جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'گسل'.
14 نتیجه پیدا شد
-
دستورالعمل ساخت و ساز در پهنه های گسلی
admin پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در دانلود آیین نامه های مختلف فارسی
دستورالعمل ساخت و ساز در پهنه های گسلی زیر نظر کمیته تدوین ضوابط گسلی آذر 99 مرکز تحقیقات راه ، مسکن و شهرسازی فایل پی دی اف در 37 صفحه منبع 2800-Faults-Criteria.pdf 2800-Faults-Criteria.pdf-
- گسل
- ساخت و ساز در پهنه گسل
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
زلزله شناسی از نگاه زمین شناسی
admin پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در فایلهای آموزشی تخصصی غیردانشگاهی مهندسی عمران
زلزله شناسی از نگاه زمین شناسی فایل پی دی اف در 61 صفحه برخی مطالب در این فایل : علل پیدایش زلزله ساختار داخلی زمین تعریف گسل انواع گسل ها کانون و عمق زلزله موج های لرزه ای ساز و کار ژرفی زمین لرزه جهت پذیری زلزله (Directivity ) مقیاس زمین لرزه اندازه گیری زمین لرزه منبع زلزله شناسي.pdf-
- زلزله شناسی
- زلزله شناسی از نگاه زمین شناسی
- (و 8 مورد دیگر)
-
پیش نویس ضوابط ساخت و ساز در پهنه های گسلی کلان شهرها
admin پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در دانلود آیین نامه های مختلف فارسی
پیش نویس ضوابط ساخت و ساز در پهنه های گسلی کلان شهرها مرکز تحقیقات راه ، مسکن و شهرسازی وزارت راه و شهرسازی فایل پی دی اف در 18 صفحه منبع 4_5965236487791314047.pdf-
- ساخت و ساز در پهنه گسل
- پهنه گسل
-
(و 4 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
توضیحی مختصر در مورد فوکال مکانیسم زلزله، حل صفحه گسلی
admin پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات تخصصی گرایش زلزله
توضیحی مختصر در مورد فوکال مکانیسم زلزله، حل صفحه گسلی علی بیت اللهی منبع حل صفحه گسلي.pdf- 1 پاسخ
-
- fault plane solution
- focal mechanism solution
- (و 6 مورد دیگر)
-
گفتگوی دکتر ناطقیالهی با خبرآنلاین در ارتباط با: حریم گسل و نگاه به واقعیتها در تدوین قوانین فیلم به مدت تقریبی 5 دقیقه منبع دانلود از پیوست HEERAD-96-11-23.mp4
-
- فریبرز ناطقی الهی
- خبرآنلاین
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
زلزله تهران؛ پیش یا پسلرزه - دکتر مهدی زارع کمتر از ٤٨ ساعت از یادداشت نگارنده در روزنامه «شرق» ٢٧/٩/٩٦ درباره روند لرزهخیزی در کشور و بحثی درباره تغییرات احتمال رخداد زلزلهها و همچنین زلزلههای با بزرگای بیش از هفت، زمینلرزه تهران رخ داد. زمینلرزهای با بزرگای ٥,٢ در غرب استان تهران، در ساعت ٢٣:٢٧ چهارشنبه ٢٩/٩/٩٦ که متأسفانه موجب کشتهشدن دو نفر و حدود ٣٠ مجروح و هراس و اضطراب حدود یکچهارم جمعیت کشور شد. کانون زلزله در نزدیکی مهمترین پهنه جمعیتی کشور قرار داشت. بلافاصله بعد از رخداد زمینلرزه ٢٩ آذر اظهارنظرهای مختلفی مبنی بر تبعات رخداد چهارشنبهشب و تلاش برای ارزیابی احتمال یک رخداد بعدی آغاز شد. نتایج اولیه ارزیابیهای نگارنده نشان داد که گسل مسبب این رخداد گسل ماهدشت-جنوب کرج است و با سازوکاری امتداد-لغز و در ژرفای حدود ١٥ کیلومتر گسیخته شده است. سازوکار آن مشابه سازوکار گسل شمال تهران (که قطعه گسل مجاور شرقی آن است) و گسل جنوب اشتهارد و گسل ایپک است که بهترتیب در سوی غربی آن قرار دارند. بعد از رویداد زمینلرزه با بزرگای ٥,٢ سطح تغییرات تنش در دو سوی شرقی و غربی گسل یادشده بالاتر رفته، بنابراین اگر گسلهای مجاور در وضعیت گسیختگی و آماده به جنبایی باشند، این تغییرات تنش میتواند به القای رخداد زمینلرزه مهمی با بزرگای تا حدود حداکثر ٧.٥ در آنها بینجامد. بازه زمانی کوتاهی که برای این تحولات میتوان در نظر گرفت از حدود دو تا ١٦ هفته پیشِروست و افزایش احتمال یک زمینلرزه هفت یا بالاتر را میتوان از ١٥ تا ٢٥ به سطح ٥٥ تا ٦٥ درصد ارزیابی کرد. این کاری است که با تحلیل آماری دادههای لرزهخیزی موجود و بر پایه رخداد زمینلرزه ٢٩ آذر ٩٦ و پسلرزههای آن انجام شده است. البته این رخداد با اظهارنظرهایی همراه شد که با ادعای تشخیص عدم فعالیت روی گسل شمال تهران و عدم مشاهده لرزهخیزی و عدم امکان فعالیت جدید روی این گسل همراه شد. این در حالی است که رخداد زلزلههای متوالی بعد از رویدادهای متوسط (با بزرگای پنج) را میتوان در زلزلههای ١٦ و ١٧ اردیبهشت ١٣٠٩ سلماس، ٩ و ١٠ شهریور ١٣٤٧ دشت بیاض و فردوس در ایران، ٢٦ مرداد ١٣٧٨ ایزمیت و ٢٤ آبان ١٣٧٨ دوزجه ترکیه، ٢٩ شهریور ١٣٧٨ چیچی تایوان، ١٤ و ٢٨ مرداد ٨٢ (با بزرگای متوسط) و سپس ٥ دیماه ١٣٨٢ بم و ٢٦ مرداد ١٣٩٣ مورموری ایلام و پنجم اردیبهشت ١٣٩٤ نپال و مثالهای متعدد دیگر نشان داد. لازم به یادآوری است که گسیختهشدن یک گسل فعال که مدتی در سکوت و نبود لرزهای به سر برده است، قبلا نیز تجربه شده، مثلا میتوان به زلزله ١٠ اکتبر ١٩٨٠ الاصنام الجزایر اشاره کرد که تیمی فرانسوی-الجزایری از یک سال قبل روی گسل الاصنام مشغول برداشت میدانی با شبکه لرزهنگاری بود و حتی یک زمینلرزه از این زمینلرزه در بازه یکساله یادشده ثبت نشد تا اینکه در ساعت ١٣:٢٥ بعدازظهر دهم اکتبر ١٩٨٠ زمینلرزهای با بزرگای ٧,٢ موجب حدود پنج هزار کشته و ٩٠٠٠ مجروح شد. بنابراین دیدهنشدن هیچ زمینلرزهای روی گسل شمال تهران نیز تضمینی برای عدم رخداد زلزله یا عدم تحریک یا عدم امکان القای گسیختگی در آن نیست. البته بعضی نظرات که به نظر میرسد مبنای بعضی تصمیمگیریهای رسمی هم هستند، درباره عدم احتمال رخداد زمینلرزه بعدی در این چندروزه مشاهده شد. بدیهی است تحصیلات مرتبط و همچنین اطلاعات و دانش و پژوهشهای انجامشده مرتبط قبلی نزد فرد مدعی در زمینه تخصصی ارزیابی خطر زلزله و علم و آگاهی از روشهای علمی و جزئیات این علم پیشنیاز معتبر دانستهشدن چنین اظهارنظرهایی است. بدیهی است هر فردی حتی اگر عضو هیئت علمی باشد و در یکی از زمینههای مرتبط با علوم زمین یا مهندسی مدرکی داشته و کارهایی از سر علاقه یا تفنن یا دلسوزی در زمینههای مرتبط با احتمال رخداد زلزله کرده باشد، آزاد است در هر زمینهای کار یا اظهارنظر کند، ولی به استنتاج و نتایج این افراد نمیتوان اتکا کرد. ادعای اینکه رخداد ٢٩/٩/٩٦ پیشلرزه نبوده، نیز مشابه ادعای پیشبینی قطعی زلزله بعدی و به همان اندازه غیرعلمی است. همه زلزلههای طبیعی با ویژگیهای مشخصی رخ میدهند و هیچ زلزلهای مشخصات ویژه و علامتی بهعنوان پیشلرزه یا پسلرزه ندارد. این گسل، گسل ماهدشت- جنوب کرج، تاکنون زلزله شناختهشده قبلی نداشته است و هر ادعایی مبنی بر اطلاع از زلزله قبلی آن نشان از عدم اطلاع از گسل مسبب دارد. پیشبینی و اعلام اطلاع از عدم رخداد بعدی نیز بیمعنی و غیرعلمی است و هرگز نباید به چنین گزارههای غیرعلمی اعتماد کرد. اظهارنظر درباره اینکه با رخداد این زلزلههای کوچک و متوسط انرژی زمین تخلیه شده و دیگر زمینلرزه مهمی رخ نخواهد داد به همان اندازه غیرعلمی، ناآگاهانه و غیرمعتبر است. شرط اول مدیریت کاهش ریسک زلزله در تهران، پذیرش واقعیت و توجهکردن به علم به جای پرداختن به شبهعلم است. * استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله کمتر از ٤٨ ساعت از یادداشت نگارنده در روزنامه «شرق» ٢٧/٩/٩٦ درباره روند لرزهخیزی در کشور و بحثی درباره تغییرات احتمال رخداد زلزلهها و همچنین زلزلههای با بزرگای بیش از هفت، زمینلرزه تهران رخ داد. منبع
-
رئیس مرکز تحقیقات مسکن: هنوز گسل ماهدشت فعال است
admin پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اخبار عمرانی
رئیس مرکز تحقیقات مسکن: هنوز گسل ماهدشت فعال است رئیس مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی اعلام کرد: با توجه به اطلاعات دستگاههای شتابنگار و لرزهنگار، گسل ماهدشت همچنان فعال و منطقه زلزلهزده هنوز لرزهخیز بوده و به ثبات نرسیده است.به گزارش روز جمعه ایرنا از پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، «محمد شکرچی زاده» با اعلام نتایج جلسه مشترک مرکز تحقیقات با سازمان زمینشناسی، موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران و پژوهشگاه بینالمللی زلزله و مهندسی زلزله در رابطه با زلزله اخیر تهران و البرز، اظهارکرد: توصیه ما به شهروندان استانهای البرز و تهران این است که کماکان هوشیاری خود را حفظ کنند. وی تاکید کرد: پایش دادهها و برداشتها به طور مستمر انجام می شود و نتیجه حاصل از برداشتها در روزهای آتی به اطلاع عموم شهروندان خواهد رسید. رئیس مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی با تاکید بر این که هوشیاری مردم، بهترین کاری است که باید آن را جدی گرفت، خاطرنشان کرد: امیدواریم مردم با بلوغی که دارند و در زلزله چهارشنبه شب تهران و البرز آن را ثابت کردند، کماکان بتوانیم وضعیت موجود را حفظ کنیم تا روزهای پرخطر حاصل از زلزله سپری شوند. شکرچیزاده اظهارنظر کلی در مورد اینکه آیا وقوع زلزلهای درپیش است یا خیر، به نتایج حاصل از دستگاههای شتابنگار برای رکود پسلرزههای احتمالی آتی در روزهای آینده موکول کرد و گفت: با توجه به سابقه تاریخی زلزلههایی که درمنطقه البرز و تهران درسالیان گذشته رخ داده، برداشت کلی این است که روزهای انتظار و سپریکردن بحران حاصل از زلزله احتمالی ممکن است طولانی شود. وی افزود: باید صبور باشیم و ارایه نتیجه نهایی را به برداشتهایی که در روزها و هفته آتی از دستگاههای شتاب نگار میگیریم، موکول کنیم. به گزارش ایرنا، زمین لرزهای به بزرگی 5.2 ریشتر ساعت 23:27 دقیقه چهارشنبه شب 29 آذرماه تهران را لرزاند، زمینلرزهای با عمق 7 کیلومتر که کانون آن در مرز استان تهران و البرز و در 3 کیلومتری ملارد در غرب استان تهران و هفت کیلومتری مشکین دشت در استان البرز و 9 کیلومتری شهریار استان تهران بود و البته در استانهای گیلان، البرز، قم، مرکزی و قزوین احساس شد. بر اثر این زمین لرزه که بیشتر در غرب استان تهران احساس شد، خطوط تلفن برخی مناطق تهران و کرج اختلال ایجاد شد و مردم سراسیمه و وحشتزده به خیابان ها هجوم بردند و بسیاری این شب تقریباً سرد را تا صبح در خودروهای خود سپری کردند. منبع -
