاندیم که طول لولهها حدوداً به۹۰ متر رسید و در این طول راه هوا با جداره لوله های سیمانی تبادل حرارتی کرده، خنک میشد. این لوله را در زیر ساختمان انشعاب داديم. يك شاخه را به پشت شومينه اتصال دادیم و از طریق کانال وارد اتاق خوابها کردیم که در زمستان از حرارت شومینه که هوای پیشگرمشده داخل لوله که حرارت زمین را بهخود گرفته بود، برای گرمایش استفاده شود. كانالهايي هم براي تابستان قرار داديم و به داخل اتاقها كانالكشي كرديم. در زمستان اين كانال بسته میشد و از كانالهايي كه پشت شومينه قرارداشت استفاده ميشد. در زمستان اگر هواي بيرون ۱۰- درجه باشد هواي درون اين كانالها كه زير زمين قرار دارد، به ۲ درجه ميرسيد. هواي داخل كانال به پشت شومينه ميرسد و آنجا گرم ميشود و از آنجا وارد اتاقها ميشود و اتاقها را گرم ميكند. اولين ساختمان عايقبندي ايران بود كه هم از سيستم گربهرو استفاده شده و هم ساختمان كاملاً عايقبندي شده. اگر پردهها را کنار بكشيم و اجازه دهیم آفتاب در اتاق بیفتد، تا ۲ ماه هم وارد خانه نشويم، هوا در زمستان ۱۲ درجه گرما دارد. حتي شيشههاي دو جداره را خودم ساختم و در آن جا كار گذاشتم. در جنوب، در قشم، در بانك توسعه صادرات ايران ۷۰درصد صرفهجويي انرژي ميتوانست باشد، ولي نگذاشتند آن را اجرا كنم. اما من به زور يك آبانبار در زيرزمين آن جا ساختم كه تنها آب خنك در آن ناحيه است. يك معمار در مراكش كار دیگری كرد (آنجا زلزله ندارد): يك ديوار خشتي ساخت و به فاصله ۱۰- ۱۵ سانتيمتر ديوار ديگري چيد و بالا و پايين آن را سوراخ گذاشت. آفتاب دیوار بیرونی را گرم میکرد و گرما از فاصله بین دو دیوار، از سوراخهای فوقانی بیرون میرفت و از سوراخهای پایینی هوای تازه که خنکتر از هوای میان لایهها بود، به داخل نفوذ میکرد و دیوار داخلی را خنک میکرد و اثر تابش خورشید از بین میرفت. ما سقف بتن میزنیم، بعد چوب شلاقی بین ۱۰ تا ۱۵ سانتیمتر، و سپس پشم شیشه یا پشم سنگ میزنیم و زير آن نايلون يا پشم سنگ ميگذاريم تا به علت بخار آب خيس نشود. چون اگر خيس شود خاصيت خود را از دست ميدهد. بعد تخته كوبي ميكنيم و روي آن ايزوگام ميكنيم. بعد روي آن شن ميريزيم تا آفتاب نگيرد و با اشعه ماوراء بنفش از بين نرود. فلسفه استفاده از شن (بادامی) را هم کمی توضیح دهید. وقتی کف پشتبام را شن بریزیم، آفتاب که به شن ميزند حرارت شن تا حدود ۷۰ درجه بالا ميرود. در حالی که هواي بيرون، مثلا ۴۵ درجه است. هوا، در آن وسط داغ ميشود، گاز بيرون ميزند و هواي ۴۵ درجه را ميگيرد. همین بده بستان حرارتی حركت ایجاد ميكند و هوا حرکت میکند و گرما بيرون ميآيد. و عایقبندی و ارانه؟ در گذشته، وقتی میخواستند سقف را عایق حرارتی کنند، اول سقف، بعد عايق نايلون سپس بتن شيب، دوباره عايق رطوبتی، سپس موزائيك با ملات ماسه سیمان كار میكردند. اين سقف قديمي است كه الان منسوخ شده. ما الآن سقف وارائه استفاده ميكنيم که لایههای آن به ترتیب زیر است: ۱- سقف سازهای مثلاً تيرچه بلوك ۲- بتن شیببندی ۳- عایق رطوبتی (قيرگوني یا ایزوگام و مشابه) ۴- نایلون روی عایق رطوبتی برای اینکه عایق حرارتی به عایق رطوبتی نچسبد. ۵- عايق حرارتي از جنس یونولیت، به ضخامت ۸ سانتیمتر ۶- شن بادامی به قطر حدود ۱۵ میلیمتر شستهشده (شن رودخانهای) به ضخامت ۸ سانتیمتر، برای جلوگیری از تابش مستقیم آفتاب بر روی