sarinaamiri ارسال شده در آبان 99 گزارش اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 99 گر بيدل و بيدستم وز عشق تو پابستم بس بند که بشکستم ، آهسته که سرمستم در مجلس حيراني ، جاني است مرا جاني زان شد که تو مي داني ، آهسته که سرمستم پيش آي دمي جانم ، زين بيش مرنجانم اي دلبر خندانم ، آهسته که سرمستم ساقي مي جانان بگذر ز گران جانان دزديده ز رهبانان ، آهسته که سرمستم رندي و چو من فاشي ، بر ملت قلاشي در پرده چرا باشي ؟ آهسته که سرمستم اي مي بترم از تو من باده ترم از تو پرجوش ترم از تو ، آهسته که سرمستم از باده جوشانم وز خرقه فروشانم از يار چه پوشانم ؟ آهسته که سرمستم تا از خود ببريدم من عشق تو بگزيدم خود را چو فنا ديدم ، آهسته که سرمستم هر چند به تلبيسم در صورت قسيسم نور دل ادريسم ، آهسته که سرمستم در مذهب بيکيشان بيگانگي خويشان با دست بر ايشان آهسته که سرمستم اي صاحب صد دستان بيگاه شد از مستان احداث و گرو بستان آهسته که سرمستم لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر گزینه های به اشتراک گذاری بیشتر...
پست های پیشنهاد شده
برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
ایجاد یک حساب کاربری
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
ثبت نام یک حساب کاربری جدیدورود به حساب کاربری
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ورود به حساب کاربری