زلزلهِ فساد در سیستم معیوب ساختوساز سرپوش اقتصادی - مسکن مهر بی پدر و مادر بود- رضا نحوی ـ یکشنبه شب گذشته زمینلرزهای قوی به اندازه ۷.۳ ریشتر غرب ایران را لرزاند که بیش از ۴۴۰ کشته بر جای گذاشت و هزاران نفر را روانه بیمارستانها کرد. در همین رابطه یک روز پس از آن که اسحاق جهانگیری بیشترین خانههای قربانی زلزله اخیر را متعلق به مسکن مهر دانست، رئیس سازمان نظام مهندسی ایران خبر داد که این سازمان «هیچ نظارتی» بر ساخت این پروژه نداشته است. در همین رابطه، به سراغ مهندس احمدرضا سرحدی، عضو پیشین سازمان نظام مهندسی رفتیم تا از ایشان درباره دلایل گسترده بودن ابعاد فجایع طبیعی در ایران در حوزه ساختوساز و مسکن بپرسیم. او به «همدلی» گفت: واقعه زلزله تاسفآور غرب ایران واقعیتی تلخ و گریزناپذیر است؛ چراکه کشورمان روی گسلهای زلزله قرار دارد و گریزی از آن نیست و هر چند وقت یکبار اتفاق میافتد. بنابراین ما باید ساختمانهایی داشته باشیم که در مقابل این حوادث طبیعی مقاوم باشد. در ادامه مشروح این گفتوگو از نظرتان میگذرد: فاجعه زلزله غرب کشور بار دیگر ما را متوجه نقصهایمان در بخشهای زیربنایی و زیرساختی کشور کرد. بفرمایید چرا در ۴۰ سال گذشته دست به صنعتیسازی در بخش ساختوساز نزدهایم؟ آنچه ما شاهدش هستیم، کمتوجهی مسئولان به مسئله سلامت و مقاومت ساختمانها و ایمنی آنها است.سالهای سال است که کارشناسان هشدار میدهند که ساختمانها را با ایمنی بالا بسازید اما کدام گوش شنوا؟ سال ۶۸ که زلزله رودبار آمد، از آن موقع که آییننامه ۲۸۰۰ در راستای مقاومسازی ساختمانها تصویب شد، در ابتدا یکسری کارهای اصولی انجام شد ولی مانند سایر برنامهها رها شد. اگر از آن موقع تاکنون، ساختمانها را براساس آییننامههای دارای پشتوانه فنی و کار کارشناسی مثل آییننامههای مربوط به زلزله و آییننامه ۲۸۰۰ بنا میکردیم، یعنی دست به صنعتیسازی در حوزه ساختمان میزدیم و با مصالح مناسب، نظارت و اجرای مناسب انجام میدادیم، در حال حاضر با این ابعاد از فاجعه مواجه نمیشدیم. شاید ۸۰ درصد از ساختمانهای ما در مقابل زلزله مقاوم بودند ولی باید بپذیریم که کوتاهی شده است. از علل و ریشههای این سهلانگاری بگویید. قانون نظام مهندسی در سال ۱۳۷۴ تصویب و ابلاغ شد. از آن سال الزام شد که تمام ساختوسازهای شهری باید تمام قواعد ملی ساختمان را رعایت کرده و بایستی سازندگان دارای صلاحیت فنی باشند، کارگران باید ظرف ۱۰ سال باید تماماً مهارت فنی و آگاهی پیدا کرده و کارت مهارت فنی اخذ میکردند. مصالح باید استاندارد قابل قبول میبود. همه این مسائل بر روی کاغذ ذکر شده اما در عمل شاهد پروسه و سیکلی معیوب بودهایم. سه عامل مهم در بخش ساختوساز وجود دارد، نظارت، اجرا و مصالح است. از تیرچه و ستون تا آهن و... همه باید استاندارد باشد. خوب میدانیم هیچ کنترلی بر استاندارد مصالح وجود ندارد. من به شما عرض میکنم که نه در تولید بتن کنترلی وجود دارد نه در تولید آهن نظارتی هست؛ ما آهنی وارد میکنیم که با چکش میشکند. خوب این مصالح بدون هیچ کنترلی در انبوهی از ساختمانهای شهری و روستایی مورد استفاده قرار میگیرد و مابقی مصالح دیگر هم هیچگونه استاندارد مشخص و قابل قبولی ندارند. بعد از آن به اجرا کننده میرسیم. برفرض اینکه مصالح استاندارد به دست پیمانکاران میرسد، آنها باید اجرایی مناسب داشته باشد. فاجعه اینجاست که ما مجری دارای صلاحیت نداریم. این را براساس واقعیت موجود به شما میگویم، ۹۰ تا ۹۵ درصد از ساختمانهای پایتخت، بدون مجری ذیصلاح در حال ساخت است. مجری ذیصلاح یعنی کسی که صلاحیت ساختوساز داشته باشد. ما فقط با بساز و بفروشی یا به بیان عامیانه «بساز و بندازی» مواجهیم. یک روز پس از آنکه معاون اول رئیسجمهور ایران بیشترین خانههای قربانی زلزله اخیر را متعلق به مسکن مهر دانست، رئیس سازمان نظام مهندسی ایران خبر داد که این سازمان «هیچ نظارتی» بر ساخت این پروژه نداشته است. در این باره بفرمایید؟ ابعاد فاجعه فراتر از این حرفهاست. مهندس ناظر حتی در جاهایی هم که حضور دارد هم حضورش خنثی است؛ یک سیستم معیوبی نیاز به مهندس ناظر را بیمعنی کرده است. بگذارید تا با ضلع دیگر حوزه مسکن یعنی نظارت این موضوع را شرح دهم. قانونگذار در قانون نظام مهندسی کنترل ساختمان را به عهده سازمان نظام مهندسی گذاشته است؛ این در حالی است که این سازمان هیچگونه قدرتی ندارد که اولاً ناظرش بخواهد جلوی این کار را بگیرد، ثانیاً اینکه اگر هم ناظری بخواهد کارش را درست انجام دهد، با موانعی اساسی برخورد میکند. مهندس ناظر که پلیس ساختمان نیست. مهندس ناظر فقط میتواند گزارشش را به شهرداری و پلیس ساختمان ارائه کند. شهرداری ابداً هیچگونه علاقهای ندارد که جلوی ساختمان را از نظر استحکامی بگیرد. اگر به گزارش مهندس ناظر توجهی میکند، صرفاً از باب تعلقات معماری است. یعنی آنجایی که اضافه بنایی هست، تغییر کاربردی وجود دارد و... بلافاصله وارد میشود؛ چرا؟ چون از قِبَل ورود به خاطر اضافه بنا میتواند درآمدی کسب کند. چرا شهرداری به اصول مقاومسازی و زیرساختی ساختمان بیتوجه است؟ به دلیلی این است که شهرداری، مهندس ناظر را مزاحم میداند. شهرداری نمیخواهد که مهندس ناظر مدام به مالک گیر بدهد یا بخواهد کار ساختوسازش را تعطیل کند. شهرداری میخواهد مالک هرطور که دلش میخواهد، ساختمانش را بسازد و مشخص است وقتی حضور مهندس ناظر در ساختوساز کمرنگ میشود، تخلفات زیادی انجام میشود. اینگونه باز شهرداری با اخذ جریمه از مالک منتفع میشود و این سیکل معیوب به شکلی دایرهوار ادامه مییابد. خوب این نظام معیوب و عدم همکاری شهرداری با نظام مهندسی باعث شده که نظام مهندسی مایوس شود. در حال حاضر نظارتهایی که در سطح کشور و پایتخت داریم، نظارتهای صوری است و واقعی نیست و هیچکس برای نظارت واقعی و مهندسی، اهمیتی قائل نیست. نه بساز و بفروش میخواهد مهندس ناظر سر کارش باشد و نه شهرداری و متاسفانه نظام مهندسی هم به این وضع عادت کرده است. البته این را هم بگویم که قوانینی که در وزارت راه و شهرسازی مطرح شده و به تصویب رسیده، ناکارآمد است؛ قواعدی است که صوریکاری را تقویت میکند. به بیانی دیگر، نظام کاغذبازی و بورکراتیک موجود هم باعث بازتولید بیشتر صوریکاری و نظارتهای غیرواقعی شده است. پس میبینید ما با سیستمی که در لایههای مختلفش ناکارآمد و دچار اخلال است، مواجهیم. و من تلاش میکنم این سیستم را تا حد امکان برای شما ترسیم کنم تا بفهمیم که چرا به فاجعه ساخت پروژه مسکن مهر در بخش دولتی و ساختوسازهای غیرفنی در بخش خصوصی رسیدهایم. برای مثال در شرایطی که کار ساختوساز خوابیده و شرکتهای زیادی هم وجود دارند، در آنی به شرکتی گفته میشود شما یک میلیون مترمکعب ظرفیت کار دارید؛ مشخص است نوعی رقابت ناسالم بین شرکتهای ساختوساز شکل میگیرد. همینطور این رقابت ناسالم بین مهندسان هم ترویج میشود. رقابت ناسالم مهندسان یعنی اینکه به میل سازنده و بساز بفروش، با گرفتن پول کمتری بحث نظارت را هم به شکلی صوری پیش ببرند. شما یک سیستم معیوب را بهخوبی ترسیم کردید. حالا این وضعیت معیوب و این همدستی فراقانونی چند ضلع ساختوساز، مثل شهرداری وازرت راه و شهرسازی و پیمانکار، در نهایت منجر به فاجعهای در ابعاد ملی میشود که نمود عینی آن را در پروژه مسکن مهر میبینیم. مشخصاً در ارتباط با مسکن مهر و خساراتی که در چند روز گذشته به بار آمده بفرمایید. آنچه من شرح دادم، بیشتر به وضعیت کلی بخش خصوصی در ساختوسازهای شهری برمیگردد. حالا از این زیباتر، به مسکن مهر میرسیم. مسکن مهر همین نظارت صوری را که درباره بخش خصوصی گفتم هم نداشته است. ببینید عمق این فاجعه تا کجا بوده که سازمان نظام مهندسی میگوید بر مسکن مهر نظارتی نداشته است. همین مجری اسمی را هم نداشته است. سازنده بساز و بفروش بخش بخش خصوصی برای اینکه بتواند ساختمانش را راحتتر و با پول بیشتری بفروشد، بالاخره سعی میکند استانداردها را هرچند اندک، رعایت کند. مسکن مهر این کمترین اقدام را هم ندارد. یعنی کمترین اصول اخلاقی و وجدانی هم رعایت نشده است. مسکن مهر یک مسکن بیپدر و مادری بوده که هیچ متولیای نداشته است. و اینگونه شد که یک عده آدمهای بیانصاف و فرصتطلب، با استفاده از بنجلترین مصالح برای ارزان تمام کردن