یونولیت و بلند نشدن آن توسط باران و باد. در حقیقت، همه مراحل عایقبندی سنتی در آن هست بهجز موزاییک و ملات سیمان. اين زماني است كه نميخواهيم از روي بام استفاده كنيم. اگر از بام استفاده كنيم شن را به ضخامت ۶ سانتیمتر روي آن ميريزيم. رويش موزائيك ۴۰در۴۰ با یک سانتیمتر بند در وسط آن به صورت خشکه کار می کنیم. پسلایهها، پس از سقف، بصورت زیر است: ۱- بتن شيب ۲- عايق رطوبتي ۳- نايلون ۴- عايق حرارتي (يونوليت به ضخامت ۱۰-۸ سانتيمتر) ۱-۵- شن بادامی شسته، به ضخامت ۱۰-۸ سانتيمتر اگر نميخواهيم روي بام زندگي كنيم. ۲-۵- اگر ميخواهيم از پشتبام استفاده كنيم: شن به ضخامت ۶ سانتيمتر ۶- موزائيك ۴۰/۴۰ با بند (فاصله) یک سانتيمتر از هم بدون ملات و به صورت خشکه چینی. منابع: روزنامه اعتماد ملی، شماره ۶۵۸، پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۷، صفحه معماری (ص۹)
-
معماری زنان با معماری مردان متفاوت است؟ نوشته شده در اسفند ۶, ۱۳۹۷ مهرازاننویسنده 3 معماری زنان با معماری مردان متفاوت است؟ سُرور هنرور امروز، با اين پرسش مواجه هستيم : آيا معماري زنان با معماري مردان متفاوت است؟ آيا هنگام نگريستن به يك بناي معماري و يا پس از بررسي و تجزيه و تحليل آن ميتوان نتيجه گرفت كه طراح آن زن بوده است يا مرد؟ به بيان ساده تر آيا در معماري امروز فاكتورهايي مختص معماري زنان و يا مردان وجود دارد يا خير ؟ اينها پرسشهايي هستند كه در اين مقاله مورد بررسي قرار ميگيرند. در معماری امروز، انديشه و ايده آن، به يك اثر و طرح ارزش ميبخشد؛ و ايده پاسخي است براي حل مسئله موجود. بناي معماري، بدون ايده، صرفاً يك ساختمان است كه مردود است. ايده حل مسئله كه توسط معمار مطرح ميشود، در واقع از نظريه معمار كه همان نحوه كنش و واكنش او با محيط ، عناصر و فضاهاي معماري است نشأت میگیرد. و اينها همه از نگاه طراح به محيط پيرامون خود، يا به بياني بهتر از جهان بيني او سرچشمه ميگيرد . طرز تفكر و برداشت يك طراح در تجزيه و تحليل مسائل و مفروضات يك طرح معماري ارزشمند، همچون مسائل اجتماعي، روانشناختي، فلسفي، فني و هنري دستمايه ايده نهايي و كانسپت طرح است. و همه اینها متاثر از دنياي معمار و فضاي فكري و روانيای است، كه او خاص خود دارد. پس باور داشتن به متفاوت بودن دنياي مردان و زنان، لازمه اعتقاد داشتن به وجود تفاوت در معماري زنان و مردان است چرا كه انديشه يك بناي معماري از طرز تفكر ، نوع نگاه آن به محيط و جهانبيني آنان سرچشمه ميگيرد. بنا بر عقيدهاي، چيزي به نام دو دنياي کاملاً متفاوت براي مرد و زن وجود ندارد، چرا كه زن و مرد پيش از آن كه زن و مرد باشند، انساناند. انسانِ زن، و انسانِ مرد، نه زن انسانِ و مردِ انسان . شايد در رابطه با نيازهاي اوليه و لايههاي اوليه تفكر، جنسيت مطرح باشد، كه آن هم به عنوان پله نخست حركت نيازي طبيعي است، ولي در مسائل عميقتر و اساسيتر كه مطمئناً انديشه معماري نیز برگرفته از آن و همواره مرتبط با آن است، جنسيت کتار رفته و تعیینکننده نیست به طوری که ما تفكر را زاييده يك انسان داريم، صرف نظر از جنسيت او . در روند فکری آفرینش يك اثر معماري يا به طور كلي يك اثر هنري، در مرحلهای خالق عملاً كنار ميرود و اثر ارزشمند، خود گوياي مفهومي خواهدبود كه براي بيان آن وجود پیدا میکند. در این مرحله، که پیش از اقدام