قیمت نهایی مسکن، و با استفاده از نیروی انسانی ناکارآمد و فاقد شناخت و بیهیچ نظارتی، ساختمانهایی را ساختند که به نام مسکن مهر میشناسیم. ابعاد فاجعهآمیز بودن این طرح فراتر از این حرفهاست که در این گفتوگو مجالش نیست. تنها اینکه ساخت این مسکنها و حرفهای حماسی متولیان مسکن مهر، یک وضعیت گروتسک را ایجاد کرده که هم تراتژدی و هم مضحک است. مثلاً یکی از مسئولان وقت گفته بود این مسکنها در برابر هشت ریشتر زمینلرزه مقاومت دارند. برای فرو ریختن این شبهمسکنها اصلاً نیازی به زلزله نیست. الآن در همین ۲۰ کیلومتری شهر تهران در پیشوای ورامین، ۲هزار و ۷۰۰ واحد مسکن مهر ساختند، بیآنکه زلزلهای بیاید، بادی بوزد یا طوفانی بیاید، در زمین فرو رفته است. یکی میگوید این نشست به دلیل فاضلاب است، دیگری میگوید به علت اینکه خاکش را درست آزمایش نکردند، دیگری میگوید نشست زمین است، مصالحش نامناسب بوده ولی آنچه در نهایت وجود دارد، اینکه ۲هزار خانواری که در این خانههای قوطیکبریتی زندگی میکردند، الآن آواره شده و ساختمانهایشان بدون اینکه یک ریشتر زلزله در کار باشد، کج شده و احتمال فروریزی دارند. نهادهای مرجع لرزهنگاری بینالمللی هشدار دادهاند که ایران به خاطر قرار داشتن روی گسلهای فراوان، امکان دارد در معرض زلزلههای بزرگ دیگری قرار دارد. از سویی با چنین وضعیت وخیم زیرساختی در حوزه مسکن و سایر بخشها که شما بیان کردید، مواجهیم. این اتفاق اگر در تهران بیفتد، بیتردید فاجعهای بزرگ اتفاق خواهد افتاد. در چنین وضعیتی نمیتوان به گذشته برگشت. آیا راهکاری برای کنترل این بحران پیش از وقوع فاجعهای در ابعاد عظیمتر، مثلاً در کلانشهرها، وجود دارد؟ فکر میکنم استفاده از ضربالمثل معروف «جلوی ضرر را از هر جایی بگیری منفعت است» در اینجا کاربرد داشته باشد. درست است، نمیتوان عقربههای ساعت را به عقب برگرداند، به زمانی که آن آییننامه مهم تصویب شد ولی میتوان جلوی سودجویی را در بخش مسکن گرفت. یکی از ریشههای اصلی وقوع چنین بحرانهایی در سطح کلا،ن سودجویی در حوزه ساختوساز است. سودجویی بساز و بفروشها، سودجویی شهرداری که قوانین را به فروش گذاشته است، باید جلوی اینها را گرفت. بسیاری از برجهای تهران از شمالغرب گرفته تا شرق، روی گسل زلزله قرار دارند. از سعادتآباد بگیر تا اقدسیه و... بُعد تراژیک ماجرا آنجاست که متولیان میدانستند این برجهای گرانقیمت، قرار است روی گسل ساخته شوند. باوجود اینکه ممنوع بوده اما شهرداری برای سودجویی بیشتر اجازه ساخت داده است. شما میگویید چه باید کرد؟ ساختمان را که نمیشود تخریب کرد. میلیارد میلیارد قیمت این ساختمانهاست. در حال حاضر ۲۰۰ سال آز اخرین زلزله تهران میگذرد و هرچه از زمان آخرین زلزله بگذرد، پتانسیل زلزله جدید بیشتر میشود. ازاین نظر، زلزله تهران اگر اتفاق بیفتد، مطمئناً بالای هفت ریشتر خواهد بود. گسلهای تهران مثل نارنجکهایی هستند که هرآن ممکن است ضامنهایشان کشیده و انفجاری بزرگ ایجاد کنند.در چنین شرایطی با حجمی عظیم از ویرانی و تباهی مواجه خواهیم شد. میخواهم بگویم هرچند شاید دیر شده باشد، همانطور که کارشناسان غربی هم در پژوهشی درباره تهران اعلام کردند که دیگر نمیتوان برای تهران کاری انجام داد، اما به نظرمن کورسوهایی از امید وجود دارد، اگر ارادهای برای تغییر در بین مسئولان وجود داشته باشد. مشخصاً باید چه اقدامی صورت گیرد؟ در وهله اول از همین امروز دولت و شهرداری، با بازتعریف مجدد قوانین و برطرف کردن خلاهای قانونی جلوی بسازوبفروشیهای تماماً سودجویانه را بگیرند. این نیازمند این است که ورای منافع حزبی و گروهی و سازمانی به منافع ملی بیندیشیم. باید این وضعیت معیوب، این سیکل ناقص و فسادانگیز متوقف شود. از طرفی باید تهران را تا حدود زیادی سبک کرد.ببینید اگر در تهران زلزله بیاید، فاجعه تنها در میزان تخریب زلزله نیست؛ بلکه شرایط بعد از آن است. اگر خداییناکرده زلزله بیاید، به نظر من هرکس در دم فوت کند، نفع کرده است. چراکه اگر زنده بماند، با حجم عظیمی از آتشسوزی و آوارهای دهطبقه فرو ریخته در کوچههای باریک، فاضلاب روآمده و... مواجه خواهد شد که تباهکننده جسم و روح است. شما حساب کنید آواربرداری بم چه مدت طول کشید؟ ساختمان پلاسکو در تهران فرو ریخت و آواربرداریش دو هفته به طول انجامید. حالا شما حساب کنید خیابانها تخریب شود، کوچهها بسته شود و... . حتی تصورش هم وحشتناک است. منبع
-
اطلاعاتی در مورد گسل پردیسان در اطراف برج میلاد
admin پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات تخصصی گرایش زلزله
اطلاعاتی در مورد گسل پردیسان در اطراف برج میلاد گزارش در 3 صفحه منبع دانلود از پیوست Milad_fault.pdf-
- گسل پردیسان
- گسل اطراف برج میلاد
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
دکتر فریبرز ناطقیالهی : علم اثباتشده موجود میگوید تهران در زلزله از بینمیرود .
goldengate پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اخبار عمرانی
گسلها فرقی ندارد، بزرگترین فاجعه ۳قرن اخیر در زلزله تهران رخمیدهد علم اثباتشده موجود میگوید تهران در زلزله از بینمیرود | تصوری تلخ از شهر پس از زلزله به نقل از : خبر آنلاین > جامعه > شهری بنیانگذار مقاومسازی و مدیریتبحران زلزله در ایران میگوید: من وقتی چشمانم را می بندم چنین تصویری را تجسم میکنم؛ بیشتر ساختمانها ریختهاند، شهر پر است از کشتهها و زخمیها، آتش شهر را فراگرفته، این آتش در حال سوزاندن بقیه شهر است، نه سیستم آبی وجود دارند نه سیستم برقی، نه حمل و نقل و... تا چند روز بعد هم نمیشود به افراد دسترسی پیدا کرد. امید کریمی، نیو صدر: پلاسکو در روز پایانی دیماه ۹۵ ویران شد؛ ۲۲ کشته برجا گذاشت و امکانات امدادی پایتخت را به چالش کشید. چالشی که نشان داد پرجمعیتترین شهر ایران، در برابر بحرانها، ناتوان است. هرچند که پیش از آن انفجار شهران هم دراین باره گوشزد کرده بود. اما پلاسکو، نقطه پایانی بر همه خوشباوریها درباره ایمنی پایتخت و تواناییها درباره بحرانهای اینچنینی بود. بحرانهایی که ظاهرا در زلزله احتمالی تهران به اوج خود میرسد. پیشبینیهای نگرانکنندهای درباره دقایق و روزهای پس از زلزله تهران وجود دارد و البته کسی آنرا جدی نمیگیرد. اما دکتر فریبرز ناطقیالهی، معاون پیشین پژوهشی پژوهشگاه بین المللی زلزله و رییس پژوهشکده مهندسی سازه، بنيانگذار مقاوم سازی و مديريت بحران زلزله، رییس پيشين انجمن مهندسي زلزله ايران و استاد نمونه كشور در مهندسي سازه، زلزله و مديريت بحران، معتقد است فاجعه انسانی سه قرن اخیر، در زلزله تهران رقم میخورد. با این تحصیلکرده دکترای مهندسی سازه از دانشگاه کلمبیای آمریکا و فوق تخصص در مقاوم سازی از مرکز اروپایی زلزله و دانشگاه اکسفورد و ویسکانسین آمریکا در کافه خبر درباره زلزله تهران، برخی شایعات و البته بدبینیها نسبت روزهای پس از زلزله پایتخت ایران گفتگو کردیم. او معتقد است باید همه واقعیتها درباره فاجعهای که پس از زلزله تهران بوجود میآید را بیان کرد، شاید ترسی که بوجود میآورد، تلنگری به مردم و مسئولان باشد. مشروح گفتگوی خبرآنلاین با دکتر فریبرز ناطقیالهی را در ادامه میخوانید؛ صحبت هایمان را از ماجرای اخیر شروع کنیم؛ گفته شد تهران در شهرک غرب، سعادت آباد، گیشا و ... مناطقی که جمعیت زیادی دارند یک گسل جدید دارد. آیا چنین چیزی درست است و باید از این گسل بترسیم؟ و اینکه آیا گسلهای دیگر مناطق تهران هم به همین میزان خطرناک هستند؟ ببینید اول باید چند فرض را قبول کنیم؛ خود تهران که وسعتی نزدیک به 50 کیلومتر در 50 کیلومتر دارد، پهنه ای پر از گسل است، هیچ تفاوتی نمی کند که فکر کنیم در غرب تهران گسلهای کمتری وجود دارد یا در شرق تهران. از سوی دیگر به دلایل گوناگونی برخی از این گسلها برای ما شناخته شده است و می توانیم روی نقشهها خط آنها را رسم کنیم، خط خیلی از گسلها را هم نمی توانیم رسم کنیم اما میدانیم وجود دارند. اما چیزی که برای ما مهندسهای زلزله مهم است، پتانسیل لرزه زایی گسل است که میتواند زلزله برای ما ایجاد کند، ما از شمال تا جنوب و شرق تا غرب تهران بزرگ دارای گسلهای فعال هستیم؛ 2 یا 3 گسل در جنوب وجود دارد، یک گسل بسیار بزرگ که حدود 400 کیلومتر است در شمال وجود دارد و ... گسلهای دیگری هم شناسایی شده و حتی در برخی از مطالعات گفته شده 60 گسل فرعی در تهران وجود دارد؛ یعنی حدود 6 گسل اصلی و 60 گسل فرعی در تهران وجود دارد. ما باید فرض کنیم که زیر تهران بزرگ پر از گسل فرعی و اصلی است و اگر یکی از این گسلها فعال شود میتواند روی بقیه گسلها هم تاثیر بگذارد و آنها را هم دچار مشکل کند. پس برای من به عنوان مهندس سازه در عمل هیچ تفاوتی نمی کند که گسل جنوب حرکت کند یا گسل شمال، برای اینکه با حرکت هر یک از این گسل ها شتاب هایی بزرگي ایجاد میشوند. ممکن است این شتاب ها مقداری کم یا زیاد شود ولی چون شتابها بزرگ هستند به شکل وحشتناکی روی ساختمانها تاثیر میگذارند. یعنی در هر حالتی شتاب زلزله تهران بالا است؟ بله، در زلزلهای که در پایتخت باید رخ دهد، شتاب زلزله بالا است. به چه مقدار؟ ببینید از زلزلهای که ما پیشبینی کردهایم و دوره بازگشتش158 سال است، الان بیش از 200 سال گذشته. به این معنی که اگر ما 50 سال پیش انتظار زلزله 7.1 ریشتری داشتیم الان باید منتظر زلزله 7.3 ریشتری باشیم که انرژی ای بیش چند ده برابر بمب اتمی هيروشيما آزاد می کند. چرا شدت زلزله احتمالی افزایش پیدا کرده؟ برای اینکه زلزله در دوره بازگشتش رخ نداده، بر اساس مطالعات آماری و احتمالاتی وقتی زلزلهای در دوره بازگشتش رخ نمیدهد اصطلاحا ریشتر آن افزایش پیدا میکند. آیا این زلزله احتمالی برای همه مناطق تهران خطرناک است؟ یا بستگی به گسلی که حرکت میکند شرایط تغییر میکند؟ هر کدام از این گسلها تهران حرکت کند روی بقیه گسلها هم تاثیر میگذارد، پس تمام شهر تهران از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق آسیبپذیر است، حال برخی از مناطق که به کانون زلزله نزدیکتر هستند بسیار آسیبپذیر میشوند، برخی مناطق کمتر. ولی این کمتر به معنای ایمنی نیست، چون ساخت و ساز در کل تهران ساخت و سازی نیست که برای زلزله طراحی شده باشد. باید قبول کنیم این نگرانی که گسل شمال حرکت کند یا گسل جنوب حرکت کند یا گسلی که می گویند جدید پیدا شده حرکت کند بیهوده است. این گسل هم جدید نیست، سالها است نشانههایی از آن دیده شده. چه نشانه هایی؟ هنگامی که برج میلاد داشت ساخته میشد این گسل کاملا مشهود بود و از کنار برج میلاد میشد گسل را دید. حتی آن زمان در جلسهای که با متخصصین کانادايي داشتیم، من از آنها سوالی درباره این گسل پرسیدم و راست یا دروغ گفتند این گسل را در گزارش هایشان دیدهاند. البته تصور من هم این است که این گسل را دیدهاند چون نمیشود گسلی در 5متری جای پر اهمیتی وجود داشته باشد و آن را در طراحی ندیده باشند. پس این گسل زیر برج میلاد و محدوده بین بزرگراه همت و حکیم، جدید نیست و جدید شناخته نشده است. شاید خواستهاند این بحث را یک مقدار پر رنگ تر کنند تا بتوانند از آن بودجه بگیرند و مطالعات دقیقتر و بهتری روی آن انجام دهند. برای من مهندس زلزله تفاوت زیادی بین این گسل ها نیست و با آمدن زلزله کل تهران درگیر یک مصیبت میشود. می گویید کل تهران، این یعنی ما هر ساخت و سازی در تهران انجام دهیم آسیبپذیر است و هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم؟ یعنی الان نباید بگوییم چه مناطقی آسیبپذیرتر هستند و باید بگوییم با یک زلزله کل تهران تخریب میشود؟ ببینید تخریب یک پارامتر پیچیده است و به عوامل مختلفی مثل شتاب زمین، شتاب زلزله، محتوای فرکانسی زلزله، بزرگی زلزله، نوع خاک و نوع ساخت و ساز مرتبط است. وقتی همه این شاخصها را کنار هم قرار دهیم و میبینیم وضعیت کل تهران آسیبپذیر است، این آسیبپذیری در برخی مناطق بیشتر و در برخی مناطق کمتر است. ولی در هر حال با توجه به پارامترهایی که تعریف شده کل تهران یک مجموعه آسیبپذیر از نوع بسیار بالا است. تهران به چه میزان آسیبپذیر است؟ تا جایی که من اطلاع دارم، گفته میشود اگر یک هرم داشته باشیم که ده پله داشته باشد و نوک پله به معنای بدترین لرزه خیزی در جهان باشد، دومین پله از بالا متعلق به تهران است یعنی شرایط تهران بسیار زلزله خیر و بسیار وحشتناک است. حدیثی وجود دارد که درستی و نادرستی آن را نمیدانم ولی به شکل عجیبی 1200 سال پیش بحثی درباره فرو رفتن تهران وجود داشته و مطالعات علمی جدید ما هم این را نشان میدهد. این نشان میدهد که همه اینها اتفاقی نیست. حال برای کسانی که حرفهای ما را باور ندارند، شاید این حدیث پاسخ خوبی باشد. البته از نظر من علم یکی است ولی به دلیل ضعف انسانها تقسیم شده و تبدیل شده به علم حوزوی، علم فیزیک، شیمی و ... پس از نظر علم قدیم و علم جدید ما پهنه تهران را پهنه بسیار خطرناک میدانیم، من بارها گفته ام که اگر زلزلهای در تهران بیاید بزرگترین فاجعه 3 قرن اخیر رخ میدهد، چون آمار تلفات حوادث در دو قرن قبلی را داریم، قرن اخیر را هم که تازه شروع کردیم و اطلاعاتش موجود است. ما برای قربانی های زلزله تهران اعداد و ارقام بسیار بالایی را پیشبینی میکنیم؛ یعنی در 3 قرن گذشته بزرگترین مصیبت دنيا به تهران وارد میشود. این خیلی هشدار خطرناکی است، به هر حال 16 میلیون نفر در تهران بزرگ و حومه زندگی میکنند. نمیشود این جمعیت را هم از شهر خارج کنیم. چه برنامه ریزی باید داشته باشیم تا بتوانیم این افراد را نجات دهیم؟ برخی میگویند بعد از زلزله اصلا باید بگوییم که تهران تعطیل شده و بازماندهها باید به شهرهای دیگر بروند آیا واقعا این سناریو درست است یا میشود برنامهریزی کرد؟ بله و نه! 30 سال پیش من اولین کتاب مدیریت بحران را برای کشور نوشتم، 30 سال از آن زمان گذشت و ما هیچ اقدامی جدی انجام ندادیم تا 2 سال پیش که ساختار پیشنهادی من با تغییراتی در مجلس مصوب شد. ما 30 سال طلایی را از دست دادیم و تهران بزرگ و بزرگتر شد. تهران برای یک شهر 4 میلیون نفری طراحی شده است، نه یک شهر 16 میلیونی. بله گسترش هم برای تهران پیشبینی کرده اند و اتوبانها، مترو و ... هم برای این شهر تهیه کرده اند. ولی همینها باعث شده است که آسیب پذیری این شهر افزایش پیدا كند. از سوی دیگر مدیریت چنین مسائلی در زمان بحران عملا غیرممکن است، ولی قبل از وقوع بحران فعالیت هایی را میتوان انجام داد که به آن سیکل مدیریت بحران میگوییم. متاسفانه هیچ یک از ارکان کشور ما چه دولت، چه مجلس، چه شورا های شهر، چه شهرداری ها، اصلا توجه دقیقی به این مسئله ندارند. در 30 سال گذشته من این را دیده ام که ما مسائل را شوخی میگیریم، ولی مسئله ای مثل زلزله تهران را نباید شوخی بگیریم. این پهنه، پهنهای لرزهخیز است و صددرصد در آن زلزله رخ میدهد. چه زمانی؟ این را کسی نمی داند، ولی علم اثبات شده موجود به ما میگوید این شهر از بین میرود و همه زیرساختهای آن دچار مشکلات اساسی میشوند. حال با این شرایط باید به چه شکلی برای قبل از زلزله برنامه ریزی کنیم؟ گسترش شهر باید صددرصد توقف پیدا کند، شهرداری و شورای شهر باید منحل شوند، مناطق باید کوچک شوند آموزش مستمر باید به مردم داده شود، دولت باید همکاری و فعالیت های خود را برای کاهش جمعیت تهران شروع کند. حتی در این رابطه من در یکی از یادداشت های خود که در خبرآنلاین منتشر شده نوشتهام که شهرداری باید منحل شود، من باز این را الان میگویم و 30 سال دیگر به این نتیجه میرسیم. چرا شهرداری باید منحل شود؟ ببینید وقتی شهرداری به این گستردگی میشود نمیتواند درست عمل کند، درست است که شهرداری به مناطق مختلف تقسیم شده ولی چون این مناطق وابستگی سیستماتیک به یک دیگر دارند و همیشه در حال گسترش هستند هیچ نوع اقدام جدی نمیتوان انجام داد. یکی از اقداماتی که باید برای تهران انجام دهیم، کاهش اثرات زلزله است. ما چه کاری در این راستا انجام دادهایم؟ هیچی! آیا اصلا ما رفته ایم آسیبپذیری ساختمان هایمان را بشناسیم؟ چطور میشود بیش از یک میلیون ساختمان در یک پهنه وجود داشته باشد و ما هیچ اطلاعی نداشته باشیم که سازه این ساختمان ها چه سيستمي است؟ الان یکی از کارهایی که در شهرداریها در ایران انجام می شود این است که برای مثال ساختمان بتونی، نقشه ساختمان فولادی می دهند و بلعكس، یعنی ساختمان بتونی ساخته میشود نقشه فولادی و الان آرشیوهای شهرداری ها پر است از این نقشهها یعنی در تهران به ابتداییترین اطلاعات یک ساختمان هم توجه درست داده نمي شود ! نه همهی ساختمانها ولی تعداد زیادی ساختمان ها چنین شرایطی دارند، در شهرداری هیچ توجهی به سازه ساختمان نمیشود. در شهرداری میگویند اگر یک مهندس محاسب زیر نقشه را امضا کند کفایت میکند. تمام مسئله شهرداریها در ساخت و ساز، قسمت معماری ساختمان است، با اینکه اصل موضوع اسکلتی است که باید ساختمان را نگه دارد. ما در هیچ جایی در شهرداری به چنین قسمتی توجه نمیکنیم چون میگویند مهندس نظام مهندسی زیر نقشه ساختمان را امضا کرده. ولی اینجا دو مسئله وجود دارد؛ یکی اینکه شاید مهندس در محاسباتش اشتباه کرد و یا به دلایل مالی که امروز برای جامعه حساس است، توسط کارفرما برای مهندس اجبار شده تا از المان های ضعیف تر استفاده کند. ما چنین مسئلهای را باید کجا کنترل کنیم؟ بدتر از این هم وجود دارد؛ گاهی نقشه و طراحی سازه کاملا درست اما وقتی اینها به دست مهندس پیمانکار میرسد کل برنامه خراب میشود. خب چنین چیزی که ظاهرا خیلی معمول هم هست! بله، این اتفاق برای خود من هم افتاده است؛ یک ساختمان ناامن دولتي را به من دادند تا آن را مقاوم کنم، اول اينكه چرا اين ساختمان كاملا مردود با ان قيمت گزاف خريداری شده بود يك سوال بزرگ براي من بود!!! به هرحال، بعد از مدتی کار این ساختمان تمام شد و مقاوم سازی هم انجام شد و حتی من برای ساختمان تاییدیه صادر کردم. یک روز که از جلوی این ساختمان داشتم عبور میکردم، خواستم بروم و ببینم ساختمان به چه شکلی در آمده. دیدم تمام کارهایی که گفتهایم نباید صورت بگیرد، انجام شده بود حتی پلهها تغییر دادند. درست بعد از اینکه مجوزی گرفتند همه را تغییر داده اند، یعنی یک ساختمان مقاوم را تبدیل کرده اند به ساختمان ناامنی که در زلزله می ریزد. حتی من این موضوع را به شهردار منطقه گزارش دادم و به من گفتند که ما كاری نمیتوانيم بكنيم! و از پيمانكار ساختمان چنان دفاعی کردند، كه ايشان از سازندگان خوب منطقه هستند! من هنوز هم این حرفها را درک نکردم. نامهنگاری های این اتفاق وجود دارد. من نمی توانم بد و خوب را مشخص کنم، من میخواهم مشکلات این چرخه را بیان کنم؛ یا طراحی غلط است، ممکن است کار فرما قدرت زیادی داشته باشد و مهندس را متزلزل کند. پس انتظار ما با این وضع ساخت و ساز چه چیزی است؟ در برابر زلزله، ساختمان های بافت فرسوده خطرناکتر است یا ساختمان های بافت جدید؟ مدتها من فکر میکردم بافتهای فرسوده مشکل اصلی ما است ولی بعد از اتفاقی که برای پلاسکو رخ داد تئوری من در حال تغییر کردن است. ساختمانهای جدید ما بلندمرتبهتر هستند و هر نوع ضعفی به شکل بزرگنمایی شده خود را نشان میدهد، در صورتی که در بافت فرسوده ما ساختمانهای یک یا دو طبقه آجری داریم که اگر بریزد امکان امداد و نجات در آن نسبت به یک برج یا مرکز خرید راحت تر است. درست است که بافتهای فرسوده ضعیف هستند ولی بعد از ماجرا پلاسکو نگرانی من بیشتر روی ساختمان های جدید است. یعنی شما فکر میکنید ممکن است وضعیت بازار بهتر از وضعیت پالادیوم باشد؟ الان واقعا شک زیادی دارم، ببینید وضع بازار که خراب است چون سیستم سازهای درونش حاکم نیست و از وسایل خیلی ضعیف استفاده کردهاند تا مغازهها را از هم تفکیک کنند. یک روز داشتم در بازار قدم میزدم دیدم که دارند دیوارها را تراش میدهند و نازكتر میکنند، این بسیار بد است. ولی معلوم نیست وضعیت پالادیوم در مقابل زلزله چگونه باشد. نگرانی من الان برای هر دوگروه است؛ ببینید در زلزله فقط رفتار سازه که مهم نیست، در بحران باید مدیریت امداد و نجات داشته باشیم و بتوانیم شرایط تخلیه محیط را ایجاد کنیم. وقتی اینها وجود ندارد چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ اوایل دهه 70 بود که مطالعه 110 بیمارستان در شهر تهران را به طور شخصی بعنوان يك وظيفه ملی انجام دادم که به خاطر اینکار حتی بازداشت شدم. آن زمان من از یک رئیس بیمارستان پرسیدم که چرا با اینکه این بیمارستان 8 خروجی دارد فقط یک مورد آن باز است، گفت بیمارها خوب میشوند فرار میکنند! در صورتی که آن 8 خروجی برای زمان بحران گذاشته شده، پس باید 7 نگهبان دیگر هم برای آنجا استخدام کرد تا در زمان بحران بشود ساختمان را تخلیه کرد. ببینید، ما به هیچ وجه در هیچ جا اصولی ترین اقدامات را رعایت نکرده ایم. حتی در مراکز امدادی! هیچ جایی این اصول را رعایت نکرده ایم؛ مراکز امدادی هم داستان خاص خودش را دارد، گفته می شود هلال احمر مسئول امداد رسانی و بحران است، یک NGO نمی تواند چنین مسئولیتی داشته باشد، ولی با این توجیه که «اگر این مسائل را بگویید، مشکلات بیشتر می شود» اصل موضوع فراموش می شود. در کدام کشوری یک NGO مسئولیت امدادرسانی دولتی را بر عهده می گیرد و به صورت رسمی برای آن بودجه کنار گذاشته می شود؟ در دیگر کشورها امدادرسانی زیر نظر چه قسمتی است؟ در بعضی کشورها ارتش، برخی کشورها سازمان مدیریت بحران و در برخی کشورهای دیگر هم سازمان پدافند غیرعامل مسئولیت این کار را بر عهده می گیرند. قبل از انقلاب هم چیزی مثل پدافند غیرعامل براي ایران برنامه ریزی شده بود که بعد از انقلاب این تبدیل شد به هلال احمر. من با اعضای هلال احمر اصلا مشکلی ندارم، آنها افراد فداکار و زحمتکشی هستند ولی از نظر ساختاری و علمی این موضوع غلط است. ما باید سیستم خود را اصلاح کنیم، تا زمانی که این اتفاق نیافتد عملکرد همین است، ما انتظار معجزه نمی توانیم داشته باشیم. پلاسکو در میان این همه بدی یک خوبی داشت، به همه نشان داد که ما سوپرمن نیستیم، ما آدم های خارق العاده ای نیستیم، ما آدم های خاص خدا نیستیم. وقتی بلا بیاید، همه درگیر آن می شویم. یک آتش سوزی بسیار ساده در پلاسکو تبدیل شد به یک بحران ملی، این فاجعه است، این حقارت یک سیستم امدادی را نشان می دهد، از سویی ما باید به سمت حادثه اصلی برویم، حادثه اصلی تهران زلزله است و هر لحظه هم ممکن است زلزله بیاید. نزدیک بود این اتفاق ساده در تئاتر شهر هم اتفاق بیافتاد که چون کپسول وجود داشت، پرسنل سالن، آتش آنجا را خاموش کردند. بله، من از آنجا بازدید هم کردم و دیدم هیچ خبری نیست، دقیقا این حرف درست است. ولی ببینید ما انتظار معجزه از چه کسی داریم؟ حدیثی داریم که کسی رفت پیش پیامبر، عرض كرد می خواهم شما را زیارت کنم مرکبم را ببندم یا نبندم، پیامبر (ص) فرمودند محکم ببنید و بیايد. اگر ما کارهای خود را محکم نکردیم و اگر به هر دلیلی اجازه دادیم در کوچه باریکی برج ساخته شود، مرکز خرید ساخته شود، باید چه انتظاری داشته باشیم؟ منطقه یک پر است از این ساختمانها. بله، الان در خیابان باریک در الهیه 3 مرکز خرید ساخته شده است می توانید تصور کنید که فقط اگر شیشه های این مراکز خرید بریزد چه اتفاقی رخ می دهد؟ چند نفر کشته می شوند؟ سیستم ورود و خروج آن منطقه چه می شود؟ در آن زمان هیچ گونه امدادرسانی به آن منطقه نمی تواند انجام شود. پس چرا ما اجازه این ساخت و ساز را داده ایم؟ من اگر ایرادی به شهرداری می گیرم منظور سیاسی ندارم، ولی شهرداری ها به وجود آمده اند که انضباط شهری را ایجاد کنند نه اینکه انضباط شهری را به هم بزنند. در کجای دنیا مرکز مسکونی به مرکز تجاری تبدیل می شود؟ در کجای دنیا مرکز مسکونی به رستوران تبدیل می شود؟ در همان خیابان مریم الهیه که خودرو به سختی رد می شود یک رستوران ساخته اند، چه کسی این مجوز را صادر می کند، آنجا یک محله مسکونی است یا مثلا سازهای که در میدان ولیعصر ساخته شده است، آخر این چه زیبایی دارد؟ کجای دنیا چنین چیزی را دیده ايم؟ من اگر بخواهم خیلی بدبین هم نباشم باید بگویم مسائل مالی درگیر است. هیچ چیز دیگری نمی توانم تصور کنم. هر مجوزی که امروز شهرداری صادر می کند دارد کمک می کند به افزایش قربانی های زلزله بعدی. درباره پل صدر هم همینطور است، این پل عملکردی که باید داشته باشد را که ندارد و از سمتی به تظر می رسد در زلزله آسیب پذیر باشد. من گزارشی دارم که در آن مشخص است بیشتر پل های تک ستون در زلزله ها خوابیده اند، چون منزل و پژوهشگاه ما نزدیک این اتوبان است من هر روز این پل را دیده ام. این پل درست شبیه پل هایی است که آسیب پذیری شدیدی در زلزله دارد. البته بايد ياداور شد كه چنين تابلوهایی نيز انسان را كمي در خصوص آسيب پذيری پل صدر دچار مشكل ميكند. اميدورام تذكرات شفاهی مكرر بنده موجب اين حساسيت شده باشد وگرنه اگر پل جديد الاحداث طبق فرمايشات شهرداري ايمن است، بهسازي لرزهای و مقاومسازی چه معنیای دارد؟ و اگر این پروژه جايگزين كردن نوپرانهای حرارتي است، تابلو غلط است. پس قويا توصيه ميكنم اين مطلب جدي گرفته شود تا جان و مال مردم وابسته به فرمايش يك شخص يا يك شركت نباشد. نمونه همین پل، پل کوبه است که در زلزله این شهر در سال ۲۰۱۱ بدجوری روی زمین خوابید. این به اين معنی نیست که پل صدر می خوابد اما با توجه به پایه هایی که پل صدر دارد آسیب پذیری بالایی دارد. چند سال پیش در شریعتی بالاتر از پل صدر زمین فرونشست کرد و دو قنات بسیار وسیع در آنجا بودند. این قسمت الان دقیقا زیر پایه این پل است و من نمی گویم پايه هاي این پل ها شسته شده است ولی اگر این ها شسته شده باشد ما روی چه چیزی هستیم؟ اگر این کار را کنیم باید قبول کنیم اگر زلزله هم آمد باید 6 میلیون کشته و زخمی داشته باشیم. هیچکاری نمی شود انجام داد. ما با این کارها بحران را پذیرفته ایم؟ من فکر می کنم یا پذیرفته ایم، یا آن را شوخی گرفته ایم یا اصلا برای ما مهم نیست اصلا چرا باید تهران بزرگ شود؟ پس انگار تنها راه حل این است که از تهران برویم! من هم می گویم حقیقتا باید تهران تعطیل شود، مردم نمی دانند تهران چه چیزی خطرناکی است. همه به دلایل متفاوت سرمايه ها و منابع مالی خود را به اینجا می آورند ولی نمی دانند که در کمتر از 10 ثانیه همه اینها می تواند از بین برود و قطعا این اتفاق رخ می دهد. من خودم هر روز منتظر زلزله هستم. ممکن است یکی به من بگوید «تو چرا خودت از اینجا نمی روی؟» میگویم این دلیل که دانشگاه من اینجا است، ای کاش نبود. باور کنید من اگر متولد شهر دیگری بودم از اینجا می رفتم. هیچ دلیلی برا ماندن در اینجا وجود ندارد، هیچ سرمایه گذاری نباید در اینجا انجام شود. مثلا فردی با مشکلات زیاد می رود برای خود خودرو می خرد، این ماشین زیر آوار له می شود! آیا اگر افرادی که با دو شیفت کار کردن خانه کوچکی می خرند بدانند خانه شان از بین می رود باز این کار را می کنند؟ من شک دارم. تهران بعد از زلزله چگونه میشود؟ من وقتی چشمانم را می بندم چنین تصویری را تجسم میکنم؛ بیشتر ساختمان ها ریخته اند، شهر پر است از افراد کشته شده و زخمی ها، آتش سوزی شهر را فراگرفته، این آتش سوزی در حال سوزاندن بقیه شهر است، نه سیستم آبی وجود دارند نه سیستم برقی، نه سیستم حمل و نقل و ... اگر زلزله در تهران رخ بدهد تا چند روز بعد هم نمی شود به افراد دسترسی پیدا کرد. خوش به حال کسانی که در شوک اول زلزله از بین میروند چون از آنجایی که در آن زمان اصلا امکان امداد رسانی وجود ندارد، بقیه با مصیبت از دنیا میروند. 