خالق برای آفرینش فرم یا اثر است، نه تنها جنسيت، بلكه خالق اثر نيز محو ميشود و طرح خود گوياي خویش است . البته، گاهي بعضي سلايق يا شيوههاي كاري مانند پرورش صبورانه يك ايده و رساندن آن به طرح و يا اعمال ظرافتهاي بيشتر (كه به طور عام از خصوصيات و روحيات زنانه شمرده ميشود)، به زنانه يا مردانه بودن معماري نسبت داده ميشود . از جمله پاسخها اين است كه وجود اين عناصر در شیوه معماري بسياري از زنان مبني بر عدم وجود آنها در شیوه معماري مردان و یا روحيات آنها نيست، بلكه برخي ويژگيها در روحيات بسياري از زنان به طور فطري به شكل قويتري وجود دارد و در مردان به شكل ضعيفتر (و همينطور است برخي از ويژگيهاي مردان نسبت به زنان)، كه بسياري از مردان با استمرار، آنها را پرورش داده و چه بسا در خيلي از موارد اين خصوصيات در آنها نسبت به زنان چشمگيرتر ميشود. در حقيقت سلايق، خصوصيات فردي و شخصيتي معمار، كه شيوههاي كاري او ملهم از آنهاست، عمدتاً با نوع پرورش يافتن آنها توسط معمار و محيط او شكل ميگيرد و نه جنسيت او، و اين ميتواند بيانگر اصول كلي ثابت و مشترك در روند تفكر و پرورش ايده باشد. تفاوت در لحن اما مسئله ديگري كه نميتوان آن را ناديده گرفت، اين است كه با وجود تمام اين شباهتها و اصول كلي ثابت در شيوههاي طراحي يا خلق يك اثر هنري، با پديدهاي مواجه ميشويم كه ميتوان از آن به تفاوت بيان ايده يا به عبارتي تفاوت در «لحن» ياد كرد. هر چند كه فرآيند رسيدن به جواب در طراحي يا خلق اثری هنري بنا بر آنچه پيشتر ذكر شد، برای هر دو جنسیت از مجراهاي يكساني ميگذرد و گاهي حتي از محتواي يكساني برخوردار است، اما ميبينيم كه در مرحله بيان ، گاه تفاوت بسيار فاحشی بين آثار زنان و مردان وجود دارد. براي مثال در شعر ميتوان دو اثر«زمستان است» سروده مهدي اخوان ثالث؛ و «ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد» سروده فروغ فرخزاد را در نظر آوريم. در اين دو اثر، با دو شيوه كاملاً متفاوت، در بهرهگيري از خصوصيات فصل زمستان و توصیف آنها براي بيان مفهوم مورد نظر شاعر، روبرو میشویم. توصيفات، تصويرسازيها، كاربرد كلمات، شور و احساس جاري، در يكي به شدت ملهم از خصوصيات مردانه، و در ديگري به شدت زنانهاند. همينطور، در نقاشي ميتوان از آثار خانم غزاله سينايي نام برد كه خطوط، رنگها و اشكال تابلوهایش در مقايسه با نمونههاي كار شده توسط مردان نقاش با همان محتوي و معنا، زن بودن خالق خود را با تمام وجود فرياد ميزنند . اين تفاوتِ شايد غير ارادي درلحن، گاه تاثير عميقي بر ميزان جذابيت مفهوم منتقل شده داشته و ابزار مناسبي جهت بيان سرخوردگيها و نابرابريهاي مردان و زنان در طول تاريخ و در جوامع مختلف بوده است . حال با اين پرسش مواجه ميشويم كه آيا ميتوان اين تفاوت بيان و لحن را در آثارمعماري هم به اثبات رساند؟ چرا كه در معماري با فرم سر و كارداريم. فرم در واقع همان لحن و بيان مفهوم و محتوي است به شيوه معمارانه. پس آيا ميتوان استدلال كرد جوابهاي معمارانهاي كه به يك مسئله واحد داده ميشود و به تعداد افرادي كه براي رسيدن به پاسخ آن كار ميكنند، متفاوت است، ميتواند با وجود اين تنوع در دو دسته كلي زنانه و مردانه تقسيمبندي شوند؟ منابع: روزنامه اعتماد ملی، پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۶، شماره ۵۲۸، صفحه معماری (ص۷)