16 میلیون جمعیت را نمی شود مدیریت کرد، برخی می گویند ژاپنی ها، آنها هم نمی توانند این کار را انجام داد. در زلزله کوبه خود ژاپن به شکل کامل فلج شد. برای نجات دادن تهران یک ایده ای وجود دارد و آن ایناست که پایتخت اداری از تهران جدا شود، در دولت قبل در این رابطه یک تجربه ناخوشآیند داريم؛ تشویقی گذاشتند تا افراد به شهر خود بروند ولی ناموفق بود. وقتی در جامعه ای هستیم که همه سرمایه گذاری آن در تهران است چه کاری می شود انجام داد؟ کسی که بیاید تهران دیگر نمی تواند برود. وقتی چنین مسئله ای وجود دارد باید آن را قبول کنیم و تبعاتش را هم پرداخت کنیم. یعنی باید به راحتی وارد بحران شویم؟ دیگر نمی توان که معجزه انجام داد، بعضی مواقع کار از این حرف ها گذشته است. ما می دانیم روی یک فنر نشسته ایم که هر لحظه می تواند به شدت تکان بخورد، ساخت و ساز های خود هم که می دانیم چگونه است، پس وقتی زلزله بیاید سیستم آب و گاز شهر از بین می رود و آن زمان برای یک بطری آب آدم ها یک دیگر را می کشند. باید فرهنگ خود در برابر برخی مسائل تغییر دهیم، برخی می گویند ریسک خطرات اینجا را می پذیرند، خب بپذیرند. معجزه که نمی شود کرد؛ زلزله بیاید نابودی میشود. به هرحال تا مردم نخواهند نمی توان هیچکاری برای کوچک کردن شهر انجام داد. نه اشتباه نشود می توانیم سیستم های انگیزشی ایجاد کرد، می شود کارخانه ها را به خارج از شهر برد. چرا ایران خودرو باید در تهران باشد؟ چرا سایپا باید در تهران باشد؟ اگر همین دو بروند 1 میلیون نفر از جمعیت تهران کم می شود. چرا دانشگاه ها باید داخل تهران باشد؟ اگر همین ها بروند بالای 3 میلیون نفر از جمعیت کم می شود. حتی اگر بیمارستان های اصلی و بزرگ را به شهرهای دیگر ببریم خیلی ها که وابستگی مستقیم به پزشک خاصی دارند از شهر می روند. می شود جمعیت را کاهش داد، ولی باید درست عمل کرد. اگر کسی شهر را توسعه بدهد، اتوبان های آن را دو طبقه کند در هر کوچه ای مرکز خریدی بسازد، رستوران بسازد و ... نابودی رخ میدهد. دولت قبل که کار خاصی انجام نداده. با خروج کارمندها که اتفاقی نمی افتد. مگر کارمند وزارت خانه ها چند نفر هستند؟ تهران را پر از امکانات کرده ایم؛ بهترین مناطق پزشکی، بهترین مجموعه های تفریحی، بهترین خانه ها و هر روز هم داریم آن را گسترش می دهیم. نتیجه این کار ها مشخص است و معجزه ای هم نمی توان کرد. شهر باید کوچک شود، این حرف را از بزرگترین تا کوچکترین مقام کشور باید بدانند، از امروز باید به مردم بگویند و بفهمانند این شهر جای سرمايه گذاری نیست، تا سرمایه خود را از اینجا خارج کنند. در واقع کسی که در این شهر رستوران می سازد، درکی از کار خود ندارد، دولت باید با مباحث علمی در رادیو و تلویزیون این موضوع را به او اطلاع دهد که احتمال دارد سرمایه اش نابود شود. ولی کسی این حرف ها را جدي نگرفته. هیچ کسی این را نمی داند چون ما مردم را آموزش نداده ایم و از سوی دیگر به مقاوم سازی هم کمکی نکردیم. درباره مقاوم سازی الان باید چه کارهایی انجام دهیم؟ دولت الان باید نقشه آسیب پذیری همه ساختمان ها را در بیاورد، من نمونه این کار را برای یاسوج کردم. الان نقشه ای در کامپیوترم دارم که مناطق آسیب پذیر یاسوج در آن وجود دارد، در آن مشخص شده اگر اتفاقی رخ دهد کجا باید اسکان موقت صورت بگیرد، می دانم قبرستان آنجا کجا بايد باشد و ... این نقشه را هم به این دلیل که رئیس سازمان مسکن آنجا شاگرد من بود به پیشنهاد او و به صورت افتخاری انجام شد. فرض کنید سناریویی که گفتم در تهران رخ داد، کجا می خواهیم مردم را اسکان بدهیم؟ در سوله های مدیریت بحران که در آن خندوانه اجرا می شود؟ ستادهای معینی که داريم چطور میتوانند عمل كنند؟ مثلا اگر کسی پس از زلزله از کرج بصورت ریلی بخواهد بیاید تمام ریل ها در اثر زلزله کج شده است، در آن زمان لوله سد بیلقان ترکیده و اتوبان را از بین برده است تازه اگر به سد آسیبی نرسیده باشد. اگر به سد آسیب برسد که تمام غرب تهران شسته می شود، این چه ستاد معینی خواهد شد؟ می گویند نظرآباد یکی از مناطقی است که برای اسکان در نظر گرفته شده در صورتی که مطالعات نشان داده در زلزله مردم از کنار تعلقاتشان دور نمی شوند، زلزله های گذشته نشان داده، مردم برای یک عکس خانوادگی، از ساختمان آسيب ديده، بیرون نمیروند. اصلا ما روی هوا هستیم، ما در تهران روی هوا زندگی می کنیم. هیچ برنامه مشخصی نداریم، هیچ فعالیت درستی انجام نداده ایم، تازه این حرف ها را هم که می گوییم از ما انتقاد می کنند. البته بسیاری معتقدند نباید مردم را درباره عواقب زلزله تهران ترساند. مطالعات زلزله نشان داده که مرحله ای است که نباید مردم را ترساند، آن مرحله زمانی است که از قبل برنامه ریزی کرده ایم، همه تمهیدات لازم را انجام داده ایم ولی در تمام مکتوبات دنیا می گویند در فاز دیگری که شهر بحرانی است باید هشدار بدهیم، باید مردم را آگاه کنیم. این چیزی نیست که من می گویم، این همه مکتوب است و تجربه های دنیا است. همه چیز موجود است ولی نمی خواهیم توجه کنیم. به نظر شما چرا نمی خواهیم به چنین مسئله ای توجه کنیم؟ چون تهران تبدیل شده است به یک منبع مالی ، تهران را نباید گسترش داد، گسترش تهران بلا است. ما باید امروز به این نتیجه برسیم که تهران نباید گسترش پیدا کند. این را که همه می دانیم ولی چرا هیچکدام از شهردارهایی که داشته ایم تا الان کاری انجام نداده اند؟ ما یک بدی داریم؛ وقتی در پستی هستیم می خواهیم از آن حفاظت کنیم و دیگر اصل قضیه را فراموش می کنیم. فرض کنید من شهردار تهران باشم اولین کاری که انجام می دهم در صدا و سیما می نشینم و به مردم واقعیت را می گویم. چون بحث، بحث منافع حزبی من نیست بلکه بحث مردم است. در تلویزیون به مردم می گویم تهران را کوچک کنید و به شهرهایتان بروید. از دولت هم می خواهم که کارخانه ها، دانشگاه ها و ... را از تهران خارج کنند. بعد دیگر اصلا مجوزی نمی دهم تا مرکز خریدی ساخته شود. آیا اصلا شما موافق این هستید که پایتخت اداری از تهران خارج شود؟ به نظر من اینکه دولتمردان فکر می کنند با بردن پایتخت به بیرون از شهر اتفاقی رخ می دهد درست نیست، چون کل نظام اداری و سیستم دولت حدود 4 میلیون نفر است و اگر این افراد از شهر خارج شوند مشکل دیگری ایجاد می شود؛ آنها خانه خود را در تهران نگه می دارند و فقط تردد می کنند. در ضمن اگر بخواهیم پایتخت را بشعاع 300 کیلومتری تهران ببریم، همه آنها مناطقی لرزه خیز هستند تحت تاثیر قرار میگیرند. یعنی اینکه می گویند سمنان می تواند پایتخت شود اشتباه است. تنها پهنه ای که از لحاظ تاریخی تا الان در آن زلزله های کمی داشتیم اصفهان است، آنهم نزدیک شهرکرد است که همیشه در آن زلزله می آید. یعنی اگر در اصفهان زلزله ای نداشتیم به اين معنا نیست که آنجا منطقه لرزه خیزی نیست بلکه به این معنا است که مثل کوبه ژاپن ممکن است به شکل ناگهانی در آن زلزله بیاید. در ایران ما دو راسته لرزه خیر داریم؛ البرز و زاگرس، هر شهری که نزدیک آن است باید منتظر زلزله باشد. تاریخ هم این را نشان داده است، زلزله های البرز با فاصله زمانی بیشتر و ریشترهای بالاتر رخ می دهد، در زاگرس زیاد زلزله میآید ولی زلزله هایش ریشترهای پایین تری دارند. پس نتیجه تغییر پایتخت اداری این است که فقط بودجه کشور از بین می رود و فقط مدیران و مردم بین این دو شهر می روند و می آیند. نتیجه گیری اصلی این است که باید از بالا دستورات جبری داده شود و به زور جمعیت و جذابیت این شهر کم شود. الان در سمت فشم و پایههای دماوند میلیاردها هزینه شده اگر زلزله بیاید تمام این ها نابود می شود. نه اینکه من دوست دارم زلزله بیاید، انشاالله زلزله نیاید چون اگر این اتفاق رخ بدهد تمام ما که در تهران زندگی می کنیم تبعات آن را به شکل مستقیم یا غیرمستقیم پس می دهیم؛ هر کسی یا جان خودش را از دست می دهد یا جان یکی از نزدیکانش را. بر اساس محاسباتی که انجام داده بودید، زلزله تهران انتظار چند میلیون کشته و زخمی دارید؟ در سناریو شب با فرض 10 میلیون جمعیت شبخواب ما 4.5 میلیون کشته و 1.5 میلین زخمی خواهیم داشت، حال که جمعیت 16 میلیون با حواشی شهر است، این مقدار افزایش پیدا می کند. پس این همه هزینه، این همه تاسیسات برای رسیدن به چه چیزی است؟ داریم به دنبال چه می گردیم؟ صدا و سیما باید مردم را آگاه کند و شهرداری و شورای شهر باید از بین بروند. من از مردم خواهش می کنم دفعه بعد که می خواهند رای بدهند به انسان هایی که نظرهایی دارند رای بدهند، به دلیل قیافه، هیکل، ریش و کت و شلوار افراد به آنها رای ندهند. اگر هم امروز شهرداری مسدود نمی شود باید برنامه اش را تغییر دهد، رژیم برخورد شهرداری باید کاملا متحول شود. یعنی ساختار آن باید بهم بریزد و ساختار منطقی تری برای آن تعریف شود. من نمی خواهم تکلیف ایجاد کنم، فکر کنم مقام معظم رهبری باید تحقیقات را در این رابطه بخواهند و این موضوع را تمام کنند. باید یک نفر که قدرت فوق العاده ای دارد تصمیم گیری ها را انجام دهد و به این نتیجه برسیم که دیگر تهران بزرگ نمی شود. یا باید این کار ها را انجام داد و یا باید بیخیال شد و قبول کرد که در آینده دیگر تهرانی وجود ندارد. باید بتون آماده داشته باشیم که کل تهران را مدفون کنیم، ژاپنی ها در مطالعتشان گفته بودند 3 دستگاه آدم سوز به تهران بیاوریم که آدم ها را در آن بسوزانیم. بدون توجه به وجه شرعي حاكم! امیدوارم تمام حرف های امروز من، تمام محاسباتم و تمام مطالعات 30 سال گذشته من غلط باشد ولی آنچه امروز علم موجود در سطح جهان می گوید این است که تهران شرایط خوبی برای زلزله ندارد. الان نسبت به کشورهای دیگر شرایط زلزله خیزی کشور ما چگونه است؟ فوق العاده وحشتناک . فکر می کنید آتشفشان دماوند اوضاع را بدتر هم بکند؟ منشا 5 درصد زلزله های دنیا آتشفشانها هستند، اگر دماوند فعال بشود می تواند گسلها را فعال کند و زلزله ایجاد کند. اما در رابطه با ویدئوهایی که به تازگی از آن پخش شده، این اتفاق ها برای هر آتشفشانی می تواند رخ بدهد من در نیوزلند دیدم که از زمین دوده بیرون می آمد پس این به این معنا نیست که دماوند فعال شده است. البته به هر حال دماوند پتانسیل این را دارد که روزی فعال شود. (عکسها: عارف طاهرکناره) منبع : [Hidden Content] فردای زلزله تهران چه به سر ایران می آید ؟ چه به سر شهر من و شما می آید ؟؟ زلزله جدی است و خواهد آمد حتی اگر در عمل منتظرش نباشیم . -
آيا وقوع زلزله هاي كوچك خوب است يا نگران كننده؟ (دکتر مهدی زارع پاسخ میدهد)
admin پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اخبار عمرانی
آيا وقوع زلزله هاي كوچك خوب است يا نگران كننده؟ (دکتر مهدی زارع پاسخ میدهد) حدود ١٠ درصد از تغییر شکل در پوسته زمین در فلات ايران که فرایندی دائمی است به شکل لرزهای خود را نشان میدهد. این ۱۰درصد همیشه با یک ریتم و با توزیع یکسان رخ نمیدهد. اینطور نیست که بگوییم الزاما بایستی ماهانه تعداد مشخصی زلزله در نقاط معین رخ دهد. ولي به طور متوسط مي توان براوردي از تعداد رخداد زلزله هاي با بزرگاهاي مختلف در كل فلات ايران و در هر ناحيه داشت. ساختارهای زمین، در برخی نقاط که گسلهای فعال وجود دارد، با عدم حرکت و یا سکون مقطعي يا طولاني مدت مواجهند. سکون این ورقهها بر اثر فشارهای مداوم درونی، به پایان میرسد در نتیجه زلزله رخ میدهد؛ بهطور مثال گسل شمال از ١٧٨٠ م سکون داشته و حرکت مهمی انجام نداده است این به معنای این نیست که آنجا دیگر لرزه خیز نیست. نه سکون گسلها بهمعنای اتمام زمینلرزه است و نه پرزلزله بودن الزاما بهمعنای شروع فوري فعالیت گسل براي رخداد يك زلزله شديد است. بنابراین هر آنچه در روزهای اخیر از نظر زلزله هاي كوچك رخ میدهد اتفاقی طبیعی است. با توجه به سابقه زلزلههای بزرگ در ایران، به طور متوسط در هر دهه، حدود دو زلزله با بزرگاي بالای هفت در فلات ایران ممكن است رخ میدهد و اين موضوع بحثي آماری است.. وقوع زلزلههای بالای هفت ریشتر نه خوب است و نه بد، صرفا پدیده طبیعی است. فقط امیدوار باید باشیم که مرکزیت زلزله در منطقه شهری رخ ندهد. ما نمیتوانیم با آرزوهای خوش خودمان را سرگرم کنیم. این زلزلههای كوچك دست كم میتوانند هشداردهنده باشند. اصولا زلزلهای که نزدیک شهر رخ میدهد بیشتر مردم را وحشتزده میکند. حال آيا زلزلههای با بزرگاي چهار و پنج از وقوع زلزلههایی با توان بالا جلوگیری میکند، در پاسخ بايد گفت لزوما چنین نیست، شاید این زلزلهها مانند کبریت دم در انبار باروت باشد و محرک رخدادهای بزرگتر باشد. چنین اظهارنظری را نمیتوان تفسیر علمی کرد و نتیجه غلط ارائه داد. با اطلاعات کمی که ما در مورد لایههای زیر زمین داریم نمیتوان در مورد جلوگيري از رخداد زلزله مهم بعدي گرفت. كار منطقي آن است كه اين زلزله هاي كوچك را نشانه فعال بودن همان منطقه در نظر بگيريم و بر اساس درك فعال بودن هر منطقه در مورد افزايش سطح آمادگي در آن ناحيه براي سناريو زلزله شديد احتمالي بعدي تلاش كنيم به نقل از صفحه اینستاگرام دکتر مهدی زارع- 3 پاسخ
-
- گسل
- فلات ایران
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
عضو هیاتعلمی پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی مطرح کرد؛ جزئیات یک گسل جدید در نزدیکی برج میلاد تهران/ احتمال آسیب ۴۵ کیلومتری از شرق تا غرب پایتخت در صورت زلزله/ مقاومسازی و بهسازی ساختمانها برای جلوگیری از خطراتاحتمالی زلزله عضو هیات عملی پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی گسل شناسایی شده تهران را که در نزدیک برج میلاد تهران واقع است گسلی فعال خواند و گفت: مقاومسازی و بهسازی ساختمانها یکی از راهکارهایی است که خطرهای احتمالی زلزله را در پایتخت کاهش میدهد. به گزارش پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، معاون سازمان زمینشناسی کشور، با اعلام شناسایی «گسل جدید» در مرکز تهران گفت: «این گسل از کنار برج میلاد رد میشود و تقریباً در بخش مرکزی تهران است. همچنین از شرق تا غرب تهران را در بر میگیرد و از آن عبور میکند.»موضوعی که ضرورت دارد مدیریت شهری و مسئولان مربوطه توجه ویژهای به آن داشته باشند. ایران نیز در همین رابطه از قول مهدی زارع، عضو هیأت علمی پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی نوشت: «عنوانی به نام گسل جدید نداریم. این گسل از قبل شناسایی شده بود و حتی بخشهایی از آن هم به سازمان زمین شناسی معرفی شده است. به تازگی اطلاعات جدیدتری از این گسل به دست آمده که برخی از افراد از آن با نام شناسایی گسل جدید در تهران نام میبرند.» او درباره خطراتی که این گسل برای شهروندان تهرانی میتواند داشته باشد، گفته است: این گسل یکی از گسلهای محدوده شمال تهران محسوب میشود که در حال حاضر نیز به صورت فعال است. خطر جدیای که در صورت جابهجایی آن میتواند ایجاد شود را از دو جهت میتوان بررسی کرد؛ سازههای خاص مانند برج میلاد و کتابخانه ملی چون برای ساختشان دقت و اصول ایمنی رعایت شده کمتر تحت آسیب قرار میگیرند اما آپارتمانها و خانههایی که در مسیر آنها قرار دارند دچار آسیب جدی خواهند شد. عضو وابسته فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، در ادامه افزود: تجمع جمعیت روی گسلهای فعال تهران کار نادرستی است. افزایش جمعیت در این نواحی ریسک خطر را برای آسیب به انسانها افزایش خواهد داد. وی در پاسخ به این سؤال که در صورت جا به جایی این گسل آیا شرق تا غرب تهران تحت تأثیر قرار میگیرد، گفت: این مسأله بستگی به اندازه جابه جایی یا زلزله دارد. هرچقدر که حادثه شدیدتر باشد مسافت بیشتری تحت تأثیر قرار میگیرد. در بدترین حالت ممکن، از شرق(سرخه حصار) تا غرب(منطقه ۲۲) که مسافت تقریبی آن ۴۵ کیلومتر است، دچار آسیب خواهد شد. زارع با اشاره به اینکه کاهش جمعیت از مهمترین راهکارهای کاهش خطر محسوب میشود، گفته است: باید از افزایش و ازدحام جمعیت در تهران جلوگیری شود. بنابراین حرکت به سمت معرفی پایتختی جدید برای کشور الزامی است. مقاومسازی و بهسازی ساختمانها یکی از راهکارهایی است که خطرهای احتمالی را کاهش میدهد. عضو هیأت علمی پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی، ادامه داد: آگاهسازی مردم نیز نقش مؤثری در کاهش خطرات احتمالی دارد، چراکه گسلها جزو خطرات طبیعی محسوب میشوند و نمیتوان از بروز آنها جلوگیری کرد./ منبع: [Hidden Content]
-
گسلها، فجایع امروز شهر و سکونتگاهها
admin پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات عمومی مهندسی عمران
گسلها، فجایع امروز شهر و سکونتگاههابه نقل از : [Hidden Content] حمید نظری*: گسترش و توسعه روزافزون ساختگاهها و دهکدههای نخستین در سرزمینهای کهن، افزون بر تراکم بیشتر جمعیتی، نیاز فزاینده به سرزمینهای نو برای استقرار، تأمین خوراک و منابع آبی جدید را پیامد خود داشت. از بههمپیوستن روستاها و شهرها، کلانشهرهای پس آن، بیشتر در همبری کوهها و دشتها (مانند دامنههای البرز و زاگرس) بهویژه در راستای مسیرهای تجاری و شاهراههای باستانی، زاده شدند و گسترش یافتند و در نهایت شهرهایی با با ساختارهای شکننده و گاه لرزهزا به وجود امدند. از آن روز که یکجانشینی انسان، شالوده شکلگیری روستاها و سپس شهرها را در فلات ایران زمین پی افکند، امنیت و دسترسی به منابع آبی، از نخستین نیازهای بنیادین مورد توجه ساکنان این سرزمین کهن بوده است. از آنجاکه فراهم کردن امنیت در گرو داشتن چشمانداز و آگاهی از محیط پیرامون است، از روزگار کهن، بلندیها و افرازهای طبیعی، برآورنده چنین خواستهای بودهاند. بلندیها و افرازهایی که گاه با همبری طبقات ناهمگن و گوناگون زمینشناختی همراه هستند، محل مناسبی برای برونریخت چشمهسارها به عنوان مهمترین منابع آبی آن روزگار بهشمار میروند. گسلها از جمله عوامل طبیعی در پیدایش افرازها و درنتیجه فراهمآورنده این دو مهم (آب و چشمانداز) هستند. گسترش و توسعه روزافزون ساختگاهها و دهکدههای نخستین در سرزمینهای کهن، افزون بر تراکم بیشتر جمعیتی، نیاز فزاینده به سرزمینهای نو برای استقرار، تأمین خوراک و منابع آبی جدید را پیامد خود داشت. از بههمپیوستن روستاها و شهرها، کلانشهرهای پس آن، بیشتر در همبری کوهها و دشتها (مانند دامنههای البرز و زاگرس) بهویژه در راستای مسیرهای تجاری و شاهراههای باستانی، زاده شدند و گسترش یافتند. شهرهایی که تا نیمه نخست سده پیشین، گاه با گسلها و مسیلها دربر گرفته میشدند، با افزایش آهنگ شهرنشینی و حاشیهنشینی مهاجران روستا به شهر، بیشازپیش از مرزهای طبیعی گذر کرده و بستر خود را، نابجا بر پهنههای پرخطر طبیعی (مانند بستر رودها و پهنههای گسلیده و زمینهای ناپایدار) گستردهاند؛ شهرهایی که در پیرامون و اکنون در درون خود دارای ساختارهای شکننده و گاه لرزهزا شدهاند. با محدودیت روزافزون سرزمین و تغییر سوی گسترش شهرها از افقی به عمودی، شهروندان به بلندمرتبهسازی روی آورده و اکنون نهفقط با خطرات گسلش و زمینلرزه برآمده از جنبش احتمالی و دوباره گسلهای پیرامونی خود روبهرو هستند، که در برابر خطرات ناشی از زمینلرزههای دوردست نیز آسیبپذیر میشوند. زمینلرزه هشتم خرداد ١٣٨٣ فیروزآباد کجور (بلده) در فاصله ٧٠کیلومتری شمال تهران و پیامدهای آن بر سازههای جدید مسکونی در بخش مرفه شهری، گواهی بر اینگونه خطرات نوین در ساختار شهری کشور است. نبود شناخت کافی از ویژگیهای گوناگون و گاه یگانه گسلها از نگاه هندسی، سازوکار و رفتار لرزهای از یکسو و نبود راهبرد و اراده مدیریتی در سطح ملی و محلی در تدوین و اجرای بهینه قوانین و شیوهنامهها از دیگر سو، کشور را در ردیف نخستین جمعیتهای آسیبپذیر در برابر رخدادهای طبیعی بهویژه زمینلرزه جای داده است. بیشتر شهرهای بزرگ کشور به سبب نیاز به منابع آبی یا محدودیتهای برآمده از شرایط جغرافیایی، در حریم یا در نزدیکی گسل و گسلههای فعال شناختهشده با پیشینه تاریخی از تکرار رخداد زمینلرزههای سترگ جای گرفته و گسترش یافتهاند. از این میان، شهرهایی مانند تبریز به سبب قرار گرفتن در باریکهای میان کوهستانی، گسترش در درازای سامانه گسل شمال تبریز، اکنون بلندمرتبهسازی را چارهساز توسعه شهری دانستهاند، به گونهای که بخش شمالی شهر که با وجود مشکلات شناختهشده بسیار، ساختگاه و پی نیمی از پهنای شهر تبریز را در بر میگیرد، آنچنان با رد گسل و شاخههای پيشرانده این سامانه لرزهزا با پیشینه آشکار از زمینلرزههای دهشتناک و ویرانگر در سده ١٨ میلادی درهم آمیخته است که مشکل بتوان حتی با ساختوساز استاندارد نیز از اثرات احتمالی جنبش دوباره این گسل دور ماند. در گوشه شمال خاوری کشور، اگرچه کلانشهر مشهد پس از خاموشی گرفتن جایگاه اقتصادی نیشابور، (به سبب ویرانیهای مکرر از زمینلرزه و جنگ) پای گرفته است، ولی افزون بر وجود گسلهای فعال در دشت مشهد، نزدیکی آن به نیشابور، مشهد را میراثخوار تمامی آنچه از آن به عنوان سرچشمه خطرات لرزهای کهن شهر نیشابور دانستهایم، کرده است. بسیاری از اصفهان به عنوان سرزمینی امن و به دور از خطرات زمینلرزهای یاد میکنند، اگرچه میزان خطرپذیری اصفهان در برابر آنچه از لرزهخیزی شهرهایی چون تهران، تبریز، مشهد یا کرمان میدانیم، چندان زیاد نیست، ولی نباید فراموش کرد که پیشینه لرزهای و دانستههای دانشی زمینشناسان زمینلرزه در پیوندی ناگسستنی با نرخ حرکت و دوره بازگشت فعالیت هر گسله به عنوان سرچشمه لرزهای است. با نگاهی به سازههای بهجامانده در شهری چون اصفهان، کهنترین بناهای تاریخی به سده میانه و به دوران پادشاهی صفوی بازمیگردند که نشان از آرامش نسبی این گستره از کشور در گذر پنج سده پیشین دارد، در حالیکه دوره بازگشت جنبش دوباره لرزهای گسلههای شناختهشده در فلات ایرانزمین، گاه به چند هزار سال نیز میرسد. گرچه حتی در این سرزمین آرام نیز هنوز زمینلرزه شهرضا در فاصله نه چندان دور به فراموشی سپرده نشده است. زندگی و پیشینه تاریخی و معاصر شهرهایی چون کرمان و دیگر شهرهای پیرامونی آن (گلباف و بم) آنچنان با زمینلرزه در هم تنیده است که حیات و حافظه تاریخی مردمان آن سرشار از نشانههای بهجامانده از زمینلرزههای ویرانگر است. از دیگر سو، گاه وجود شهرهایی چون یزد، کرمان و سمنان چون نگینی در لبه کویر، نهتنها از دیدگاه جمعیتی، فرهنگی و تاریخی خود ارزش میگیرند که از آنها به عنوان سدی بر پیشروی بیابان یاد میشود. از این رو اهمیت شناخت هرچه بیشتر خطرات پیشروی آنها از جمله خطر زمینلرزه احتمالی آینده، انکارناشدنی مینماید. اگرچه دوره بازگشت درازمدت زمینلرزههای سترگ، سبب فراموشی و سادهانگاری ساکنان پهنههای پرخطر لرزهای که امروزه ساختگاه و خاستگاه کلان شهرهایی چون تهران، کرج، تبریز، مشهد و کرمان است، شده، ولی پربیراه نخواهد بود اگر نگاه غیرمدیریتی و کردار نامسئولانه مدیران کشوری و شهری را در کنار گسترش فزاینده خوی تبلیغاتی و مردمفریبانه کارشناسان و به عبارتی، عالم بیعملبودن همگانی را سببساز بالارفتن سطح حساسیت و بیاعتمادی عمومی به یافتهها و دانستههای علمی بدانیم. طراحی و گسترش بیپروای سازههای بلند مسکونی بهوسیله تعاونیهای مسکن سازمانها و نهادها بر پهنههای شناختهشده از گسلش فعال مانند گستره بین تهران و کرج بر راستای شاخههای پیشرانده گسله شمال تهران از ایندست است. گسل اگرچه سستی ساختگاه و پی و درنتیجه پاسخ پیشبینینشده و نابهنگام زمین بر ساختمان را در پی خواهد داشت، ولی بیتردید تمامی چنین ساختارهایی را نمیتوان در شمار سرچشمههای لرزهزا دستهبندی کرد، ازاینرو شناخت هرچه بیشتر و بهنقشهکشیدن و تعیین سن بازه فعالیت این سطوح شکستگی در مقیاس مناسب، سبب توانایی راهبردی مدیریت شهری در بازنگری و روزآمدکردن شیوهنامههای ساختوساز خواهد شد. گسترش سیریناپذیر و تند گستره شهری، سبب پوشش و ازدسترفتن چنین رخنمونهایی از گسیختگیهای گاه لرزهای در پیشینه پهنههای لرزهخیز مانند دامنههای شمالی و جنوبی البرز شده و میشود، ازاینرو پیشبینی مدیریتی کارشناسانه را با درنظرگرفتن منابع مالی درخور آن، ناگزیر میکند. به تجربه، شوربختانه آنچه تاکنون سبب آسیبپذیری بیشتر شهرها و شهروندان این بوم بوده است، نهفقط جایگاه، به پندار برخی، نابسامانی شهرها از نظر ویژگیهای زمینشناختی است که بیشتر پیامد بحران مدیریت، کمسوادی و گاه بدسوادی است. استفاده مقطعی، سطحینگری و نبود باورمندی یا استفاده ابزاری از یافتههای نوین علمی در کنار درآمیختن درست با نادرست و تکرار آزاردهنده کلیات و پندارهای عامهپسند، مانند آفتی بر پیکره اجتماع نشسته است. پذیرش این واقعیت که زمینلرزه نمیکشد و نوع زندگی و رفتار ما در برخورد با این رخداد طبیعی است که از ما کشته میسازد، نیازمند آمایش سرزمین به همراه طراحی و ساختوساز متناسب با واقعیت مکانی هر منطقه است. تمرکززدایی و جدایش قطبیت سیاسی و تجاری کشور در کنار بهروزرسانی و البته اجرای درست و بهنگام شیوهنامهها، راهی ناگزیر در زمینه مدیریت کلانشهرهایی مانند تهران در کاهش سطح خطرپذیری نهفقط در برابر رخدادهای طبیعی که در برابر حوادث انسانساز مانند آلودگی هوا و محیطزیست و ترافیک است. تردیدی نیست ظرفیت خطرپذیری و پایداری هر خاستگاه شهری در برخورد با رخدادهای طبیعی مانند زمینلرزه در پیوند ناگسستنی و مستقیم با جمعیت، سازه و زیرساختهای آن است ازاینرو وجود مناطق ناپایداری مانند گسلهها سبب سستی و ناکارآمدی و بالارفتن سطح آسیبپذیری آن میشود، ولی با این باور که پیشینیان ما در این سرزمین در شناخت و مدیریت زیستبوم خود چندان ناآگاهتر و ناکارآمدتر از امروزیان بهنظر نمیرسند. از اینرو نقش ناآگاهانه و بیشتر سوداگرانه ما در گسترش ناهنجار و ساختوساز ناهمگون و نامتناسب با اقلیم و فرهنگ هر سرزمین، بسیار نابخردانه و منفی رخ مینماید. نظارتهای صوری و حاکمیت پول و سرمایه و داشتن شهرهایی بهدور از هویت فرهنگی، همسازی و چشمنوازی نهفقط از نگاه زیباییشناختی توجیهپذیر نیست که در برخورد با رخدادهای ناگزیری مانند زمینلرزه، سبب آسیبپذیری فزاینده ساکنان آن خواهد بود. پیشینه لرزهای کلانشهرهایی مانند تبریز، کرمان، مشهد و تهران بر پایه پژوهشهای نوین در حوزه زمینشناسی زمینلرزه و لرزهشناسی، گواهی آشکار و استوار بر خطرات پیشِروی این مراکز جمعیتی ایرانزمین است. تهران، پایتخت و بزرگترین کلانشهر کشور، به عنوان مرکز سیاسی و اقتصادی از ایندست است. اگرچه جایگاه جغرافیایی تهران، به آن در آغاز موقعیتی ویژه با دسترسی سریع به بلندیهای البرز در شمال و بیابانهای کویر مرکزی در سوی جنوب بخشیده بود، ولی تمرکز نابسامان جمعیتی و ساختوساز نامتناسب روزافزون، از آن شهری ساخته است که افزون بر مشکلات بیشمار شهری و بحران آب، با وزش اندک تندبادی در مسیر بحران قرار میگیرد؛ کلانشهری که با مجموعه پیرامونی خود، نزدیک به ١٥ میلیون ایرانی را در خود جای داده و نزدیکترین شهر معین آن، اصفهان در فاصلهای بیش از ٤٠٠کیلومتری سوی جنوب با توانایی و امکانات نامتناسب نسبت به مرکز احتمالی آتی بحران (تهران) قرار گرفته است. بر این پایه است که زمینلرزه پیشِروی این پهنه لرزهخیز را سترگترین فاجعه احتمالی تاریخ نام مینهند. * معاون پژوهشی پژوهشکده علوم زمین سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور -
مطالعه لرزه زمین ساختی گسل تبریزحمید صدیق گسل تبریز در شمال غرب ایران، از ساختهای زمینشناسی مهم کشور میباشد که در طول تاریخ زلزلههای مخربی در اطراف آن به وقوع پیوسته است. هدف از این نوشتار، مطالعه فعالیت لرزه زمین ساختی گسل تبریز بوده است. روش کار، شامل ترسیم تعداد 23 مقطع عرضی عمود بر گسل فوقالذکر، در فاصلة تبریز تا بستانآباد برای به دست آوردن مقادیر درصد مسطح شدگی پیشانی کوهستان، پیچ و خم پیشانی کوهستان و نسبت پهنای کف دره به عمق دره میباشد. نتایج حاصله نشان میدهد که گسل تبریز از نظر لرزهای یک گسل فعال است. The study of Tabriz fault seismotectonic منبع دانلود CIVIL5187231122060600.pdf